از به یاد ماندنیترین فیلمهای این دهه
![از به یاد ماندنیترین فیلمهای این دهه](/public/img/placeholder.png)
ترجمه اختصاصی سلام سینما
درمان آلرژی همیشه لذت بخش است و اکنون باید اعتراف کنم که پس از تماشای «کتاب سبز» دیگر به فیلم های «پیتر فارلی» آلرژی ندارم. او و برادرش «بابی فارلی» مدت ها مشغول ساختن آشغال هایی بودند که حسابی محیط زیست را آلوده کرده بود ، بطوری که اگر برچسب نام او را روی یک حلقه فیلم می دیدم ، راهم را عوض می کردم. این را نسبت به همه ی فیلم های او به جز «احمق و احمق تر» ، «چیزی درباره ی ماری» و «راهروی تالار» می گویم. درمانی برای سم هایی که او تولید کرد وجود ندارد اما یک آرامبخش موقت وجود دارد و آن «کتاب سبز» است.
داستان این فیلم برگرفته از یک داستان واقعی یک سفر جاده ای در سال 1962 توسط پیانیست خوش آوازه «دان شرلی»(ماهرشالا علی) و بادیگرد سفید پوست بی سواد و بی کلاسش «تونی "لیپ" وللونگا»(یک نقش آفرینی بی نظیر و درخشان دیگر از ویگو مورتنسن) از محله برونکس است. هیچ دونفری را در کنار هم با این حد از تفاوت شدید فرهنگی ، مالی و فیزیکی نمی توانید بیابید. شرلی یک موسیقیدان جامائیکایی پرادعا و بدیه کار است که هیچ قطعه ای را نمی توانست درست بنوازد. هیچ وقت به آثار او اهمیتی نمی دادم و هروقت هم که به کنسرت های پر از دود او می رفتم ، قطعه ی «گرشوین» را مانند قطعه «برلیوز» و قطعه ی «برلیوز» را مانند قطعه ی «بروبک» می نواخت.
با لباس هایی مثل خفتان کارائیبی و ردای آفریقایی ، خودش را «دکتر دان شرلی» خطاب می کند در حالی که هرگز چنین مدرکی را کسب نکرده است. با اینکه او توانست توجه ها را به سمت انسان هایی با رنگ های پوست متفاوت ببرد اما رفتار و برخورد خودخواهانه و جاه طلبانه ی او همیشه او را در معرض حمله های نژادپرستانه قرار داده است. به همین دلیل همیشه در هنگام تورهای کنسرتش که همواره پر از حضور جنبش های مدنی در حمایت از حقوق بشر است ، با اسکورت و بادیگارد جابجا می شود. تونی که بادیگارد اوست هنگام استخدام «لیپ»(لب) نام داشت. ماجراجویی های یک زوج کاملا متضاد ، جذابیت هایی با خود به همراه دارد که نتیجه ی آن صحنه های خنده دار و دلگرم کننده ای برای مخاطبان است.
«کتاب سبز» در واقع لیستی از هتل ها و رستوران ها برای شهروندان سیاه پوست آمریکایی در جنوب است که تونی با دهن گشاد و مشت هایش آن را قطورتر می کند. او همیشه از زیر واکس زدن کفش ها و اتو کردن لباس شرلی در می رود و حق سیگار کشیدن نیز ندارد. وظیفه ی او چک کردن پیانوی «استین وی» شرلی و قراردادن یک بطری از نوشیدنی مورد علاقه ی او در هر اتاق است. تونی درباره ی «آرتا فرانکلین» ، «بو دیدلی» و «ریچارد کوچولو» برای او تعریف می کند. در عوض شرلی تلاش می کند تا رفتار تونی ، املا ، دایره لغات و رژیم غذایی او را بهبود ببخشد. روز به روز ، در شهرهایی مثل ماکون ایالت جورجیا و ممفیس ایالت تنیسی ، دو نفر متفاوت با دو پس زمینه ی شخصیتی و تحصیلی کاملا متضاد ، درس های مهمی درباره ی زندگی می آموزند و ما نیز همراه آنها هستیم.
وقتی اعتماد بین آنها بیشتر می شود ، این دو نفر چیزهای دیگری درباره ی زندگی می آموزند. تونی به شرلی می آموزد که چگونه مرغ سوخاری را بخورد و شرلی نیز به او یاد میدهد که چگونه برای همسرش یک نامه درست از نظر قواعد گرامری بنویسد. در راه به سمت رالی ایالت کارولینا شمالی ، تونی با یک ترمز ناگهانی باعث می شود افتادن نگاه رئیسش به کارگران سیاه پوست مزرعه پنبه می شود که این سکانس اوج وضعیت تبعیض نژادی دهه 60 آمریکا را نشان می دهد.
فیلمنامه ی فارلی ، که بطور مشترک با نیک وللونگا و برایان کوری به رشته ی تحریر درآمده است ، حوادث را در داستانی گیرا با ظرافت و حساسیت خاصی تقدیم مخاطبان می کند. «کتاب سبز» مثل یک پارچه ی کشمیر لطیف و گرم است. دو ستاره ی فیلم ، شوخ طبعی و هنرشان برای فیلم به ارمغان آورده اند. بعد بازی کردن در نقش یک فروشنده ی مواد مخدر در فیلم «مهتاب» ، حالا ماهرشالا علی یک نقش با خصوصیات متفاوتی را تجربه می کند. منتظر هستید درباره ی ویگو مورتنسن بگویم ؟؟ کلمه ها قادر به توصیف نقش آفرینی شگفت انگیز ، واقعی و سه بعدی او در نقش یک راننده که با صبر و تحمل درس زندگی به ما می دهد ، نیستند. بی نظیر به اندازه ی قهرمان رمان «تولکین»(نویسنده ی رمان ارباب حلقه ها) ، یا یک گانگستر روسی ، یا یک پدر در حال مرگ در یک دنیای آخرالزمانی ، با لهجه ی برونکسی ، یک حلقه تایر دور شکمش ، اضافه کردن یک تن وزن اضافه و بازی با دود سیگار در دهانش ، جوری ایفای نقش می کند که انگار نه انگار هزاران بار او را در نقش های مختلف و در زمان ها و مکان های گوناگون دیده ایم. جذابیت و کاریزمای او کار خودش را کرده تا یکی از بیاد ماندنی ترین فیلم های این دهه را به تماشا بنشینیم.
منبع : Observer
مترجم : وحید فیض خواه