صحبتهای جنجالی داریوش ارجمند در پشت صحنه هفت/ از علت کم کاری در سینما تا پیشنهاد بازی در فیلم های ده نمکی
چرا داریوش ارجمند در سینمای ما کم کار شده است؟
برای اینکه مزخرف اند! من این نقش ها را دوست ندارم، والا خیلی می توان کار کرد. من بعد از بازی در فیلم «امام علی (ع)»، داود میرباقری به من پیشنهاد «آدم برفی» را داد. گوشه سناریو یک جمله ای نوشته که من آن سناریو را نگه داشتم. نوشته "در تمام مدتی که من برای تو نقش «اسی در به در» را می نوشتم، دلم به حال «مالک اشتر» می سوخت! اما با اعتقادی که به تو دارم امیدوارم کاری بکنی کارستان!" خیلی جالب است. آن فیلم را از جشنواره درآوردند، والا همه بازیگران این فیلم باید جایزه می گرفتند.
بعد از «امام علی (ع)» و «آدم برفی» خیلی فیلم های اینجوری به من پیشنهاد شد. هر فیلم مذهبی در تلویزیون می بینید اول سراغ من آمدند. ولی بدرد من نمی خورد. باید یکی گنده تر از مالک بازی می کردم. گنده ترینشان حضرت عبدالعظیم بود که بازی کردم. دیگه فیلم مذهبی گردن کلفتی نبود که من بروم بازی کنم. برای اینکه هرکسی سلیقه ای در کار خودش دارد. درسته من حرفه ای ام، انتخاب می شوم اما بعد از اینکه انتخاب می شوم حق انتخاب باز با من است؛ که بگم آره یا نه!
فکر می کنی بعد از فیلم «آدم برفی» چقدر فیلم اونجوری به من پیشنهاد شد؟ پاشنه کفشم را بخوابانم و اونجوری حرف بزنم. ولی نکردم! بعد از «سک کشی» فکر می کنی چقدر پیشنهاد به من شد؟ حاجی اونجوری بازی کنم. دیگران رفتند و آن 8 دقیقه بازی را 2 ساعت کردند و ادای من را درآوردند. همه اینها را من دیدم و می فهمم در سینمای ایران، ولی برایم مهم نیست. بالاخره آن چیزی که برای من است به سراغم می آید.
بعد از فیلم «اعتراض» خیلی دوست داشتند باز من کلاه شاپو بگذارم. نه! آقای کیمیایی وقتی «اعتراض» را برایش بازی می کردم، خودش کلاه شاپوی من را سرم می گذاشت. اولین باری که داشت سرم می گذاشت گفت بعد 40 سال است که دوباره دارم یک کلاه شاپو سر کسی می گذارم. چون آن زمانی که من در «قیصر» گذاشتم کاری کردند که دیگر نتوانستم سر کسی بگذارم!
اینکه من کم کار شدم، علتش این است که چیز دندان گیری گیرم نمی آید. فیلم های پرفروش بسیاری هست، اما اینها مقصدم نیست. من هنوز فیلم کم فروش «هبوط» احمدرضا معتمدی را دوست دارم! برای اینکه من با اعتقاداتم زندگی می کنم. شما توقع داشتی من بروم در «اخراجی ها» بازی کنم؟! نه حضرت عباسی! یا بروم در «رسوایی» بازی کنم؟
پیشنهاد هم شد؟
پس چی که شد! پس چی که شد! تو اینترنت بخون نوشته. دشمنی با آقای ده نمکی ندارم. متن، متن بدی است! من که قرار نیست بروم جوک بازی کنم!
از فیلم های آپارتمانی جدید هم به شما پیشنهاد شده؟
فت و فراوان. اما من نیستم. اینها برای این قلمی بادمجون هاست. چشم رنگی ها، دماغ عمل کرده ها، پشت چشم برداشته ها و دور سر سفید کرده ها. اینها بدرد اونها میخوره. بدرد من نمی خورد!
هجمه زیادی به شما برای بازی در فیلم «پایان نامه» شد؟
آن فیلم نیز من با اعتقاد کامل به نقشی که به من داده بود، بازی کردم. نه به فیلمنامه! اولا آن فیلمنامه ای که به من داده بود اینی نبود که ساخته شد! برای چه من به جلسه نقد فیلم نیامدم؟! یعنی من آنقدر بی ادب و احترام هستم؟ نه! برای اینکه فیلمنامه ای که به من داد آن نبود. اصلا تیکه های اول دانشگاه، ستاره و... نبود. من نقش دکتری را بازی کردم که هیچ کاری به سیاست نداشت. خودم نیز آن نقش را نوشتم. بعد هم قیچی اش کردند. این هم بس که التماسم کرد. چون یک فیلم برایش بازی کردم. "کلاهداری" جوان بود و دلم برایش سوخت. ولی من هیچ ننگی نمی کنم. نه اصلا! انقدر فیلم خوب دارم که این یکی می تواند تو قاطی اونها یک ریگ در گونی عدس باشد.
شایعه ای مطرح شد که یکی از افراد موثر در انتخاب بازیگران در سینما سعی کرد شما و یکی دیگر از پیشکسوتان سینما را بایکوت کند. آن پیشکسوت برگشت ولی شما هیچ وقت جلوی او کرنش نکردید!
بله؛ اما اصلا! اصلا اهل این چیزها نیستم. من چون آدم رکی هستم، حرف خانه ام نمی برم. به همین دلیل خیلی ها با من دچار دشمنی می شوند. خب زیر بار یک سری چیزها نمی روم. یک کسی می آید می گوید من پیشنهادت دادم این نقش رو برو برای فلانی بازی کن! بهش می گویم مگر من «گوگوش» هستم که تو ایجنت منی که به من می گویی برو فلان جا بازی کن یا نکن! من خودم ایجنت خودم هستم. احتیاج ندارم تو بری برای من بزنی که من نقش بازی کنم. آن نقشی که برای من هستم سراغم می آید. نیامد، هم نیامد.
هزارتا کار دیگر بلدم. مگر من چطور دارم زندگی می کنم؟ درس می دهم، سخنرانی می کنم پول می گیرم. این جوریا نیست که آنها فکر می کنند. من تک ساحتی نیستم. آنها هستند که اگر سینما را از آنها بگیرند باید شوفر خطی بشوند. یا باید پشت مولوی سرشان برود تا ته جوب و بالا بیاد یا شوفر خطی بشوند. من آنجوری نیستم. من 10 سال هم توی یک اتاق بتپانندم، محال است آب دماغم از زیر در بیرون برود! ولی می شناسم کسایی که 24 ساعت گرفتن شان، آب دماغشان از زیر در بیرون رفته.
یک زمانی به من می گفتند آقا شما برای چی راجع به فوتبال حرف می زنید؟ گفتم برای اینکه فوتبال به من مربوط است. هرچی در این جامعه به من مربوط است. خب در سینما کسایی دوست ندارند من بفهمم. ببین این مهم است! کشور ما معولا یک همچین چیزی است. اگر بفهمند زیادی می فهمی، مقراض به فیتیله ات می زنند. ولی من به گفته آن یارو چیستانه گفت "عجایب صنعتی دیدم در این دشت، سرش را می بریدند زنده می گشت" من از آنها هستم!