معرفی ژانر جنایی | شلیک کن رفیق
اختصاصی سلام سینما - واژه ژانر از آن واژگانی است که چه عشق فیلم باشید و چه یک مخاطب معمولی، حتماً به گوشتان خورده است، هرچند ممکن است با معنی دقیقش آشنا نباشید. اما ژانر آنقدر واژه پرتکراری هست که بدون اینکه تماشاگر معنی دقیق آن را بداند در ترکیبش با کلماتی مانند جنایی، عاشقانه، درام یا تاریخی متوجه میشود که به انواع و مدلهای مختلف فیلمها اطلاق میشود.
پس بگذارید در ابتدا با تعریف کلی «ژانر» شروع کنیم.
مفهوم ژانر
ژانر که یک واژه فرانسوی به معنای نوع و گونه است، در ادبیات سینمایی برای تفکیک دادن فیلمها بر اساس موضوع، موتیفهای تکرارشونده و داستانشان مورداستفاده قرار میگیرد. اساساً فیلمهایی که ویژگیها و خصایص مشترکی دارند و داستانشان یک تم و مضمون مشترک دارد در یک ژانر دستهبندی میشوند. از جمله مهمترین ژانرهای سینمایی میتوان به درام، تاریخی، علمی - تخیلی، ورزشی، جنایی، عاشقانه و زندگینامهای اشاره کرد.
اما ژانر مفهومی است که در خوانشهای سینمایی پدید آمد. در ابتدای پیدایش سینما چیزی به اسم ژانر وجود نداشت. بهمرور وقتی سینما تبدیل به هنر همهگیری شد و تماشاگران ثابت خود را پیدا کرد، کارشناسان و سازندگان فیلمها شروع به دستهبندی آنان کردند. اتفاقی که در دهه سی ژانرها را تبدیل به الگوهایی تکرارشونده برای ساخت فیلم کرد.
جدا از اینکه در تحلیل و نگاه انتقادی، این دستهبندی مهم به نظر میرسید و نویسندگان و تحلیلگران سینمایی برای بررسی آثار به آن نیاز داشتند، تولیدکنندگان و استودیوهای بزرگ فیلمسازی هم به آن توجه ویژهای داشتند. چرا که در دورانی که سینما مخاطب زیادی جذب کرده بود و بهمرور داشت بدل به یک هنر/ صنعت میشد، ژانرها میتوانستند فیلمهای تجاری و عامهپسند را از فیلمهایی که کمتر موردتوجه قرار میگرفت، تمیز دهند.
سینمای تجاری و سینمای هنری
در دهه چهل استودیوها به یک نظام ژانری رسیده بودند که بر اساس آن فیلمهای تجاری و عامهپسند را از فیلمهای هنری و کم تماشاگر متمایز میکردند. چنین برخوردی با ژانرها هنوز، کموبیش ادامه دارد. کماکان فیلمهای ژانریک به فیلمهایی عامهپسند و تجاری گفته میشود که بر اساس الگوهایی ساختهشدهاند که مطمئناً فروش گیشه را تضمین میکنند.
هرچه باشد یکی از اصلیترین ملاکهای مخاطبان برای دیدن فیلم، همین ژانر آنهاست. تماشاگران عام با استقبال خود از فیلمها نشان میدادند که کدام آثار پرفروشترند و این باعث میشد استودیوهای بزرگ فیلمسازی سعی کنند فیلمهایی با موضوع و الگوهای مشابه آثار پرطرفدار بسازند.
هرچند در دهههای سی تا پنجاه نظام ژانری بهعنوان «فیلمهای عامهپسند» در مقابل آثار هنری قرار میگرفت اما با بازشدن پای سینما به تحلیلهای فلسفی و جامعهشناسانه و قویشدن بحثهای تئوریک درباره سینما، متفکرانی مانند دیوید بوردول سعی کردند نظام ژانری را فراتر ببرند و آن را از بند صنعت و گیشه رها کنند. به همین ترتیب در بازنگری به مفهوم ژانر، بوردول در «هنر سینما» نشان داد که خود فیلمهای هنری هم میتواند یک ژانر شبیه به ژانرهای دیگر باشد نه مدلی از فیلمسازی که در مقابل نظام ژانری قرار میگیرد. چراکه فیلمهای هنری هم اسلوب و الگوهای تکرارشوندهای را دنبال میکردند.
بیشتر بخوانید: بهترین فیلمهای جنایی تاریخ سینما
تفاوت ژانرها و سبکهای سینمایی
ژانر همواره در سینما حضور داشته. حتی وقتی در سالهای ابتدایی اسمی از آن وجود نداشت، در متن فیلمسازی به چشم میخورد. ویژگیهای مشترک آثار همواره موردتوجه بودهاند و با گسترش هنر/صنعت سینما ژانرها هم دستخوش تغییر شدند. حالا فیلمها یا در نظام ژانری جا میگیرند و مشخصاً بر اساس الگوهای یک ژانر ساخته میشوند، یا فیلمسازان تجددخواه سعی میکنند عناصر ژانرها را با هم ترکیب کنند تا اثری متفاوتتر را نتیجه ببخشند یا دقیقاً ضد الگوهای ژانریک حرکت میکنند.
یک توضیح دیگر در اینجا لازم به نظر میرسد و آن هم تفاوت ژانر با سبکهای سینمایی است. بسیاری ژانر و سبک سینمایی را مفهومی واحد میدانند درحالیکه اینچنین نیست. هرچند سبکهای مختلف هنری همواره بر ژانرها تأثیر داشتهاند اما یکی نیستند. سبک بیشتر به بازنمایی و ساختار فرمی و بصری فیلمها اشاره دارد و در همه هنرها به چشم میخورد و مختص سینما نیست. درحالیکه که ژانر با مضامین و خط اصلی داستانها سروکار دارد. مثلاً اکسپرسیونیسم یا رئالیسم سبکهای فیلمسازی، نقاشی یا مجسمهسازی هستند. حالآنکه فیلمی که مثلاً در ژانر جنایی ساخته شده میتواند اکسپرسیونیستی یا رئالیستی باشد.
از سوی دیگر مهم است که بدانیم ژانر ازآنجاکه به جنبههای صنعتی و بازار فروش فیلمها گره میخورد، مفهومی است که در سینمای آمریکا و صنعت هالیوود به وجود آمد، هرچند حالا در سرتاسر جهان فیلمها را بر اساس ژانرشان طبقهبندی میکنند. اما سبکهای فیلمسازی بیشتر موردتوجه جنبههای هنری سینما بود و در اروپا مجال بروز یافت که در سالهای اولیه رونق سینما، بیشتر خواستگاه هنر بود تا صنعت.
