جستجو در سایت

1399/12/06 22:13

شوکه کننده و غیرمنتظره ترین پایان ها در سینمای جهان

شوکه کننده و غیرمنتظره ترین پایان ها در سینمای جهان
نگاهی به فیلم های خارجی که پایان های شوک کننده و غیرمنتظره داشته اند و به واسطه همین پایان غیرقابل انتظار خود در تاریخ سینمای جهان ماندگار شده اند.

اختصاصی سلام سینما- خوشمان بیاید یا نه همه‌ی ما به عنوان عاشقان سینما، دلمان می‌خواهد که فیلم‌ها پایانی خوشحال‌کننده داشته باشند. تماشای رفتن کاراکترهایی که نود و چند دقیقه‌ای را با آنها گذراندیم، به سمت غروب آفتاب می‌تواند حس خوبی داشته باشد. اگر چه گاهی یک پایان غیرمنتظره نیز می‌تواند در جای خود لذت‌بخش باشد. خوشبختانه فیلمسازان زیادی وجود دارند که تصمیم گرفتند مخاطبانشان را با یک پایان غیرمنتظره به سمت تیتراژ پایانی بدرقه کنند. از ارتباطات غیرعادی خانوادگی گرفته تا اتفاقات خشونت‌بار، برخی از غیرمنتظره‌ترین پایان‌بندی‌های تاریخ سینما را اینجا مرور کرده‌ایم.

 

- مظنونین همیشگی(Usual Suspects) (1995)

شوکه کننده و غیرمنتظره ترین پایان ها در سینمای جهانیکی از هوشمندانه‌ترین پایان‌بندی‌های تاریخ سینمای مدرن مربوط فیلم نئونوآر «برایان سینگر» یعنی «مظنونین همیشگی»(Usual Suspects) است. این فیلم داستان بازجویی از فردی به نام «راجر وربال کینت»(کوین اسپیسی) توسط پلیس را تعریف می‌کند. او که یکی از دو بازمانده‌ی آتش‌سوزی مهیب یک کشتی باری در بندر لس آنجلس است، تمام اتفاقات را به گردن رئیس بزرگ مافیا شخصی به نام «کایزر شوزه» می‌اندازد و خودش آزاد می‌شود. جالب اینجاست که «کایزر شوزه» خود اوست و پلیس‌ها کمی دیر به این واقعیت پی ‌می‌برند. بزرگترین حقه‌ای که شیطان زد، این بود که توانست جهان را قانع کند که وجود ندارد.

 

- حرامزاده های لعنتی(Inglorious Basterds) (2009)

شوکه کننده و غیرمنتظره ترین پایان ها در سینمای جهانبرداشت آزاد و غیردقیق «کوئنتین تارانتینو» از جنگ جهانی دوم در «حرامزاده‌های لعنتی»(Inglorious Basterds) توانست نامزد هشت جایزه اسکار شود که از میان آنها «کریستوف والتز» توانست برای ایفای نقش ضدقهرمان فراموش نشدنی فیلم یعنی «لانس هاندا» ملقب به شکارچی یهودی‌‌ها، مجسمه‌ی طلایی را به خانه ببرد. در کنار او هنرمندان نامدار دیگری مثل «مایکل فاسنبندر»، «دنیل برول» و «برد پیت» ایفای نقش می‌کنند. عنوان فیلم از نام یک گروه نظامیان آمریکایی به سردستگی «آلدو آپاچی رین»(برد پیت) گرفته شده است که وظیفه‌ی آنها کشتن فرمانده‌های نازی است. آنها حتی موفق می‌شوند که «آدولف هیتلر» را به قتل برسانند اما برای کشتن «لاندا» کار سختی داشتند. در سکانس پایانی فیلم «آپاچی» با خنجرش علامت نازی‌ها را روی پیشانی «لاندا» می‌کشد که یک پایان‌بندی بسیار خشونت‌آمیز به حساب می‌آید.

