جستجو در سایت

1402/09/28 14:10

۱۰ فیلم مهم ۲۰۲۳ که انتظار تماشاگران را برآورده نکرد

۱۰ فیلم مهم ۲۰۲۳ که انتظار تماشاگران را برآورده نکرد
برخی از فیلم‌های سال ۲۰۲۳ که خیلی‌ها انتظار اکرانشان را می‌کشیدند، نتوانستند انتظارها را برآورده کنند و طرفداران‌شان را ناامید کردند.

به گزارش سلام سینما به نقل از اسکرین رنت، ۲۰۲۳ در مجموع سال خوبی برای سینما بود، اما برخی از پروژه‌های مورد انتظار نتوانستند انتظارها را برآورده کنند. درست است که تلاش برای جلب رضایت همه هرگز به نتیجه نمی‌رسد، اما درباره برخی از فیلم‌ها پیشاپیش این انتظار وجود دارد که جزو بهترین‌ها باشند. ۱۰ فیلمی که نه تنها از جای گرفتن در فهرست برترین‌ها جاماندند بلکه منتظران را ناامید کردند در اینجا فهرست شده‌اند.

در این فهرست بلاک‌باسترهایی که سعی دارند خواست طرفداران را پیش‌بینی کنند و به همین دلیل اغلب از شخصیت‌ها و روایت غافل می‌شوند، برخی فیلم‌هایی که پتانسیل بالایی داشتند اما به دلیل نادرستی‌های تاریخی، زمان نمایش و استفاده بیش از حد از نوستالژی، ناامیدکننده ظاهر شدند، جای گرفته‌اند.

برخی از فیلم‌ها که برای توجیه بودجه‌های گزاف و زمان طولانی تولید تلاش می‌کردند هم طرفدارانی را که انتظار چیزهای بیشتری داشتند ناامید کردند. چند فرنچایز بزرگ که معمولاً بسیار قابل اعتماد هستند هم به شدت شکست خوردند.

فیلم‌ها، به ویژه آنهایی که متعلق به فرنچایزهای قدیمی هستند، می‌توانند در برابر وزن انتظار کم بیاورند. عوامل زیادی وجود دارد که می‌تواند منجر به ناامید کردن یک فیلم شود.

مهر نوشت، ناامیدکننده‌ترین فیلم‌های ۲۰۲۳ می‌توانستند فوق‌العاده باشند، اگر به گونه‌ای متفاوت عمل می‌کردند، اما به جای آن به نمونه‌هایی از پتانسیل هدر رفته بدل شدند.

 

۱۰. «ناپلئون»

«ناپلئون» نتوانست آن فیلم بیوگرافی مفصلی که قول داده بود باشد

در حالی که ریدلی اسکات و خواکین فینیکس بیش از ۲۰ سال پس از موفقیت «گلادیاتور» دوباره کنار هم قرار گرفتند، اما نتیجه همه را به چالش کشید. «ناپلئون» فیلم وحشتناکی نیست، اما طرفداران منتظر یک درام تاریخی حماسی بودند که ظهور و سقوط یکی از تأثیرگذارترین چهره‌های اروپا را مستند کند. متأسفانه، نادرستی‌های تاریخی ناپلئون، طرفداران این ژانر را مخالف آن کرد و صحنه‌های جنگ و داستان عاشقانه‌اش آنقدر جذاب نبودند که مخاطب عام را با خود همراه کند. در حالی که این فیلم کمی پیش از شروع فصل جوایز سینمایی اکران شد، تمام عوامل موفقیت در فصل جوایز را داشت، اما محصول نهایی بسیار ضعیف بود.