ژانر و فرهنگ عامه
نکته دیگر در ارتباط مستقیم میان ژانرهای محبوب با فرهنگ عامه مسلط بر جامعه در هر دوره تاریخی و اجتماعی خاص است. مثلاً در همان دهه بیست و سی آمریکا که جامعه با قوانینی جدید و محدودیتهایی از جمله منع مصرف مشروبات الکلی دستوپنجه نرم میکند، فیلمهای گنگستری بازار فروش پیدا میکنند یا بعد از ترور کندی و بهوجودآمدن رسوایی واترگیت در تاریخ سیاسی آمریکا، جریانی در سینما مبنی بر ساخت فیلمهایی جنایی با محوریت تئوری توطئه قوت میگیرد.
از سوی دیگر در گیرودار جنگ جهانی دوم و بهوجودآمدن مکتب فرانکفورت در اروپا، ژانر در فیلمهای سینمایی موردبحث فیلسوفان این مکتب قرار میگیرد و آنها نظام ژانری را به دلیل تکرار الگوهایی ثابت مورد نکوهش قرار میدهند و آن را فاقد ارزش هنری میدانند.
ژانر جنایی چیست؟
حالا با این مقدمه طولانی درباره مفهوم خود ژانر به سراغ یک ژانر محبوب میرویم که از همان آغاز پیدایش سینما تا همین امروز یکی از پرطرفدارترین ژانرهای سینمایی لقب میگیرد؛ یعنی ژانر جنایی. در تعریف ژانر جنایی آمده است؛ فیلمهایی که یک جنایت را محوریت خود قرار میدهند و در واقع شرح یک جنایت هستند، خواه دزدی و قتل باشد، خواه انتقامجویی و یا کشتارهای دستهجمعی.
ژانر جنایی پیش از آنکه در سینما جای خود را پیدا کند، در ادبیات داستانی بسیار موردتوجه بود. رمانهای جنایی از جمله پرخوانندهترین رمانها بودند و اولین آثار جنایی هم که با رویکردی ژانریک ساخته شدند، اقتباسهایی ادبی به شمار میآمدند. بازهم تاکید بر این نکته مهم به نظر میرسد که در سالهای آغازین سینما که مفهومی بهعنوان ژانر وجود نداشت، شکل مواجهه با مضامین متفاوت بود.
اگر بخواهیم درباره اولین فیلم جنایی تاریخ سینما صحبت کنیم باید به سال ۱۹۰۳ برگردیم. زمانی که ادوین اس پورتر فیلم «سرقت بزرگ از قطار» را ساخت. فیلمی که هم اولین فیلم جنایی بود، چون با یک دزدی سروکار داشت و از طرف دیگر اولین فیلم ژانر وسترن هم بهحساب میآمد، چون کابوی و اسب و اسلحه داشت. اما در آن دوران مفهوم ژانر وجود نداشت و این طبقهبندی بعدها به فیلمهای آغازین تاریخ سینما نسبت داده شد.
خودآگاهی ژانر جنایی
وقتی در تحلیلهای سینمایی مفهوم ژانر موردتوجه قرار گرفت، استودیوها و فیلمسازان نسبت به آن آگاهی پیدا کردند. ژانرها حالا خودآگاهانه مورداستفاده قرار میگرفتند. یعنی استودیو میدانست که برای ساخت یک فیلم جنایی پرفروش باید حتماً از چند صحنه درگیری و یا تیپهای شخصیتی مشخصی استفاده کند.
خودآگاهی سازندگان نسبت به ژانرها باعث شد که فیلمها به شکلی ساخته شوند که عناصر مختلفی از ژانرها را در خود داشته باشند به همین دلیل هنوز هم که هنوز است، تفکیک ژانریک فیلمها کار راحت و سرراستی نیست. عموم فیلمها چند ژانری هستند و گاهاً سخت میشود گفت که یک فیلم دقیقاً به ژانر جنایی تعلق دارد یا اکشن یا تاریخی. چراکه هر سه اینها میتواند باشد.
اما اولین فیلمهای خودآگاهانه ژانر جنایی در ابتدا اقتباسهایی از رمانهای جنایی نویسندگان مهمی مانند آگاتا کریستی، ریموند چندلر و دشیل همت بودند و سبک سیاق فیلمها و رویکرد فرمیک آنان بسیار ملهم از سبک اکسپرسیونیستی سینمای آلمان بود. با وقوع جنگ جهانی دوم بسیاری از فیلمسازان آلمانی که سبک اکسپرسیونیسم را در سینما جا انداخته بودند، مجبور به ترک وطن و مهاجرت به آمریکا شدند و سبک اکسپرسیونیسم را به سینمای آمریکا آوردند. هنوز هم ساختار اکثر فیلمهای جنایی، به سبک اکسپرسیونیستی نزدیک است. یعنی سبکی که بر کنتراستها تاکید دارد و در نمایش قطب مثبت و منفی داستان، اغراقشده عمل میکند و تصاویر آن شدیداً بیانگرانه هستند.
یکی از اولین فیلمهای اقتباسی جنایی که بعدها در تبیین الگوهای ژانر جنایی بسیار موردتوجه قرار گرفت فیلم «زنی در کابین ده» اثر روث ور بود. ضمن اینکه نمایشنامههایی مانند ادیپ شهریار و تراژدیهای شکسپیر هم دستمایه ساخت آثاری جنایی قرار گرفتند. پس به شکل کلی میتوان گفت فیلمهای ژانر جنایی فیلمهایی هستند که در آنها یک جنایت اعم از دزدی، قتل، آدمربایی، قاچاق و اخاذی اتفاق میافتد و قهرمان در برابر قوانین اجتماعی قرار میگیرد.
عناصر و نمادهای ژانر جنایی
همانطور که گفتیم هر ژانری بر اساس ویژگیها و عناصر مشترکی که در فیلمها تصویر میشود، تعریف میشود. در ژانر جنایی علاوه بر جنایت که عنصر اصلی است، همواره خلافکار یا جنایتکار در یک سو و پلیس، کارآگاه یا مأمور قانون در سوی دیگر قرار دارند و جدال آنان با یکدیگر در نهایت منجر به برملاشدن اسرار و چگونگی یک جنایت میشود. اما علاوه بر جنایت جزئیات دیگری وجود دارند که در فیلمهای جنایی، هرکدام بدل به نمادی تکرارشونده میشوند.
تیپهای شخصیتی در فیلمهای جنایی
مهمترین عنصر اینچنینی در پرداخت کاراکترهای تبهکار و بدمنهای داستان دیده میشود. از اولین فیلمهای خودآگاه جنایی آمریکایی تا محبوبترین فیلمهای جنایی که در سالهای اخیر ساخته شده، کاراکترهایی به شکل شمایل تکرارشونده در این فیلمها پرداخته شدهاند. از جمله آنان میتوان به تبهکاران ایتالیایی یا دورگه آمریکایی ایتالیایی اشاره کرد که خصوصاً بهعنوان مافیا در فیلمهای مافیایی مورداستفاده قرار میگیرند.
