دیالکتیک شیرینی و تلخی

جهان با من برقص با حال و هوای سرخوشانهی خود، برپایی دنیای خاص فیلمساز، شخصیتهای ویژه و البته رویکرد امیدوارانهاش به هستی یکی از مهمترین و دوستداشتنیترین فیلمهای امسال است. سروش صحت در نخستین اثر سینمایی خود با آگاهیِ یک روشنفکر پا به سن گذاشته، موفق میشود به ترکیبی همگون از دیدگاههای فلسفی خود نسبت به زندگی و مرگ و توانایی نگه داشتن مخاطبانش برسد.
فیلمنامهی جهان با من برقص با الهامگیری از قانون واقعی زندگی روایت را به شکلی متناوب از موضع تلخی به شیرینی و بالعکس میبرد. گروه دوستان جهان (علی مصفا) به دعوت برادرش برای دور کردن ذهنش از بیماری که دچار آن شده و مرگ احتمالیاش و البته به مناسبت تولدش به ویلای شمال او دعوت میشوند و سعی میکنند تا به هر طریقی او را سر ذوق بیاورند. در این میان معضلاتِ بعضا مهیب بین خودشان سبب میشود تا شرایط رو به التهاب برود. بلافاصله پس از هر دعوا – که اصلیترین آن در رابطهی مثلثی احسان (جواد عزتی)، فرخ (رامین صدیقی) و نسیم (پاوان افسر) رخ میدهد – بار دیگر آرامش به دنیای داستان حکمفرما میشود و شرایط به حالت پیشین باز میگردد. در واقع اعتدال بین سنگینیِ هر یک از این دو وضعیت رعایت میشود؛ نه در تلخیها افراطی میشود و نه در شیرینیها.
در همین راستا خرده داستانهای بسیاری برای ساخت این تلخیها و شیرینیها استفاده میشوند. رابطه بین رضا (پژمان جمشیدی) و نیلوفر (بهار کاتوزی) یکی از آنهاست. در این بین طویله تبدیل به یک قرارگاه و یک شوخی موتیفوارانه – در زدن - برای آنها میشود که آرام آرام پای شخصیتهای دیگر نیز به آن باز میشود. طویله در فیلم به یک قرارگاه میماند؛ خواه قرارگاهی برای عشاق فیلم و خواه قرارگاهی برای تنهایی جهان با خود، بیماریاش، حال و هوایش و صمیمیترین دوست و همتایش که یک گاو است. گاوی که از بسیاری جهات شبیه اوست، هم بیمار است و هم یکی دو ماه دیگر میمیرد. البته ارتباط جهان با حیوانات به این مورد محدود نمیشود و یک خر هم مدام دور و بر او می چرخد. حضور این حیوانات و البته رابطهی صمیمانهی جهان با آنها، تنهایی او و بریدن از دنیا و آدمهایش را هر چه بهتر نشان میدهد.
فیلم مدام بین واقعیت و خیال در رفت و آمد است. در این بین گاه مرز بین این دو گم شده و رویاهای سورئال جهان با زندگی واقعیاش ترکیب میشوند. این رویاها گوشهی تاریک مغز او را به تصویر میکشند و البته صحت نیز خلاقیتهای خاص خود را چاشنی آن میکند. در این رویاها همواره موسیقی متن به شکل دایجتیک وجود دارد و از یک منبع زنده در تصویر به گوش میرسد. این بازیگوشیها البته به همین موضوع محدود نمیشود و صحت پا را از این فراتر میگذارد. او در راستای گم کردن مرز بین حقیقت و خیال ارجاعی تاریخ سینمایی به فیلم آگراندیسمان آنتونیونی و صحنهی پایانی توپ تنیس معروفش میدهد. فیلمی که به طور کامل بر پایهی همین چیستی حقیقت ساخته شده است.
از سوی دیگر فیلم دو شخصیت حمید (سیاوش چراغیپور) و ناهید (هانیه توسلی) همسر جوانش را رو میکند. حمید مردی پولدار است که ظاهر فیزیکی مناسبی ندارد و بالعکس ناهید بسیار جذاب است. در جایی از فیلم احسان به او میگوید "ناهید برای پولت باهاته" و حمید به شکلی تامل برانگیز از آگاهی خود به این موضوع پردهبرداری میکند و پولها و کارخانه و ویلایش را جدا از خود نمیداند. این نگرش واقعگرایانهی حمید و تلاش او برای استفاده از یک حقیقت تلخ در جهت خلق شیرینی و لذت اساس فیلم است. در نهایت جهان نیز به قبول چنین حقیقتی میرسد؛ حقیقت این که در دو ماه آینده خواه ناخواه میمیرد. او در نهایت تصمیم میگیرد تا از این دو ماه آینده لذت بیشتری ببرد. به دوستانش اهمیت بیشتری دهد و قدر همه چیز را بیشتر بداند. بدین صورت زندگیِ در لحظه، خوشیهای کوچک و قدر عمر را دانستن، چکیدهی آن چیزی است که سروش صحت با ساخت جهان با من برقص در پی دستیابی به آن است.
نقطه قوت اساسی فیلم دست یافتن تیم بازیگری آن به یک شیمی کمنظیر در سینمای ایران است. دوستانِ جهان هر یک با ویژگیهای خاص روحی خود، اوقات تلخیها، مشکلات و در عین حال مهربانیها موفق میشوند بیش از آنچه که در سینمای ایران انتظار داریم، واقعی جلوه کنند. صحت در اقدامی هوشمندانه به جای ریختن بار کمدی فیلم روی دوش یکی از شخصیتها، از پتانسیل بالقوه موجود در همهی آنها استفاده میکند. ناهید با ادا و اطوارهای شیرین عقلگونهاش، حمید با گریه و خنده و رقصهای گاه و بیگاهش، رضا با حاضر جوابیهای خندهدارش در قبال نیلوفر و احسان با شوخیهای در اوج جدیتش همه و همه بخشی از پازل کمدی صحت هستند.
جهان با من برقص فیلمی لذت بخش است. حال و هوا و نگرش مخاطبان آن پیش از ورود به سالن سینما و پس از خروج از آن تفاوت دارد. به عقیدهی من این تاثیرگذاری رسالت اصلی سینماست که صحت به بهترین شکل ممکن در این فیلم آن را ادا کرده است.