نقد و بررسی «ویلایی ها» در برنامه هفت با حضور مسود فراستی و سعید قطبی زاده
مسعود فراستی و سعید قطبی زاده منتقدان ثابت برنامه هفت در ایام جشنواره فیلم فجر بیشتر زمان میز گرد نقد و بررسی را به فیلم ویلایی ها اختصاص دادند. سعید قطبی زاده این فیلم را اثری خوب ارزیابی کرد و مسعود فراستی فیلم قابل قبولی آن را عنوان کرد.
میزگرد نقد و بررسی فیلم ویلایی ها در برنامه هفت:
قطبی زاده: اتفاق مبارکی است که ما در این یکی دو سال فیلم های خوبی را می بینیم که حتی نام فیلمساز آنها را نمی شناسیم. من به منیر قیدی به عنوان یک فیلمساز اول تبریک می گویم که فیلمی انقدر درست با صحنه پردازی عالی و کارگردانی دیدنی ساختند و اگر نیمه اول فیلمش را کمی سریعتر کند و زودتر به سوژه برود، خیلی خوبتر می شود. چه کارگردانی خوب و صحنه سازی عالی ای داشت.
فراستی: «ویلایی ها» اولین فیلم جشنواره امسال که قابل دیدن است. اصلا فیلم بدی نیست. فیلمی که می توانست خوبتر باشد. اولین فیلم جنگی ما که تمام فیلم اساسا زنان هستند. شخصیت اول این فیلم به اصطلاح فرمانده این کمپ خوب است و دارد شخصیت می شود. اما فیلمساز خوب ما که دغدغه زن و جنگ دارد، با چند اشکال در فیلمنامه، زنان فیلم را به شخصیت نمی رساند. زنان عمدتا تیپیکال می شوند. در حالی که فیلمنامه این ظرفیت را داشت که قصه این 10-15 نفر را کامل تر به ما بگوید و روی چند نفر نیاستد اما متاسفانه موفق نمی شود بیش از یک حد، روی هر کدام فوکوس کند و آنها را به ما بشناساند. یک دیالوگ دارد که می گوید چشم انتظاری سخت تر از تنهایی ست اما این چشم انتظاری را به خوبی در نمی آورد.
مردهای فیلم همگی خراب هستند. یعنی مردهای جنگ و جهبه که در حال دفاع از وطن هستند. همگی لق و شل هستند. بخصوص صابر ابر که همیشه بد است و اینجا بدتر از همیشه.
صحنه بمباران بخصوص با زاویه از بالا اولا خیلی کش می دهد دوما خیلی ابتر تمام می کند. این صحنه جدی چرا اصلا تلفات ندارد؟ چرا همه سالم اند؟ این صحنه باید با آن حجم حمله تلفات می داشت.
3 جای فیلم می توانست تعلیق داشته باشد که به شدت قابل پیش بینی بود و با جنس حرکت، میزانسن و بازی ها لو می رود. فیلمساز به نظر بیشتر تمرکزش را بر موضوع و دغدغه گذاشته و از خلق این احساسات جا مانده است. بخش زیادی از اینها با تدوین مجدد قابل حل است.
قطبی زاده: ما 2 شخصیت محوری زن داریم که این دو زن به واسطه چهره بودن هنرپیشه ها برای ما مشخص اند. و از ابتدا می دانیم خانم ایزدیار و طباطبایی مهم اند. منتها در یک ساعت اول مدام ما به سراغ حاملگی یک زن، آمدن شوهر دیگری، پیرزن سنتی، بچه ها و ... می رویم و این شخصیت های اضافی اجازه نمی دهد مابا شخصیت های اصلی همدل شویم. اما در نیمه دوم با ناگهان باقی کمرنگ می شوند.
در تمام فیلم های شلوغ، ما به شخصیت های دیگر می گوییم مکمل یعنی تکمیل کننده شخصیت های اصلی. نه اینکه خود به طور مستقل سکانس داشته باشند. در نیمه دوم این را می بینیم. اما در نیمه بیشتر شخصیت های مکمل را پررنگ می بینیم، گویی قهرمان قرار است از دل این شلوغی ها بیرون بیاید. و این بنظر به فیلم لطمه زده است. البته با تدوین مجدد قابل رفع است.
فراستی: طباطبایی در فیلم ساخته نمی شود. یک پاسپورت و یک خارج رفتن و یک داوود که چیزی از گذشته اش نمی بینیم. این شخصیت مشکل دارد. مادر فیلم هم که قصه خود را دارد، کامل نمی شود. تضاد میان مادر و عروس همه نیمه می ماند. و فرمانده کمپی که چیزهای خوبی از آن می بینیم اما باز رابطه با شوهر و تنهایی هایش ناقص است. بطور کلی 3 زن اصلی فیلم پتانسیل کامل شدن شخصیت ها را دارند اما کامل نمی شوند.
قطبی زاده: در بحث فیلمنامه اتفاقا تعلیق فیلم، تعلیق درستی است. اعتراف ایزدیار به اینکه تابحال از اینکه خبر مرگ همسران دیگران را به من می آوردند در دلم خوشحال می شدم که من بیوه نشده ام، اعتراف تکان دهنده ای است و این درامی است که از نمونه های دیگر خود را جدا می کند.
اتفاقا صابر ابر هم در این فیلم و هم در فیلم «تابستان داغ» بسیار تلاش کرده تا از آن کلیشه همیشگی دربیاید. آن هم فیلم را دوست نداشتم اما کار صابر ابر خوب بود. آن آدم بازیگوشی که با بچه ها بازی می کند و ماشینش را با بچه ها گلی می کند، وقتی بحث ماسک شیمیایی پیش می آید برخوردی با همسرش می کند که کاملا جدی است. این آن جدیتی است که صابر ابر با خود به خانه نیاورده است و از او یک مرد ساخته است.