قاچاقچیهای مواد مخدر که عموماً سیاهپوست هستند یکی دیگر از این شمایل است. در فیلمهای جنایی غالباً یک زن خطرناک هم وجود دارد که تهدیدی برای جان خلافکار یا پلیس بهحساب میآید و از طرفی درگیرشدن قهرمانان در رابطهای عشقی با زن خطرناک در داستان تأثیر به سزایی میگذارد. کارآگاهها و یا پلیسها هم یا باهوش و نابغه هستند و یا مردانی افسرده و بازنده که انگیزه زندگی را ازدستدادهاند و در گیرودار یک پرونده جنایی قرار است به خودشان بیایند و وضعیت نابسامانشان را تغییر دهند.
بازیگران مشابه
در هالیوود قدیم و جدید همواره از بازیگرانی هم شمایل در فیلمهای جنایی استفاده شده که حضور تکرارشوندهشان باری فرامتنی به فیلم اضافه کرده. مثلاً همفری بوگارت یکی از مهمترین شمایلهای ژانر جنایی است. بازیگری که دیدن نام او در پوستر یک فیلم سینمایی این فکر را به ذهن تماشاگر متبادر میکند که قرار است فیلمی درباره یک جنایت ببیند. بازیگران ثابت فیلمهای جیمزباند در هالیوود جدید هم مانند شان کانری و دنیل کریگ به همین شکل نمادی از شکل خاصی از فیلمهای جنایی هستند.
شهر
شهر یکی دیگر از عناصر مهم ژانر جنایی است. کلانشهرها بستر آمادهسازی جنایت در فیلمهای جنایی هستند یا همان عنصر بیرحمیاند که قهرمانان فیلم را به دام جنایت میاندازند. همانطور که در دوره پیشرفت ناگهانی شهرنشینی مضامین شهری و مهاجرت از شهر به روستا بسیار موردتوجه قرار گرفتند،
با رشد شهرها و مدرنیته شدن فضای متروپلیسها که منجر به بروز کارهای سیاه و جنایات مختلف شد، ژانر جنایی هم با بهرهبردن از پتانسیل متروپلیسها، شهر را تبدیل به یکی از عناصر مضمونی مهم خود کرد. فیلمهایی مانند «نشانی از شر» اورسن ولز و یا کمی جلوتر «خیابانهای پایینشهر» مارتین اسکورسیزی از جمله آثار جنایی هستند که متروپلیس یا کلانشهر در آن، یکی از عناصر دراماتیک اصلی است.
زیرمجموعههای (subgenre) ژانر جنایی
اما هر ژانری در بستر تاریخ سینما دچار تغییروتحول شده و گسترش یافته است. یکی از مهمترین اتفاقاتی که سینمای مدرن را از سینمای کلاسیک آمریکا جدا میکند، دقیقاً در همین میل به فراروی در ژانرهاست. به این شکل در سینمای مدرن، فیلمهایی ساخته میشوند که سعی دارند چند ژانر را با هم ترکیب کنند و عناصر ژانرهای مختلف را در هم بیامیزند.
گاهی هم فیلمی تعمداً طوری ساخته میشود که ضد ژانر به نظر برسد. مثلاً «روانی» آلفرد هیچکاک وقتی ساخته شد که قهرمان در فیلمها حرف اول را میزند و هیچکاک تصمیم داشت قهرمان زن خود را در میانه داستان بکشد و از روایت حذف کند. این اتفاق در اوایل دهه شصت، آنقدر نامتجانس بود که هیچ استودیویی حاضر به تولید فیلم نشد. چون معتقد بود که شکست تجاری وحشتناکی خواهد خورد. اما «روانی» نهتنها همان موقع بسیار موردتوجه قرار گرفت که تا به امروز هم یکی از مهمترین فیلمهای تاریخ سینما به شمار میرود.
با گسترش داستانها و خصوصاً ظهور عصر دیجیتال در سینما امکان پرداختن به قصههایی به وجود آمد که پیشازاین ساختش بهواسطه تجهیزات موردنیاز ممکن نبود، این باعث شد تا هر ژانری آنقدر مفهوم بسیطی به خود بگیرد که از دل آن خرده ژانر یا سابژانرهای مختلف به وجود بیایند. ژانر جنایی از جمله ژانرهایی است که زیرمجموعه و سابژانرهای متفاوت و مختلفی دارد که همهشان بسیار موردتوجه و علاقه مخاطبان هستند. در این بخش مهمترین زیرمجموعههای ژانر جنایی را معرفی میکنیم.
مورد عجیب نوآر
اما پیش از معرفی زیرمجموعههای ژانر جنایی اشاره به یک نکته دربارهٔ فیلمهای نوآر لازم به نظر میرسد. در بسیاری از موارد نوآر را هم زیر مجموعهای از ژانر جنایی میدانند درحالیکه نوآر یک سابژانر نیست و یک گونهی سینمایی است. چراکه یکی از ویژگیهای ژانر این است که تاریخ انقضا ندارد و در همه دوران سینمایی قابل ردیابی است. هرچند نوآر در ابتدا ملهم از ویژگیهای ژانر جنایی و خصوصاً فضاهای اکسپرسیونیستی بود اما در بازه زمانی خاصی به اوج و شکوفایی خود رسید یعنی بعد از جنگ جهانی دوم.
اما با ورود سینمای آمریکا به دهه هفتاد و آغاز جنبشهای مدنی در جامعه آمریکا فیلمهای نوآر تنزل پیدا کردند و دیگر ساخته نشدند. تا چند دهه بعد که دوباره کارگردانانی مانند رومن پولانسکی با ساخت فیلمهایی مانند «محله چینیها» سعی کردند نوآرها را احیا کنند. این جریان سینمایی به نئونوآر موسوم گشت.
همانطور که گفتیم نسبت دادن تماموکمال یک فیلم تنها به یک ژانر سینمایی کار سختی است و ژانرها مرزهای باریکی دارند که در همه فیلمها قابل تمایز دادن نیستند. هرچند نوآرها و نئونوآرها با ژانر جنایی قرابت مضمونی و فرمیک بسیاری دارند اما نمیتوان آنها را دقیقاً زیرشاخهای از ژانر جنایی دانست. حالا انواع زیرمجموعههای ژانر جنایی را معرفی میکنیم:
Mob
موب اصطلاحی است که ترجمه فارسی دقیقی ندارد و معنی لغوی آن اوباش است. موب به فیلمهایی اشاره دارد که فضایی مافیایی و گانگستری دارند و خانوادههای مافیایی در آن نقش اصلی را بر عهده میگیرند. بیشک اولین فیلمی که نامش بعد از شنیدن کلمه مافیا به ذهن خطور میکند، سهگانه «پدرخوانده» ساخته فرانسیس فورد کوپولاست. فیلمی مافیایی که در زمان نمایش خود درخشید و چنان موردتوجه قرار گرفت که بسیاری از فیلمهای مافیایی مشابهی را که بعد از آن ساخته شدند، تحت تأثیر خود قرارداد. «روزی روزگاری در آمریکا»، «مرد ایرلندی» و «رفتگان» از جمله دیگر فیلمهای موب هستند.
