میم (گلشیفته فراهانی) و محمود (محمدرضا شهبانی نوری) | دیر اومدی، مُرد پری

شخصیت عجیب و خاطرهانگیز میم در «درخت گلابی»، خاطرهای از گذشته محمود است اما چنان تاثیری بر زمان حال شخصیت اصلی دارد که عملا ریشه سترونی شخصیت را باید در همین گذشته جستوجو کند. محمود، نویسندهای در آستانه میانسالی و ناتوان در نوشتن، به باغ دوران نوجوانیاش بازمیگردد؛ جایی که بذر نخستین عشقش به میم کاشته شد. اما این عشق هیچگاه ثمر نداد، درست مثل درخت گلابی خشکشده باغ و همچون خود محمود که چشمه جوشان خلاقیت و تواناییاش خشکیده است. مهرجویی از حس نوستالژیک موجود در این رابطه استفاده کرده و میم را همچون رویایی دور از دسترس به تصویر کشیده است؛ تصویری میان عینیت و ذهنیت محمود. آیا محمود واقعا هنوز به میم علاقهمند است یا به خاطره او؟ علاوه بر آن، میم درست نقطه مقابل محمودِ فعلی است: زنده، پر از شور و نشاط، و رو به جلو. دردناک است که او خیلی زود رفته و محمود حالا ناچار است با خاطراتش زندگی کند. بهخصوص با توجه به این نکته که محمود پس از درگیر شدن در بازیهای سیاسی فرصت بودن کنار میم را از دست داده است و این احتمالا یکی از مهمترین نکاتی است که از «درخت گلابی» در ذهن ما میماند: خاطره یک عشق دور از دسترس از هر چیزی ماندگارتر است.