سردسته های مافیایی سینمای ایران
اختصاصی سلام سینما- هرچند فیلمهای مافیایی از جمله ژانرهای محبوب و مورد علاقه تماشاگران است، اما در میان فیلمهای سینمایی ایرانی جای محکمی ندارد. فیلمهای مافیایی زیادی ساخته نشدهاند چرا که شکل و شمایل تشکیات مافیایی و سازو کار دستههای خلافکاری در ایران با آنچه که در سینمای و جامعه آمریکایی وجود داشته است، تفاوتهای بسیاری داشته.
بنابراین کارگردانانی هم که سعی کردهاند فیلمهای گنگستری بسازند، میبایست فضای ژانریک فیلمها را ایرانیزه کرده و با خواستگاه گروههای خلافکار ایرانی آداپته و هماهنگ مینمودند.
رییسهای این دستههای مافایی هم بهاین ترتیب الگوهای رفتاری خاص خود را دارند که با آنچه از سردستههای بزرگ و محبوب مافیایی مانند خاندان کورلئونهها یا آل کاپون میشناسیم، متفاوت است.
امیر جعفری/ کیفر
کارگردان: حسن فتحی
خلاصه داستان:
مردی میانسال به دلیل قتل یک جوان در آستانه قصاص است. خانواده وی در تلاش جلب رضایت اولیاء دم هستند و در این رابطه مبلغی را به عنوان پول دیه جور کرده اند که هنگام انتقال آن از بانک توسط چند سارق دزدیده می شود و...
فیلم «کیفر» که داستان سفر قهرمان در خلافترین دستهها و خیابانهای شهر را تعریف میکند تا پرده از راز یک خلاف بزرگ بردارد، از جمله مهمترین و جالبترین فیلمهای گنگستری سینمای ایران در سالهای گذشته است. آنهم در سالهایی که فیلم جنایی و گنگستری خوب در سینمای ایران بسیار کم ساخته میشد.
در «کیفر» کارگردان با شخصیت مافیایی خود بازی روایی جالبی میکند. از ابتدای فیلم او را در قالبی دیگر نشان تماشاگر میدهد و اعتمادش را نسبت به شخصیت منفی خود جلب میکند تا در پرده آخر با افشای شخصیتش شوک عاطفی به تماشاگر دهد. کارگردان بهخوبی از پس این پیچ روایی برمیآید. تفاوتهای شخصیت بعد و قبل از افشای کاراکتر بسیار جالب توجه است.
داریوش ارجمند/ رئیس
کارگردان: مسعود کیمیایی
خلاصه داستان:
سیامک، جوانی که تا زباله شدن رفته است، لیست بیست و پنج جوان در جیب اوست که باید به آنها مواد مخدر از نوع پیشرفته ترین تا قدیمی ترین برساند. رضا، پدر سیامک، بعد از چندین سال دوری از وطن برای پدری کردن می آید، در حالی که خودش هنوز یک فراری است. تنها دوست دوران جوانی او که بسیار با هم چرخیده اند، درس خوانده اند، سینما رفته اند و بیلیارد بازی کرده اند، شاید هنوز او را باور کند. رضای دیگر، دوستش، یک سرهنگ شاغل و تنهاست. زن سرهنگ با دو پسرش در یک حادثه از جهان رفته اند. سرهنگ رضا را باور دارد که رضای قدیمی گناهکار نیست. آنچه می ماند عشق و عاشقیت است. رضای گناه کرده، هنوز عاشق زن از دست رفته و سقوط کرده اش، می تواند او را ببخشد. سیامک کتابچه نام های مشتری هایش را می سوزاند. سیامک عشق را در میان نام های کتابچه اش پیدا کرده و خط زده است. عاشقان سیاه بخت، به دنبال قطره ای از زندگی از دست رفته شان می دوند. حتی جراح پیر شده تنهای یک دوره، عشق را بنیان تازه شان می داند. جراح می داند، عاقبت، شکستن «رئیس» است. رئیس در برج عاج خود همه را می گرداند.
مسعود کیمیایی هم از آن کارگردانانی است که در میان فیلمهایش میتوان سراغ داستانهای مافیایی را گرفت. بیشتر فیلمهای او خلافکاران اصلی و پرقدرت را در دل داستانهای خود جای دادهاند. کیمیایی از جمله کارگردانانی است که گام مهمی در پردازش شخصیتهای مافیایی همگام با فرهنگ و مختصات زیست اجتماعی ایرانی برداشته است و کاراکترهای ماندگار زیادی در این راستا خلق کرده.