فیلم های جنایی پلیسی
همانطور که از نام این سابژانر پیداست، فیلمهای پلیسی نوعی از فیلمهای جنایی هستند که در آنها حضور پلیس و نماینده قانون بسیار بارز است و عموماً قهرمان خلافکار یا رودرروی پلیس قرار میگیرد و یا خود پلیس و مأمور قانون یکی از قهرمانان فیلم است. از جمله مهمترین فیلمهای جنایی پلیسی میتوان به «مظنونین همیشگی» و «هفت» اشاره کرد.
فیلم های جنایی تعقیب و گریزی
فیلمهای جنایی عموماً تعقیب و گریز دارند و در داستانهایشان همواره یک نفر در پی کشف حقیقت و یا جواب یک معما دست به تعقیب و دنبالکردن مظنونین میزند. اما فیلمهایی که بر این جنبه تعقیب و گریز تاکید بیشتری میورزند و بدنه اصلی داستان خود و زمان زیادی از فیلم را صرف پرداختن به تعقیب و گریزها میکنند، در دسته فیلمهای جنایی تعقیب و گریزی قرار میگیرند.
«لبوفسکی بزرگ» ساخته درخشان جوئل کوئن، ایتن کوئن در میان آثار متأخرتر و «شمال از شمال غربی» آلفرد هیچکاک یا «بولت» سیدنی لومت از نمونههای کلاسیک فیلمهای تعقیب و گریزی هستند.
فیلم های جنایی دلهرهآور
فیلمهای تریلر یا دلهرهآور دسته دیگری از ژانر جنایی هستند که طرفداران پرشماری هم دارند. در این فیلمها روند کشف حقیقت و مواجهه با جنایت، تعلیق بسیاری دارد و در بهوجودآوردن احساس دلهره و ترس در تماشاگر به ژانر وحشت و فیلمهای هارور نزدیک میشود. رمز و رازها بیشتر هستند و کشف حقیقت نهتنها سختتر است که قهرمان فیلم را در موقعیتهایی ترسناک و غیرقابلپیشبینی قرار میدهد.
بسیاری از این فیلمها قهرمانان یا بدمنهایی بیرحم دارند که بار اصلی دلهره را به فیلم تزریق میکنند. مثلاً در «سکوت برهها» آدمخوار بودن دکتر هانی بال و فضای تیره و تاریکی که پلیس جوان باید در آنها به جستوجو بپردازد، عامل اصلی دلهره است و در فیلم درجه یکی مانند «خواهران» برایان دیپالما شباهتها و استفاده از عناصر متافیزیکی، ترس را به دل تماشاگر میاندازند. «شبگرد» با بازی عالی جیک جیلنهال از جمله آثار جنایی است که جنبههای دلهرهآمیزش را از خباثت و بیرحمی قهرمان ژورنالیست خود به عاریت میگیرد.
فیلم های جنایی سرقتی
در فیلمهای جنایی سرقتی تمرکز بر یک سرقت و دزدی بزرگ است که همه را به دردسر میاندازد. فیلمهای سرقتی هم یکی از انواع بسیار محبوب ژانر جنایی هستند و آثار سرقتی در بسیاری موارد همپوشانیهایی با ژانر اکشن پیدا میکنند. چراکه در صحنههای دزدی عموماً زد و خردهایی جدی اتفاق میافتد. در میان فیلمهای جنایی، دسته سرقتی پتانسیل خوبی برای ساخت فیلمهایی سرگرمکننده و کمیک هم دارند، مانند «یازده یار اوشن». «تاون» فیلم بن افلک از دیگر نمونههای فیلم سرقتی است.
فیلم های جنایی گنگستری
فیلمهای گنگستری یکی دیگر از مجموعه فیلمهایی است که در همه ادوار سینمایی موردتوجه بوده و بسیاری از بهترین فیلمهای ژانر جنایی هم همین آثار گنگستری هستند. آثاری مانند «رفقای خوب»، «کازینو» مارتین اسکورسیزی و یا شاهکاری مانند «بانی و کلاید» ساخته آرتور پن. در این دسته بسیاری از فیلمها بر اساس داستانهایی واقعی ساخته میشوند. مانند «پاپیون».
محدودیتهای اجتماعی دهه بیست آمریکا، خصوصاً ممنوعیت مشروبات الکلی تأثیر زیادی در رواج گرفتن فیلمهای گنگستری داشت. چراکه در متن جامعه هم گنگسترها روزبهروز بیشتر و قدرتمندتر میشدند و جنایتکاران معروفی مانند آل کاپون، جان دیلینجر، پرتی بوی فلوید و بیبی فیس نلسون در همین دوران به قدرت رسیدند. جنایات سازمانیافته و خشونت در خیابانها در این دوره به شکلی انفجاری زیاد شد و این زمینه ساخت فیلمهای گانگستری را بیشازپیش فراهم کرد.
فیلم های جنایی دادگاهی
فیلمهای دادگاهی هم زیرمجموعه ژانر جنایی بهحساب میآیند و البته با زیرمجموعههای دیگر کمی متفاوت هستند. در فیلمهای دادگاهی جنایت پیش از آغاز فیلم اتفاق افتاده و روند کشف حقیقت در چارچوبی قانونی اتفاق میافتد. در اینگونه فیلمها هوش دادستان و کارآگاه و رأی و آگاهی هیئت منصفه حرف اول را میزنند. «دوازده مرد خشمگین» و «آناتومی یک قتل» از جمله مهمترین فیلمهای دادگاهی تاریخ سینما هستند.
ژانر جنایی بهراحتی میتواند با ژانرهای دیگر ترکیب شود و آثاری فراژانریک را نتیجه بخشد. ژانر جنایی بارها با کمدی (قفل، انبار و دو بشکه باروت)، وسترن (جویندگان و دلیجان)، ترسناک (زودیاک) ، معمایی و روانکاوانه (ربهکا)، ماجراجویانه (کاپیتان فیلیپس) و تاریخی (پیکی بلایندرز) ترکیب شده است.
پیدایش ژانر جنایی
ژانر جنایی یکی از قدیمیترین ژانرهای سینمایی است که از همان ابتدای پیدایش سینما، حاضر بوده. بههرحال جنایت یک دستان سرگرمکننده است و سازندگان هم از همان ابتدا از جذابیتهای چنین فیلمهایی آگاه بودهاند. همانطور که گفتیم اولین فیلم جنایی «سرقت بزرگ قطار» اثر ادوین اس پورتر بوده که بهعنوان اولین وسترن هم شناخته میشود. اما بگذارید کمی مفصلتر ریشههای ژانر جنایی را بررسی کنیم.