 

۹. «سریع X»

بدلکاری‌های فراوان، اما روایتی ضعیف

«سریع و خشمگین» در سال‌های اخیر کاهشی ظاهر شده است. پس از از دست رفتن غم‌انگیز پل واکر، این فرنچایز در هر قسمت جدید، مخاطرات و پوچی را افزایش می‌دهد. مثل همه قسمت‌های پیشین، «سریع X» دو یا سه صحنه اکشن واقعاً شگفت‌انگیز دارد، اما طرح کلی آن به شدت ضعیف است. جیسون موموآ تمام تلاشش را می‌کند تا با اجرای فوق‌العاده در نقش دانته، شخصیت شرور پر زرق و برق و در عین حال تهدیدآمیز، جاذبه فیلم را بالا ببرد، اما حضور او در برابر دیالوگ‌های بی‌معنا نتیجه‌بخش نیست. طرفداران این فرنچایز همه هرج و مرج فیلم‌های قبلی را در آن یافتند، اما یک روایت قانع کننده را نه.

 

۸. «رنفیلد»

یک داستان عالی که به یک فیلم متوسط بدل شد

در این فیلم نیکلاس کیج در نقش یک خون آشام، با نیکلاس هولت به عنوان آشنای او همراه شده است. به نظر می‌رسد دستورالعملی برای خلق یک کمدی ترسناک عالی وجود داشته باشد، اما «رنفیلد» هرگز عمیق‌تر نمی‌رود. رنفیلد می‌فهمد رابطه‌اش با استادش وابسته و سمی است، بنابراین تصمیم می‌گیرد راه خودش را شکل دهد. تصمیم رنفیلد برای بیرون آمدن از سایه دراکولا منعکس کننده تصمیم ضعیف فیلم برای تنزل دادن کیج به یک نقش کوچکتر است. او به وضوح از نقش خود به عنوان یک هیولای فیلم B لذت می‌برد، اما زمان کافی به او در فیلم داده نمی‌شود و در حالی که می‌توانست باکس آفیس را بگیرد، پر از غم و اندوه غیرقابل تصور به کارش خاتمه داد.

 

۷. «فلش»

۹ سال برای ساخت فیلم کافی نبود

«فلش» که به دلیل مشکلات ساخت و ادامه مشکل داشت با بازیگری که سقوط گسترده‌ای را تحمل می‌کرد، قبل از شروع محکوم به فنا بود. مایکل کیتون با بازی مجدد در نقش بتمن، جرقه‌ای از شادی می‌آفریند و سوپرگرل نیز جذاب ظاهر می‌شود، اما توطئه گیج‌کننده، ماجراجویی چندجهانی را متوقف می‌کند. با وجود چیزهای زیادی برای دوست داشتن این فیلم نمی‌تواند اکشن جاه طلبانه اش را که گاهی اوقات به شدت تزلزل می‌کند، جبران کند.

 

۶.« ایندیانا جونز و گردونه سرنوشت»

یک نماد اکشن بسیار خوب ولی ناکافی

ایده سفر در زمان هم نمی‌تواند این فیلم را به روزهای باشکوه سه گانه اصلی بازگرداند. هریسون فورد مثل همیشه جذاب است و چند سکانس اکشن با تنش واقعی در فیلم وجود دارد که تعقیب و گریز هیجان‌انگیز توک توک در کوچه‌های باریک طنجه از جمله آنهاست. پایان بحث‌برانگیز «ایندیانا جونز و گردونه سرنوشت» برای برخی بسیار دور از ذهن است، هرچند در طول فیلم گره‌های داستانی مناسبی وجود دارد؛ اما کلاه و شلاق نمادین به تنهایی چیزی نیست که ایندیانا جونز را تا این حد محبوب کرد.

 

۵. «آرزو»

آرزویی که جشن تولد ۱۰۰ سالگی دیزنی را خراب کرد

«آرزو» با ترکیبی از انیمیشن‌های سه بعدی و دو بعدی، به عنوان بازگشتی به دوره افسانه‌های کلاسیک تاریخی دیزنی به بازار عرضه شد؛ اما به جای آن به یک تمرین بازاریابی بی‌ظرافت تبدیل شد. «آرزو» نقطه پایان منطقی وسواس سینمای مدرن با نوستالژی است، و تراژدی واقعی این است که وقتی می‌کوشد مسیر خود را بسازد، هنوز زوزه‌هایی از آن جادوی ناملموس دیزنی را در خود دارد و البته ریتم موسیقی متن فیلم فراموش نشدنی است.

