20 روانی به یاد ماندنی تاریخ سینما ( قسمت دوم )
14 . Peter Winters در فیلم Clean, Shaven 1993
پیتر وینترز تلاش می کند، او به شدت تلاش می کند تا از بعضی چیزها رهایی یابد تا بتواند یک زندگی نرمال داشته باشد . برای یه آدم قاتل اسکیزوفرنی چه چیزی می تواند نرمال باشد؟! این فیلم به خوبی نشان می دهد که جنون یعنی چه. موسیقی فیلم با سروصدا ها و وزوزهای صداهای داخل سر پروتاگونیست همراه می شود. دنیا برای زندگی جایی خشمگین و ترسناک است وقتی که ادراک تو از آن از ریشه مخدوش و دچار اختلال شده باشد. ما آن چیزی را میبینیم که وینتر می بیند. چیزها از فکوس خارج هستند و یا تغییر می کنند و ناپدید می شوند ، صداها به طور کلی نویز های ثابتی هستند. وینتر پس از سال ها دوری به زادگاه خود باز میگردد و در مسیر برای دیدن مادر غرغرویش توقف می کند. کاراگاهی در تعقیب او است. وینتر از سال ها قبل مظنون قتل دختر خود است. لایه های سوظن و گناه در لایه های او مانند یک نقاشی بعد دیده می شود. وینتر به نظر آشفته می رسد و بقیه از او فاصله می گیرند. در جایی از فیلم او قسمت هایی از پوست و سر خود را به دنبال یک فرستنده ی پنهان می کند و سوراخ می کند. به چه روش دیگری می توان نویز ها و صداهای داخل سر او را توضیح داد ؟!
در نهایت هیچ جوابی از طرف کارگردان یا هرفرد دیگری در فیلم داده نمی شود. بهتر است تمام شیشه های ماشین با روزنامه پوشیده شود و از دیدن تمام سطوح بازتاب کننده جلوگیری شود. Clean, Shaven شاهکاریست در تجسم و نمایش جنون.
13 . Baby Jane Hudson در فیلم Whatever Happened to Baby Jane? 1962
بیبی جین هادسون جز بهترین کاراکتر های منفی تاریخ سینما است که توسط ستاره ای پا به سن گذاشته (بت دیویس) و به کارگردانی رابرت آلدریچ ساخته شده است. در سال 1917 بیبی جین ستاره ای خردسال در نمایش های واریته ی دوره گرد بود خواهرش به نام بلانش (با بازی جووان کرافورد) ستاره نیست و پدرشان به او بی توجهی می کند او هم عوضش را سر بیبی جین در می آورد. در سال 1935 جای آنها عوض شد یعنی بیبی جین دیگر مورد توجه نبود و اکنون این بلانش بود که تبدیل به یک ستاره شده بود. بعد از یک تصادف عجیب که در آن بیبی جین پشت فرمان بوده بلانش به تا آخر عمرش ناتوان می شود و باید کل عمرش را روی صندلی چرخدار زندگی کند البته با خواهرش به عنوان تنها همراه او. دو خواهر با هم درگیر هستند تا ببینند چه کسی کنترل را به دست می گیرد. بیبی جین اکنون پیرتر شده و ثروت و ناتوانی خواهرش باعث ناراحتی و رنجش او می شود. وقتی بلانش به جین اطلاع می دهد که می خواهد عمارت را بفروشد درک ناچیز جین از واقعیت از بین می رود و سپس وحشت واقعا آغاز می شود . چون بلانش روی ویلچرش ناتوان است تنها فرد غریبه ای که او میبیند دکتر خانوادگی و خدمتکار خانه الویرا (با بازی میدی نورمن) است. قبل از اینکه الویرا بتواند به بلانش کمک کند او با گستاخی و با بی رحمی از خانه بیرون انداخته می شود. در همین حال مردی به نام ادوارد فلگ اطلاعیه ای در روزنامه برای استخدام یک نوازنده ی پیانو می بیند. این قسمت واقعی طرح و داستان جین است که او کار و کسب شکست خورده خود را دوباره آغاز می کند. الویرا برای کمک به بلانش دوباره به خانه بازمیگردد و در زمان بازگشت با ضربه ای که جین با چکش به سرش میزند کشته می شود. فلگ وارد خانه می شود و به محض شنیدن سرو صدا در اتاق بلانش او در را می شکند و وارد می شود و بلانش را گرسنه و مورد ضرب و شتم قرار گرفته می یابد. از عمارت فرار میکنند، جین میداند که مرد با پلیس تماس خواهد گرفت. او وسایلش را جمع می کند و برای رفتن به ساحل امارت را ترک می کند. پلیس پس از تماس بستگان الویرا برای چک کردن امارت به آنجا می رود. دو زن را در ساحل پیدا می کنند . جین به خاطر زدن خواهرش با ماشین و کشتن خدمتکار گیج شده و از شدت فشار روحی قاطی کرده است. او در ساحل می رقصد و فکر میکند که او در نهایت باز به مرکز توجه برگشته و جایگاهش را دوباره به دست آورده .