سالهای آغازین سینما
هرچند بسیاری از فیلمهایی که پیش از دهه بیست و در سالهای اولیه پیدایش سینما ساخته شدهاند، از بین رفتهاند و هیچ نسخهای از آنان موجود نیست اما میدانیم فیلمهای جنایی از جمله فیلمهای پرشمار این دوران بودهاند. از معدود فیلمهای بهجامانده از آن دوران میتوان به «تفنگداران محله پیگ - The Musketeers of Pig Alley» اشاره کرد. فیلمی که دی. گریفیث آن را در سال ۱۹۱۲ ساخت و در بسیاری از منابع از آن بهعنوان اولین فیلم گنگستری یاد میشود. فیلمی درباره ماجرای خلافکارهای یکی از محلههای خطرناک نیویورک که گریفیث آن را با نا بازیگرانی که بهراستی خلافکار بودند، ساخت.
از جمله فیلمهای جنایی مهم دیگر پیش از ۱۹۲۰، میتوان به «باززایش - The Regenration» اثر رائول والش اشاره کرد. فیلمی که یک ضدقهرمان یا بدمن بسیار ویژه و پیچیده داشت. این یکی از اولین فیلمهایی بود که ضدقهرمان خود را اینچنین مورد تاکید قرار میداد. «باز زایش» هم درباره جنایتهای سازمانیافته در خیابانهای نیویورک بود. ضدقهرمان این فیلم جوانی زخمخورده بود که به جبر روزگار تبدیل به یک خلافکار الکلی شده و در پی آشنایی با دختری که فعال اجتماعی است، زندگیاش دچار تحول میشود.
دهه بیست و جنگ جهانی
همانطور که گفتیم در دهه بیست قوانین اجتماعی و گسترش فعالیتهای مجرمانه در آمریکا باعث شدند آثار جنایی بیشتری ساخته شود. اما علاوه بر اتفاقات اجتماعی، عامل دیگری که باعث شد ژانر جنایی شکل امروزی خود را بگیرد و فضاهایی اکسپرسیونیستی را بازسازی کند، مهاجرت بسیاری از فیلمسازان آلمانی در پی جنگ جهانی به آمریکا بود که در سینمای آلمان سبک اکسپرسیونیسم را به اوج شکوفایی خود رسانده بودند.
از جمله مهمترین این فیلمسازان میتوان به فردریش مورنائو، فریتس لانگ، فون اشتروهایم و جوزف فون اشتنبرگ اشاره کرد. هرکدام از این فیلمسازان بعد از مهاجرت و آغاز کار در هالیوود، فیلمهایی ساختند که سبک بصری سینمای آمریکا و خصوصاً ژانر جنایی را شدیداً تحت تأثیر قرارداد. فیلم گانگستری «جهان زیرزمینی - underworld» که اشتنبرگ در سال ۱۹۲۷ آن را کارگردانی کرد از جمله اولین این فیلمها بود.
«طلوع» و «فاوست» فردریش ویلیام مورنائو و یا «حرص» ساخته فون اشتروهایم که در سال ۱۹۲۴ ساخته شد نهتنها الگوهایی پیشنهادی برای ژانر جنایی بودند که بر فیلمهای نوآر هم تأثیر قابلتوجهی گذاشتند. «حرص» البته ساختاری ناتورالیستی داشت و در مذمت حرص و طمع بشری بود که همه چیز را ویران میکند. فریتس لانگ یکی دیگر از فیلمسازان مهم صاحبسبک آلمانی است که فیلمهایش از جمله مهمترین تجربیات اکسپرسیونیستی آلمان است. فیلمهای مهم او «ام»، «زنی پشت پنجره» . «متروپلیس» هستند.
از جمله مهمترین فیلمهای دیگری که توسط کارگردانان مهاجر ساخته شدند، میتوان به «مطب دکتر کالیگاری»، «مراکش» با بازی مارلون دتریش و «دکتر ماربوزه قمارباز» اشاره کرد. این فیلمها در پرداخت بصری خود شدیداً اغراقآمیز بودند. نورها و سایهها کنتراست شدیدی داشت و خصلت هر عنصر و شخصیتی به منتهای خیر یا شر گریز میزد. این عناصر بعدها تبدیل به موتیفهای تکرارشونده ژانر جنایی گشتند.
کارگردانان بزرگ کلاسیک ژانر جنایی
اما مهمترین فیلمسازان دیگری که کمی بعدتر و در دهههای سی تا پنجاه با ساخت فیلمهای خود ژانر جنایی را ارتقا دادند، اورسن ولز و آلفرد هیچکاک بودند. دو فیلمساز بزرگ که نامشان بیاغراق به وسعت تاریخ سینماست. «همشهری کین» معمای حل نشده یا مک گافین را به ژانر جنایی افزود که بعدتر بارها موردتوجه فیلمسازان قرار گرفت. «نشانی از شر» به همین شکل ساختار نمایش جنایت را بهروز کرد. او همچنین اقتباسهایی بهیادماندنی از تراژدیهای «مکبث» و «اتللو» ساخت که بسیار مورد ستایش قرار گرفتند.
اما آلفرد هیچکاک را بیاغراق میتوان مهمترین فیلمسازی دانست که همه آثارش به شکلی در زمره ژانر جنایی میگنجند. با حضور هیچکاک انگلیسی در هالیوود، ژانر جنایی تولدی دوباره یافت. مفهوم «تعلیق هیچکاکی» بعد از هیچکاک همه تاریخ سینما را تحت تأثیر قرارداد. تعلیق در آثار او به شکلی متفاوت پرداخت شد که تا پیشازاین سابقه نداشت. خود هیچکاک در مصاحبه با فرانسوا تروفو درباره مفهوم تعلیق مثل جالبی میزند.
او میگوید وقتی دو نفر سر یک میز هستند و ناگهان یکی اسلحهای از زیر میز درمیآورد و به دیگری شلیک میکند، تماشاگر با حادثه و شوک مواجه میشود اما وقتی همان دو نفر سر میز نشستهاند و تماشاگر میداند که اسلحهای زیر میز قرار دارد، حس تعلیق شکل میگیرد. یعنی تا زمانی که تفنگ شلیک شود تماشاگر معلق و منتظر است و هر لحظه بر استرس و حس تعلیقش افزوده میشود. او همچنین میگوید جنایت مانند پرتاب سنگی در آب راکد میماند.
میراث هیچکاک برای سینمای بعد از خودش در کلام نمیگنجد. بیراه نیست اگر همه فیلمهای جنایی تاریخ سینما را پانوشتی بر آثار بهیادماندنی و ویژه آلفرد هیچکاک بدانیم. فیلمساز بزرگی که فیلمهایش تاریخ انقضا ندارند و حضور متافیزیکیاش در آثار همه فیلمسازان بزرگ امروزی که فیلمهایی جنایی میسازند دیده میشود مانند دیوید فینچر و کوئنتین تارانتینو.