 

۴. «نقاشی»

پیش فرضی عجیب با اجرایی درهم

معلوم نیست که فیلم «نقاشی» می‌خواهد یک کمدی پر سر و صدا باشد یا یک مراقبه متفکرانه در مورد پیری و ارزش هنر. این فیلم شبیه یک بیوگرافی از باب راس است، اما صرفاً از نقاش محبوب تلویزیون الهام گرفته است. شخصیت جذاب اوون ویلسون کاملاً با آرامش شبه درمانی باب راس مطابقت دارد، بنابراین فیلم پتانسیل این را داشت که یک کمدی عجیب و غریب و خوش بینانه باشد اما متأسفانه، لحن ناهماهنگ و شوخی‌های کم‌رنگ آن، فیلم را به یک آشفتگی وحشتناک بدل می‌کند. «نقاشی» پتانسیل یک فیلم عالی را دارد، اما مطمئن نیست می‌خواهد یک کمدی جنون آمیز باشد یا یک مراقبه متفکرانه در مورد پیری و ارزش هنر. در نهایت، هر دوی این اهداف را از دست می دهد و بلاتکلیفی آن منجر به یک خط داستانی درهم می‌شود که شفافیتی ندارد.

۳. «آخرین رقص مایک جادویی»

جادو در پایان فرنچایز محو می‌شود

طرفداران تماشای چانینگ تیتوم از تماشای او در «آخرین رقص مایک جادویی» لذت خواهند برد، اگرچه شاید نه به اندازه ۲ فیلم اول. برای علاقه‌مندان به سینما، «آخرین رقص مایک جادویی» به غیر از یک روایت عاشقانه چیزی دیگری در چنته ندارد و تنها به رابطه مایک با یک تاجر ثروتمند با بازی سلما هایک تبدیل می‌شود. اگر این تلاش برای جذب مخاطب گسترده‌تر بوده است، باید گفت فیلم به طرفداران اصلی خود بی احترامی می‌کند. اگر تلاشی برای یک داستان عاشقانه است، غیراصولی و ضعیف اجرا شده است.

۲. «بهشت احمقان»

طنزی بدون نیش

چارلی دی بیشتر با فیلم «همیشه آفتابی در فیلادلفیا» شناخته می‌شود، اما او همچنین استعدادهای خود را از تلویزیون به پرده سینما برده است. اولین تجربه کارگردانی او «بهشت احمقان» درباره مردی گنگ است که به دلیل شباهت ظاهری‌اش با یک بازیگر درجه یک، در کانون توجه هالیوود قرار می‌گیرد. فیلم لحظات خنده‌داری دارد و می‌تواند یک فیلم باستر کیتونی در قرن بیست و یکم باشد، اما این صحنه‌ها بدون زیرمتن مناسب برای کار منسجم کنار هم قرار گرفته‌اند و فیلم قادر نیست جایگاه کمدی خود را به دست آورد و بیشتر شبیه کنارهم گذاشتن مجموعه‌ای از طرح‌ها ظاهر می‌شود.

 

۱.« مرد مورچه‌ای و زنبورک: شیدایی کوآنتومی»

ناامیدی مارول و ضرورت آماده کردن زمینه برای فیلم‌های مهیج بعدی

به غیر از «محافظان کهکشان ۳»، مارول سال ناامیدکننده‌ای را پشت سر گذاشت و هم «مارول‌ها» و هم «مرد مورچه‌ای» جدید بسیار کمتر از حد انتظار ظاهر شدند و در «شیدایی کوانتومی» شخصیت شرور فیلم یعنی کانگ با بازی جاناتان میجرز اصلاً آن چیزی که باید باشد نیست … کوانتومانیا مجموعه‌ای از نمایش و مناظر شیک و حداکثری است و وقتی جلوه‌های ویژه خوب است، همه چیز خیلی خوب است، اما وقتی بد است، به طرز خنده‌داری زشت می‌شود و داستان را در مسیر خود متوقف می‌کند.

فیلم های مرتبط

افراد مرتبط