در میان همه این کاراکترها اما سردسته بزرگ خلافکاران با بازی داریوش ارجمند، هرچند نقشی بسیار کوتاه دارد و لحظات حضورش جلوی دوربین « رئیس» بسیار کم است، اما در خاطر میماند. مونولوگ طولانی او جلوی دوربین پیش از آنکه بهقتل برسد، یکی از اجراهای ویژه داریوش ارجمند در سالهای گذشته هم هست. با نگاهی نافذ و پرصلابت و ادبیات کیمیاییوار که حرص و طمع قدرت را بهخوبی نمایان میسازد.
فرهاد اصلانی/ مغزهای کوچک زنگ زده
کارگردان: هومن سیدی
خلاصه داستان:
میگن اگه چوپان نباشه گوسفندا تلف میشن یا گم میشن یا گرگ بهشون میزنه یا از گرسنگی میمیرن چون مغز ندارن، هرکسی که مغز نداره به چوپان احتیاج داره، یه چوپان دلسوز.
فرهاد اصلانی در «مغزهای کوچک زنگ زده» یکی از جالبترین سردستههای مافیایی است که مختصات فرهنگی خاص خود را دارد و تصویری که سیدی از او میسازد، با آنچه تماشاگر از یک خلافکار قدرتمند در ذهن میشناسد، تفاوتهای بسیاری دارد. همین تفاوتهای شخصیتپردازانه و روایی هستند که «مغزهای کوچک زنگ زده» را تبدیل به فیلمی متفاوت میکند.
اصلانی سردستهای مافیایی از طبقات پایین اجتماعی و سربلند کرده از حلبیآبادهای اطراف پایتخت چرکین است و بعد از رسیدن به قدرت هم سبک زندگی و مدل زیستش تغییر نکرده . کماکان در همان پایین شهر زندگی میکند اما حالا به قدری قدرت و ثروت دارد که در پایین شهر پادشاهی میکند.
نمایش سویه دیگر یک شخصیت خشن مافیایی اینچنینی در خانه و با خانواده خود، خصوصا با نوید محمدزاده عمق شخصیت را بیشتر میکند تا عمیقتر در خاطر تماشاگر بماند.
نوید محمدزاده/ متری شیش و نیم
کارگردان: سعید روستایی
خلاصه داستان:
در بزنگاه روزهای سخت، اعتیاد و مواد مخدر هم گریبان زندگی مردم این شهر را رها نمی کند. داستان «متری شش و نیم» داستان جستجوی پلیس مبارزه با مواد مخدر برای پیدا کردن فروشنده بزرگ شیشه در پایتخت است...
نوید محمدزاده در «متری شیش و نیم» احتمالا محبوبترین گنگستر این لیست است. در فیلمی که بسیار مورد توجه قرار گرفت و یکی از بهترین آمارهای فروش در میان فیلمهای اجتماعی را از آن خود کرد. او در نیمه اول فیلم یک شخصیت غایب است که پلیس همه هم و غمش را برای دستگیری او گذاشته، چراکه بزرگترین تولیدکننده شیشه است و درحالی او را مییابد که در استخر خانه لاکچریاش قرص خورده و خودش را کشته. اما پلیس به موقع میرسد تا او را به زندگی برگرداند و جزای اعمالش را پس بدهد.
نکته درباره نوید محمدزاده در این است که فیلم او را در اوج خاری و خفت نشان میدهد، مرد قدرتمندی که همهچیز را از دست داده و رانده و مانده از همهجا، باید برای جانش چانه بزند.
مانی حقیقی/ چشم و گوش بسته
کارگردان: مانی حقیقی
خلاصه داستان:
مردی توسط یک زن تبهکار کُشته میشود و دو غریبه را به جرم قتل بازداشت میکنند. یکی صحنه قتل را ندیده چون نابیناست، آن یکی هم فقط صحنه را دیده چون ناشنواست! آنها یک صبح تا غروب فرصت دارند که از این مهلکه جان سالم به در ببرند ...
یک شخصیت مافیایی بامزه در فیلمی بامزه که با استقبالی بیش از حد انتظار از سوی تماشاگران مواجه شد. با گریمی خندهدار و اصلا یک ویژگی خاص که کمتر سردسته مافیایی را با آن دیدهایم. او یک رئیس نابیناست و البته نابیناییاش باعث شده حواس دیگرش شدیدا فعال باشند و این مسئله امکانات روایی جالبی به فیلم میدهد و باعث میشود نبردهای قهمانان با این رئیس مافیایی بسیار خلاقانه و بدیع از کار دربیاید.
لحن حرف زدنی که مانی حقیقی در «چشم و گوش بسته» برای اجرای شخصیتش درآورده هم کمک زیادی به خلق شخصیتی قدرتمند اما کودن کرده است.
خبر مرتبط:
بهترین فیلم های جنایی سینمای ایران بعد از انقلاب
ویدیوی بهترین سریالهای خارجی در ژانر جنایی در کانال یوتیوب سلام سینما