اما کارگردانی که بیش از همه سعی در بازخوانی هیچکاک داشته و از ایدههای هیچکاکی در فیلمهایش بهره برده، کسی نیست جز برایان دیپالما. کارگردان بزرگ و کمتحویلگرفته شدهای که معروفترین فیلمهایش، آثار استودیویی و متوسط او مانند «مأموریت غیرممکن» و «صورت زخمی» هستند حالآنکه مهمترین فیلمهایش مانند «ترکیدن»، «لباسی برای کشتن»، «بزرگ کردن کین»، «کری» و «خواهران» محجور ماندهاند.
بعد جنگ جهانی دوم سینمای کلاسیک وارد مرحله جدیدی شد که بهعنوان هالیوود جدید شناخته میشود. در این دوران نگاهها به جامعه و سیاست تیره و بدبینانهتر میشود و دشمن یعنی نیروی شر که عموماً شرقی هم تصویر میشود، بیشازپیش قدرت میگیرد.
ژانر جنایی در هالیوود جدید
هرچند بسیاری از ساختارهای سینمای هالیوود در دوران جدید تغییر میکند و خصوصاً در دهه هفتاد ازاینرو به آن رو میشود (به شکلی که هالیوود در معرض ورشکستگی قرار میگیرد.)، اما ژانر جنایی تحول خاصی پیدا نمیکند. چراکه الگوهایش هنوز هم مانند روز اول هیجانانگیز و مخاطبپسند هستند. بااینوجود جنبشهای مدنی اواخر دهه شصت مانند هر چیز دیگری در ژانر جنایی هم اثر میگذارد و آن را ارتقا میدهد. ژانر جنایی پیشروتر میشود درحالیکه از همان قواعد و اصول پیشین پیروی میکند. در این بخش ویژگیهای پیشرویی که ژانر جنایی را خاصتر میکنند مرور میکنیم.
توجه به اقلیتها
یکی از مهمترین تأثیرات جنبشهای مدنی بر فیلمهای جنایی در توجه به اقلیتهاست. دو قشری که در سینمای آمریکا همواره در اقلیت بودهاند یعنی سیاهپوستان و زنان در پی تغییرهای جامعهشناسانه، در سینما هم جایگاه جدیدی پیدا میکنند. این مسئله البته در تمامی ژانرها مشهود است و در ژانر جنایی هم کاملاً قابل ردیابی میباشد.
حالا فیلمهایی جنایی ساخته میشوند که در آن، زنان نقشهای پررنگتری دارند و قهرمان فیلمها هستند. درحالیکه در سینمای کلاسیک هالیوود زنان همیشه نقشی حاشیهای داشتند و بخشی از موجودیت قهرمان فیلم را با خود حمل میکردند. زنان در فیلمها حضور داشتند تا شخصیتپردازی قهرمانان مرد و سیر روایی داستان پربارتر شود. اما در هالیوود جدید زنان مستقل میشوند و در جایگاه قهرمان فیلم ظاهر میشوند. مهمترین نمونه اینچنینی فیلمهایی مانند «تلما و لوییس» و «بانی و کلاید» است. در این فیلمها خود زنان و احساساتشان حرف اول را میزنند. «بوسه شببخیر طولانی» هم یکی دیگر از فیلمهای زنانه مهمی است که در ژانر جنایی ساخته شده.
توجه به زنان در آثار جنایی که دهه هفتاد شروع میشود در دهه نود باعث ساخت مجموعهای از فیلمهای اروتیک جنایی میشود که در آنها بر جنبههای اروتیک حضور زنان تاکید میشود. در این فیلمها زنان چه در جایگاه قهرمان (مانند «جذابیت مرگبار» که بهروز افخمی «شوکران» را بر اساس آن میسازد یا «غریزه اصلی».) و چه در جایگاه شخصیتهای مکمل (مانند «کازینو» اسکورسیزی) نقشی محوری در پیشروی درام دارند. در سالهای بعد از ۲۰۰۰ هم استقلال یافتن زنان در فیلمهای جنایی به اوج خود میرسد و منجر به ساخت فیلمهای مهمی مانند «بیل را بکش» یا «دختری با تتوی اژدها» میشود.
دوره سلطنت فیلمسازان نوظهور
یکی دیگر از اتفاقات مهمی که سینمای کلاسیک را از هالیوود جدید جدا میکند، در رابطه میان استودیو، کارگردانها و فیلم است. در سینمای کلاسیک استودیوها حرف اول را میزدند و صاحب اثر بودند و کارگردان جایگاهی شبیه به تکنسین داشته. در نهایت این استودیوها بودند که برای فیلم تصمیم میگرفتند. ولز از جمله کارگردانهایی بود که خصومتی همیشگی با استودیوها داشت و بعضی از فیلمهای مهمش مانند «بانویی از شانگهای» در تضاد با سیستم استودیویی ساخته شد و حتی استودیو سازنده را به مرز ورشکستگی کشاند.
حتی هیچکاک بزرگ هم با همه اهمیتش، گاهی نمیتوانست در برابر استودیوها بایستد. نمونه بارز آن درباره فیلم «روانی» اتفاق افتاد. فیلمی که امروزه در شمار ده فیلم مهم تاریخ سینما و سه فیلم برتر هیچکاک قرار دارد اما به دلیل ایده نو و جسورانهاش استودیوها حاضر نشدند در دهه شصت آن را بسازند چراکه معتقد بودند کشتهشدن قهرمان فیلم (خصوصاً که زن بود) در نیمه ماجرا باعث میشود فیلم شکست تجاری سختی متحمل شود.
اما در دهه شصت و هفتاد همگام با تغییرات بنیادینی که در جامعه و پیامد آن سینمای آمریکا اتفاق افتاد، نسلی از فیلمسازان سربلند کردند که دوران اوج شکوفایی هالیوود را وقتی دیدند که سرشار از شور جوانی بودند. فیلمسازانی بااستعداد که سینما را از بزرگانی مانند هیچکاک و فورد و هاکس آموخته بودند و با دیدن همه آن جنبشهای مدنی جسورتر از آن بودند که زیر فشار استودیوها سرخم کنند.
اتفاق مهمی که در این دوران افتاد این بود که شکل رابطه فیلمساز و استودیو سرمایهگذار تغییر کرد. فیلمسازان حقوحقوق معنوی بیشتری در قبال اثر داشتند و فیلمهایشان را آنطور میساختند و به پایان میرساندند که خودشان میخواستند.
