جستجو در سایت

1400/05/13 00:00

ابتذال به روایت تصویر

ابتذال به روایت تصویر

نقد فیلم گشت و گذار در جنگل


به نام خدا


جانگل کروز ثابت کرد که بالاخره طلسم دیزنی شکسته شده. البته زیاد خوشحال نشوید زیرا این نهضتِ لایواکشن های بی ثمر و بازسازی های دیزنی همچنان ادامه دارد و ما با همین روند، سیر افول دیزنی را خواهیم دید.

گشت و گذار در جنگل، گرچه از دیگر هم قطاران خود در دیزنی جلو تر است، اما مثل همه ی آنان از یک روح بی هنر و کثیف نشأت میگیرد که فقط به فکر پول و سود است. ساخته ی جدید دیزنی که گویا همانند دزدان دریایی کارائیب از یکی از تم های دیزنی لند(و با این ساختار کودکانه که قصد تبلیغ دیزنی لند و... را دارد) گرفته شده، نه تنها یک سرگرمی خوب نیست، بلکه ابدا مقایسه ی آن با دزدان دریایی کارائیب ممکن نیست. همانند مقایسه ی مورچه و فیل.


پتانسیل خوب تم و پتانسیل خوب شخصیت ها، در این فیلمِ بیهوده و مبتذل که فقط 2 ساعت وقت انسان را هدر داده و هیچ چیزی برای گفتن ندارد، به سادگی فدای یک تبلیغ و پیام مسخره برای دیزنی شد.


رده ی سنی فیلم که مخصوص کودکان یا بهتر است بگوییم خانواده هاست. فانتزی فیلم نیز تا حدی محافظه کارانه عمل میکند. گویا دیزنی یک دهه است جادوی خود را از دست داده. اگر به دهه قبل نگاه کنیم، حتی تا سال 2009 میتوانیم انیمشن های خوبی مثل UP و یا وال ای پیدا کنیم که ارزش دفاع را داشته باشند، اما از سال 2010 به اینطرف، گویا یک سرطان به جان دیزنی افتاده.


البته که این نکته تا حدی به از دست رفتن رسالت سینما و رشد صعودی سرویس استریم های آنلاین مربوط می‌شود. با روی کار آمدن نتفلیکس و اچ بی او مکس و... و ورود و دخالت آنها به صنعت سینما، این هنر تا حدی تحقیر شد که فیلمهای پرمخاطب سالش یک سری آثار دم دستی و جانگل کروزی و یا کروئلایی اند که برخی از آنها، از هنری ترین و مستقل ترین آثار همان سال پیشی میگیرند(از لحاظ فروش و بازخورد) نمونه ی خوبش فیلم فوق العاده ی اولین گاو، ساخته ی کلی ریکارد است که ارزش حقیقی اش فدای این سیستم شد.


حقیقتاً راجع به خود جانگل کروز و یا آثار هم رده اش که الا ماشالله زیاد اند حرفی برای گفتن نیست و این نقد ها در واقع مقاله هایی کلی اند که به بهانه ی بررسی جزئی آثار، آن سیستم را نقض و نقد میکنند. وگرنه نه این آثار درجه ی 3 نازل حق بررسی و لغت نقد را دارند و نه خیلی از فیلمهای روز. اما اینکه پایشان از گلیمشان دراز تر میشود و جریان اصلی جهان را به دست می‌گریند، کمی ناراحت کننده است.


زمانی بود که جریان اصلی سینما دست بزرگانی بود که همین فیلمسازان امروز از آنان درس سینما را آموختند. امروزه اما گویی ورق برگشته و این آثار به نام سینمای مدرن(که سینمای مدرن و پست مدرن به اینان شرف دارد) دارند خود را گول میزنند. 

زمانی که جای سینما و بیلبورد برای فیلمسازان عوض شود، فاتحه ی آنان خوانده شده. سینما نه جای پیام و تبلیغ است نه جای ابتذال. رسالت هنر در دوران مدرن از دست رفته. حواسمان باشد ما همانند سایرین وارد این موج نشویم که پایان این موج نهایتا سقوط آزاد است.