تلخی و تاریکی رابطه ی دو خواهر کاملا طبیعی و منحصر به فرد است و طرز رفتار آنها در داخل و خارج کادر واقعا عالی و افسانه ای است. بت دیویس در سال 1962 نامزد اسکار بهترین بازیگر زن شد ولی آن را به آنی بنکرافت برای بازی در فیلم The Miracle Worker باخت.
12 . Dr. Richard Vollin در فیلم The Raven 1935
دکتر ریچارد ولین (با بازی بلا گوسی) یک جراح باهوش و معروف است اما او به خاطر متمرکز شدن روی مطالعات و تحقیقاتش خود را بازنشسته کرده است او مطالعات زیادی روی آثار ادگار آلن پو دارد و حتی اولین نسخه های آثار او را به صورت کلکسیون جمع کرده است. ولین یک اتاق شکنجه ی مجهز در زیرزمین خانه ی خود دارد که تماما با الهام از آثار پو آنها را ساخته است. مخاطب هیچ شکی ندارد که ولین دیوانه است. سوال اینجاست که چرا دوستان و خانواده ی معشوقش ژان تاچر (با بازی ایرنه ور) متوجه آن نمی شوند؟!
ولین جان ژان را نجات داده و در عوض آن ژان با الهام از آثار پو و شرح او از رقصی خاص برای او می رقصد و این تنها آتش دیوانگی او را شعله ورتر می کند. از یک مجرم فراری به نام ادوارد بیتمن (با بازی بوریس کارلوف) برای دستیاری کردن ولین اخاذی می شود و ولین در راه انجام نقشه های دیوانه وارش از قبل هم مخوف تر و ترسناک تر می شود. بازی لگوسی در نقش ولین عالی است . او وقتی دوست پسر تاچر رو از یک آونگ بزرگ آویزان می کند واقعا شاد و سرخوش است و بازی او به مرز های ابزورد بودن پهلو می زند. جایی ولین فریاد می زند که " من با شکنجه ی تو عذاب و رنج را در خودم از بین می برم ! " .
11 . Max Cady در فیلم Cape Fear 1962 & 1991
مهم نیست کدام ورژن را ببینید یا انتخاب کنید ، چه میتچام چه دنیرو ، شما نمی توانید فرد غیر قابل سرزنشی به جز زندانی سابق مکس کدی پیدا کنید. نسخه ی میتچام بر طبق استانداردهای سانسور سال 1962 ساخته شده است و اشاره می کند که ان مرد چیزی بیشتر از یک متجاوز صرف است. توجه جزی او به ننسی (لوری مارتین) دختر 14 ساله ی سم بودِن( گرگوری پک) قطعا به رفتار های پدوفیلیایی و کودک آزاری اشاره دارد.
در ورژن مارتین اسکورسیزی رابطه ی بین دانیل و کدی خیلی بیشتر وارد مسائل جنسی می شود و توجه دنیرو کاملا آشکار است. کاراکتر کدی پیچیده است . از یک طرف او مردی است که به دنبال انتقام از وکیلی کثیف است که معتقد است مسئول به زندان افتادن او است و از طرف دیگر او مردی اخلاق محور است .
کدی دنیرو یک تهدید عضلانی و قوی است که با خالکوبی هایی آخرالزمانی پوشیده شده است . کدی میتچام یک خوش تیپ اهل جنوب است مودب و از خود مطمئن است ، او هر کاری می کند اما در واقع قانون شکنی می کند . او مثل یک شکارچی اطراف سم بودِن می چرخد. کدی دنیرو ورژن ارتقا یافته ی مدل سال 1961 است. درحالی که میتچام خطرناک و سمج بود دنیرو یک فرشته ی انتقام است و هیچ چیز به جز مرگ نمی تواند او را متوقف کند.
10 . Colonel Kurtz در فیلم Apocalypse Now 1979
" زبان از توصیف چیزی که نیاز کسانی است که معنی ترس را نمی دانند قاسر است. ترس. ترس وجود دارد و واقعیست ، باید با او دوست شوید . وحشت و ترس از مرگ دوستان شما هستند. اگه نیستند پس دشمنانی هستند که باید از آنها بترسید . آنها دشمنانی حقیقی هستند."