این اتفاق در ژانر جنایی تأثیر بسزایی گذاشت. الگوهای تکرارشونده ژانر را حتی دستخوش تغییر کرد. کارگردانان مهمی مانند مارتین اسکورسیزی، فرانسیس فورد کاپولا، برایان دیپالما و رابرت آلتمن محصول همین دوران هستند. فیلمسازانی که توانستند فیلمها را از انحصار استودیوها و داستانهای دلخواه آنان دربیاورند. هرچند مارتین اسکورسیزی در مستند «گشتوگذار با اسکورسیزی در میان فیلمهای آمریکایی» خاطرنشان میکند که گاهی مجبور بوده یک فیلم استودیویی برای استودیو بسازد تا بتواند فیلم بعدی را آنطور که خودش دلش میخواهد طراحی کند و چنین روندی را در سالهای طولانی فیلمسازی خود به کار گرفته است.
فیلمسازان مهمی مانند تارانتینو و یا فینچر امروز فیلمهای خودشان را میسازند چون سالهای دورتر، فیلمسازان دیگری جلوی نظم قدیمی استودیوها ایستادند.
خودآگاهی هرچه بیشتر ژانر جنایی
بهوجودآمدن نگاه مؤلف و استفاده از تئوری مؤلف که اولینبار توسط منتقدان کایهدو سینما مطرح شد و همزمان با آن اندرو ساریس هم در آمریکا پرچمدارش شد، یکی از اصلیترین دلایلی بود که سلطه استودیوها را کم کرد و به فیلمسازان مجال بروز عقاید شخصیشان را داد. اگر در کایهدو سینما از اهمیت مؤلف هر اثر صحبت به میان نمیآمد و موجش به آمریکا نمیرسید احتمالاً حالا استودیوها غولهایی شکستناپذیر بودند.
اما افزایش اختیارات کارگردانان نهتنها باعث بروز بارقههای خلاقیت و نبوغ در فیلمها شد که فیلمسازان را نسبت به مفاهیم ژانریک هم آگاهتر کرد. خودآگاهی ژانرها که از آن گفتیم به اوج خود رسید و باعث شد آثاری ساخته شود که الگوهای ژانریک را فراتر ببرند و یا حتی با آنها شوخی کنند. کوئنتین تارانتینو یا رابرت رودریگز دقیقاً محصول خودآگاهی ژانریک هستند. کسانی که هم از قواعد ژانر در فیلمهایشان استفاده میکنند، هم آنها را یک مرحله تکامل میبخشند و هم در مواردی مانند «داستانهای عامهپسند» با آن شوخی میکنند.
«دختر گمشده» دیوید فینچر یک فیلم جنایی نمونهای خوب برای مقایسه شکل این ژانر در سینمای کلاسیک و هالیوود جدید است. فیلمی که هم یک قهرمان زن بیرحم و انتقامجو دارد و هم سعی میکند با استفاده از روایتی غیرقابلپیشبینی، الگوهای ژانر و تعلیقآمیز بودن فیلم را وارد مرحله جدید و ناشناختهای کند.
کمی دورتر از هالیوود
همزمان با ظهور هالیوود جدید در دهه شصت و هفتاد در آمریکا، در سینمای فرانسه هم اتفاقات مهمی در حال رخدادن است. کمی دورتر از آمریکا، در یک جغرافیا و اقلیم متفاوت، موج نو دارد در سینمای فرانسه جان میگیرد. فیلمسازان جوانی که همه بخشی از جریان کایهدو سینما هستند نظیر ژان لوک گدار، فرانسوا تروفو و... دارند اولین فیلمهایشان را میسازند. صورت امروزی فیلم هنری که دیوید بوردول آن را یک ژانر میداند، بیش از هر چیز متأثر از جریان موج نوی فرانسه است. جریانی که برداشتی متفاوت از هنر سینما داشت. جالب است که موج نو و هالیوود جدید هر دو از یکدیگر تأثیر میپذیرند.
موج نو در پشتوانه خود تاریخ سینمای کلاسیک را دارد. ژان پیر ملویل مهمترین کارگردان موج نوی فرانسه است که در فیلمهایش پیوند خاصی میان شمایلهای گنگستری فیلمهای جنایی کلاسیک آمریکایی و عناصر موجنویی چون واقعگرایی، استفاده از لوکیشنهای واقعی، پرداخت مینیمال به کاراکترها و نماهای طولانی دوربین، برقرار میکند. ژان پیر ملویل فیلمهایی گانگستری میسازد که در عین اینکه حال و هوایی اروپایی دارند اما یادآور شکوه گنگسترهای سینمای کلاسیک آمریکا هستند. «سامورایی»، «دایره» و «ارتش سرخ» از مهمترین فیلمهای جنایی ملویل هستند. فیلمهای او مرزهای باریک میان فیلم جنایی و نوآر را در مینوردد.
فرانسوا تروفو از جمله کارگردانان فرانسوی دیگر است که هیچکاک را بهعنوان استاد فیلمسازی میستوده. او بارها از شتاب و سیر پویای داستان و موقعیتهای طنزآمیز ناگهانی فیلمهای هیچکاک صحبت کرده و مصاحبهای پنجاه ساعته با هیچکاک انجام داده که با نام «سینما به روایت هیچکاک» به چاپ رسیده و هنوز هم یکی از مهمترین کتابهای سینمایی است.
او در بسیاری از فیلمهای خود از «تعلیق و ایدههای هیچکاکی» استفاده میکند و در ترکیب آنها با المانهای موج نو به لحن خاص خود دست مییابد. «به پیانیست شلیک کنید» و «ژول و ژیم» از جمله فیلمهای تعقیب و گریزی تروفو هستند. گدار، این نابغه بزرگ سینما هم شناخت ویژهای از سینمای کلاسیک آمریکا دارد. در هرکدام از فیلمهای گدار پوستر فیلم یا نمادی از سینمای کلاسیک آمریکا به شکل خودآگاهانهای به چشم میخورد.
از سوی دیگر پای موج نو هم به هالیوود باز میشود. همانطور که گفتیم یکی از مهمترین ویژگیهای هالیوود جدید سینمای مؤلف است. ایدهای که از کایهدو سینما راهش را به سینمای آمریکا باز میکند و بسیاری از فیلمسازان مهم آمریکایی را هم تحت تأثیر قرار میدهد.
بهترین فیلمهای جنایی ایرانی کدامند؟
مهمترین فیلمهای جنایی تاریخ سینما
در ژانر جنایی علاوه بر فیلمهایی خاص که شمایل این ژانر هستند آثاری به شکل سری هم ساخته شده که بخش مهمی از ژانر جنایی را نمایندگی میکنند. اساساً ژانر جنایی از آن دسته ژانرهایی است که امکان ساخت فیلمهای سری و چندگانه را فراهم میکند. در سریالسازی هم این ژانر همواره موردتوجه بوده است. سریالهایی مانند «شرلوک هولمز» و یا «کارآگاه پوآرو» از جمله آثاری هستند که نشان میدهند ژانر جنایی در سریالسازی هم بسیار محبوب است. این سریالها بارها توسط کمپانیها و فیلمسازان مختلف ساخته شده. ضمن اینکه محبوبترین سریالهایی هم که امروز ساخته میشوند، همگی بارقههایی از ژانر جنایی را در خود دارند و اگر هم مشخصاً یک اثر جنایی نباشند، سریالی چند ژانری هستند که جنایی پای ثابت آنهاست.
از جمله مهمترین فیلمهای سری جنایی میتوان به مجموعه فرانسوی «فانتموس» اشاره کرد که درباره یک دزد معروف فرانسوی ساخته شده است. «جیمزباند» یکی دیگر از مجموعه فیلمهای جنایی بسیار محبوب است که همیشه و در هر دورهای تماشاگر خود را دارد. اسکورسیزی و کاپولا هم هرکدام سهگانههایی مهم در ژانر جنایی ساختهاند. یعنی «خیابانهای پایینشهر»، «رفقای خوب» و «کازینو» و سهگانه «پدرخوانده».
از جمله مهمترین فیلمهای جنایی ادوار مختلف تاریخ سینما میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
«ایزی رایدر» که فیلمی جوانانه بود و در دهه هفتاد درباره مصرف الاسدی و زندگی هیپیها ساخته شد. «سگهای انباری» اولین فیلم تارانتینو که پر از خشونت و خون و خونریزی بود و در یک انباری میگذشت. «سین سیتی» که فضای ژانر جنایی را با فیلمهای فانتزی و فیکشن ترکیب کرده است. «نیش» فیلمی به کارگردانی جرج روی هیل با محوریت قماربازی و بازی بهیادماندنی پل نیومن و رابرت ردفورد در کنار هم که داستانی متفاوت را در سال ساخت خود تعریف میکرد و هنوز یکی از بهترین فیلمهای سرقتی آمریکایی است.
«فارگو» اثر برادران کوئن که ژانر جنایی را با فضای اگزوتیک و کمدی سیاه ترکیب میکرد. «دارودسته نیویورکی» که بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای متأخر اسکورسیزی به یاد آورده میشود. فیلمی پر از خشونت و با تم انتقامجویی که دنیل دی لوییس یکی از بهترین بازیهای خود را در آن به نمایش گذاشته است. فیلمی با شروعی مهیج و میخکوب کننده و تماشایی و پایانی تغزلی. «ارتباط فرانسوی» که یک فیلم پلیسی دهه هفتادی درباره دو پلیس جوان بود که سعی داشتند بار هروئینی که در آستانه ورود به فرانسه است را پیدا کنند و اقتباسی از رمانی به همین نام بود.
و فیلم بهیادماندنی «مخمصه» که اولینبار دو غول بازیگری یعنی رابرت دنیرو و آلپاچینو را مقابل یکدیگر قرارداد و بدل به ماندگارترین فیلم مایکل مان شد. فیلمی که هر لحظهاش طلاست!
ژانر جنایی در سینمای ایران
ژانر جنایی به دلیل سرگرمکننده و هیجانانگیز بودن نه فقط در سینمای هالیوود که در هر نقطهای از جهان جز محبوبترین ژانرهاست و سینمای ایران هم از این قاعده مستثنی نیست.
ذکر این نکته هم جالب است که در سینمای ایران ژانر جنایی عموماً یا با کمدی ترکیب میشود. (فیلمهایی مانند «مومیایی ۳»، «چشم و گوش بسته» و یا «قانون مورفی») یا حولوحوش ژانر تاریخی میگردد و اتفاقات واقعی را موردتوجه قرار میدهد. («سرب» یا «لانتوری» و «خشم و هیاهو») و یا در بسیاری از موارد به انقلاب اسلامی یا جنگ تحمیلی ربط پیدا میکند و با ژانر دفاع مقدس گره میخورد. «انفجار» ساخته ساموئل خاچیکیان و «آژانس شیشهای».
اما فیلمهای جنایی که قهرمان آنها یک زن باشد در سینمای ایران نادر است و میتوان در میان فیلمهای جنایی به مورد ویژه «سگکشی» ساخته بهرام بیضایی اشاره کرد. یک فیلم تماموکمال که قهرمانش گلرخ کمالی یک زن نویسنده است که برای نجات همسرش وارد بازی کثیف و خطرناکی میشود و مژده شمسایی نقش او را بازی میکند. «نگار» فیلم رامبد جوان از دیگر فیلمهای اینچنینی است که البته کیفیت متوسطی دارد و نگار جواهریان در آن، نقش قهرمان زن را بازی میکند که به دنبال گرفتن انتقام قتل پدرش میگردد.
ژانر جنایی در سینمای فارسی و اوایل انقلاب
فیلمهای جنایی در سینمای فارسی و قبل از انقلاب موردتوجه فیلمسازان بودند. از آثار مطرحی مانند «قیصر» و «گوزنها» گرفته تا فیلمهای قدیمیتری مثل «ناجورها» و «تعصب».
فیلمفارسیهای جنایی عموماً درباره دزدی بودند یا قهرمانی را در پروسه مهاجرت از روستا به شهر درگیر یک داستان جنایی میکردند. به شکلی که یا ناچاراً رو به اعمال بزهکارانه میآورد یا توسط خلافکاران و کلاهبرداران مورد سوءاستفاده قرار میگیرد. از جمله مهمترین فیلمسازان ایرانی که در سالهای دور تمرکز خود را بر ساخت فیلمهایی جنایی گذاشتند، میتوان به ساموئل خاچیکیان، هوشنگ کاووسی و مسعود کیمیایی اشاره کرد.
اما به دلیل امکانات محدود فیلمسازی در ایران تا همین دهه گذشته آثار جنایی ایرانی به جز مواردی خاص مانند فیلمفارسیهایی که نام بردیم و یا تعداد معدودی از آثار بعد از انقلاب، چندان خوب از آب درنمیآمدند و کیفیتشان در مقایسه با آثار جنایی آمریکایی بسیار پایین بود. در سالهای اول بعد از انقلاب هم رویه به همین شکل بود.
فیلمهای جنایی ایرانی در سالهای اخیر
در دو دهه گذشته امکانات و تجهیزات سینمایی ایران بهروز شده و به همین واسطه فیلمسازان راحتتر میتوانند به سراغ موضوعات جنایی بروند و خیالشان آسوده باشد که محصول نهایی در بهرهبردن از جلوههای بصری ویژه و خاص، تبدیل به یک کمدی ناخواسته نمیشود. این اتفاق باعث شده ژانر جنایی در دهه نود سینمای ایران رونق بیشتری بگیرد. «حکم» و «کیفر» دو تا از بهترین فیلمهای جنایی دهه هشتاد هستند. از جمله مهمترین فیلمهای جنایی ایرانی که در سالهای اخیر ساخته شدهاند و موردتوجه قرار گرفتهاند میتوان به «متری شیش و نیم»، «چشم و گوش بسته»، «خفه گی» و «لاتاری» اشاره کرد.
نویسنده: مدیسا مهراب پور