سرهنگ کرتز این ها را می گوید در میان پس زمینه ی جنگ ویتنام و خوب می داند چه می گوید. سروان بنجامین ویلارد (مارتین شین) موردی بسیار نادر است که به او ماموریت داده شده ، ماموریتی که در واقع هرگز وجود نداشته . او باید به بالای رودخانه برود و سرهنگ کرتز (مارلون براندو) را پیدا و اعدام کند.
در پایان داستان میبینید که کرتز کسی بوده که فرار کرده ، او فرد مهم و تاثیر گذاری بوده که گوشه گیر شده . او در کامبوج با تعدادی بومی و ارتشی خصوصی پنهان شده است و این قابل قبول نبوده ، این راه و روش ارتشی ها نیست ، او نباید فرار میکرده . کرتز عوض شده او تبدیل به آدمی ملایم ، چاق و بد بو شده است . این فیلم درباره ی افراط در تمام اشکال آن است. داستان جنونی که کوپولا تعریف می کند تا آن حد که در توانش بوده واقعیست ، جنگل ، جنگ ، براندوی چاق و پف کرده. " وحشت ، وحشت."
9 . Carol Ledoux در فیلم Repulsion 1965
رومن پولانسکی دوستداران سینما را در سال 1965 با داستان زنی دچار سرکوب جنسی و تنها رها شده در آپارتمانش برای آخر هفته شوکه کرد. زن از عود کردن دوباره ی بیماری روانی اش رنج می برد.
کاترین دِنُوُ نقش کارول لرو را بازی می کند. او یک زن است که زمینی را با خواهرش هلن شریک است ، او خجالتی است و در تعاملات اجتماعی اش به صورت دردناکی سرکوب شده است و بیشتر از همه عموما در برخورد با مردان و رابطه با آنها گیج و سردرگم می شود. هلن که با دوست پسرش نامزد کرده یک آخر هفته آنجا را برای رفتن به ایتالیا ترک می کند و وسایلش را برای کارول باقی می گذارد و او از لحاظ روانی رو به زوال می رود. او به صورت شدید شروع به هذیان گفتن می کند و دچار توهم می شود. تصور می کند که دیوارها در حال ترک خوردن و فروپاشی هستند و فکر می کند که مردی قصد نفوذ به آپارتمان و حمله به او را دارد. خرگوشی که باید برای شام پوستش کنده می شد آنقدر طولانی رها شده که فاسد شده است. وقتی که یکی از خواستگاران جدی او برای ملاقات به آنجا سر می زند ، کارول با یک جا شمعی او را میزند و به قتل می رساند. پولانسکی سقوط کارول و دیوانه شدن او را به خوبی به تصویر می کشد و تحت کنترل دارد . ما هم به عنوان تماشاگر مانند کارول در یک فضای کلاستروفوبیک گیر کرده ایم و ما هرآنچه او میبیند را میبینیم . براحتی میتوان گفت که فیلم Repulsion یکی از روانشناسانه ترین فیلم های دلهره آور / ترسناک قرن است .
8 . Henry (Michael Rooker) در فیلم Henry: Portrait of a Serial Killer 1986
فیلم براساس زندگی واقعی یک قاتل سریالی به نام هنری لی لوکاس ساخته شده ، او تجسم بی رحمانه ای از یک قاتل خون سرد است. هنری (مایکل راکر) یکی از افراد طبقه ی فقیر یا پایین جامعه است. او به صورت فردی بی خانمان و بدون هیچ آرزوی واقعی ای ظاهر و دیده می شود . او بنظر نمی آید که شغلی داشته باشد و زندگی او به سادگی با کشتن افراد دیگر بدون هیچ دلیلی می گذرد. او با دوستش اوتیس (تام تولس) شریک است، آنها نوعی شراکت آدم کشی با هم تشکیل داده اند. هنری هیچ انگیزه ای برای کشتن مردم ندارد این تنها روشی برای گذراندن وقت است ، نوعی سرگرمی عجیب و غریب. در طول فیلم هنری هیچ احساس ندامت یا پشیمانی ای از کشتن آدم ها نمی کند . قتل هایی که او مرتکب می شود با انگیزه ی انتقام یا حتی پول و منفعت بیشتر نیستند یا حتی انگیزه ها و تمایلات جنسی . هنری توسط جان مکناتن کارگردانی شده است با بودجه ای بسیار کم و MPAA از دادن درجه ی R (مناسب برای بالای 16 سال) به این فیلم خودداری کرد و در نتیجه این فیلم به صورت Unrated (برای دیدن مناسب نیست یا بعضا می گویند مناسب بالای 19 سال) اکران شد. هنری روانی ای است که در کار خود بسیار مصر است و پایان فیلم شدت و بدون مرز و محدودیت بودن آن را نشان می دهد.