 

- سیاره‌ی میمون‌ها(The Planet of Apes) (1968)

شوکه کننده و غیرمنتظره ترین پایان ها در سینمای جهان

«سیاره میمون‌ها»(The Planet of Apes) اقباسی آزاد از رمانی با همین نام به قلم «پیر بول» است که در لیست بزرگترین فیلم‌های تاریخ سینمای مجله‌ی امپایر حضور دارد و به پایان‌بندی غیرمنتظره‌اش نیز شهره است. «چارلتون هستون» رهبر گروهی از فضانوردان است که پس از فرودی ناموفق، در سیاره‌ای شبیه به یک بیابان گرفتار شده‌اند. اعضای گروه خیلی زود می‌فهمند که تنها نیستند و میمون‌های فضایی باهوشی نیز در این سیاره زندگی می‌کنند. «چارلتون» پس از گریختن از دست میمون‌ها، خود را به ساحل می‌رساند تا راهی برای بازگشت به خانه پیدا کند اما با دیدن مجسمه‌ی شکسته‌ی آزادی در ساحل متوجه می‌شود که تمام مدت در آینده‌ای نابودشده به وسیله‌ی جنگ هسته‌ای، روی زمین به سر می‌برده است.

 

- یتیم(Orphan) (2009)

شوکه کننده و غیرمنتظره ترین پایان ها در سینمای جهان«یتیم»(Orphan) یکی از ترسناک‌ترین پیچ‌های داستانی را در میان فیلم‌های چند سال اخیر را در خود دارد. داستان این فیلم درباره‌ی زوجی است که پس از مرگ فرزندشان قبل از بدنیا آمدنش، به دنبال یافتن راهی برای برگشتن به زندگی عادی هستند. آنها تصمیم می‌گیرند تا فرزند یتیمی را به سرپرستی بپذیرند. آنها دختری 9 ساله به نام «استر»(ایزابل فرمن) را به فرزندی می‌گیرند. در واقع «استر» یک زن 33 ساله به نام «لینا کلمر» است. او یک زنی روان‌پریش و دچار اختلال رشد است که در اکثر عمر خودش را به عنوان یتیم جا زده و چندین بار به سرپرستی گرفته شده است. چرا او دائماً به دنبال خانواده‌ای جدید می‌گردد؟ او چشم طمع به پدران خانواده دارد و سعی می‌کند با اغواگری آنان فریب دهدو اگر با جواب منفی روبرو شد، آنها را به قتل می‌رساند.

 

- امپراطور ضربه می‌زند(The Empire Strikes Back) (1980)

شوکه کننده و غیرمنتظره ترین پایان ها در سینمای جهانداستان اولین دنباله‌ی «جنگ ستارگان»(Star Wars) سه سال پس از نابودی «ستاره‌ی مرگ»(Death Star) که نقطه‌ی اوج اولین فیلم بود، رخ می‌دهد. از بین بردن آن ابراسلحه توسط «لوک اسکا‌ی‌واکر» و گروه «شورش» پایانی به یاد ماندنی را رقم زده بود، بنابراین همه از قسمت دوم آن یعنی «امپراطور ضربه می‌زند»(The Empire Strikes Back) انتظار یک پایان‌بندی در همان حد و اندازه‌ها را داشتند که نتیجه‌ی آن یک پایان‌بندی دوگانه شد. «هان سولو» توسط «دارث ویدر» در کربونیت زنده زنده فریز می‌شود و رسیدن «لوک» به شهر ابری نیز شوکه کننده است. «جدای» جوان نیز در دام «ویدر» می‌افتد و دستش را در یک نبرد از دست می‌دهد. در این بحبوحه «ویدر» به «لوک» می‌گوید که پدر واقعی اوست.

 

- هفت(Se7en) (1995)

شوکه کننده و غیرمنتظره ترین پایان ها در سینمای جهان«هفت»(Se7en) فیلمی هیجان‌انگیز و خشونت‌بار از «دیوید فینچر» است که یکی از شوکه کننده‌ترین فیلم‌های تاریخ سینماست. هر رازی که از آن پرده‌برداری می‌شود با شوکی تازه بیننده را به سمت راز بعدی همراهی می‌کند. مثله کردن‌های قربانیان آنجایی وجشتناک‌تر می‌شود که در می‌یابیم سریال قاتلی قربانیانش را بر اساس گناهان کبیره‌ی هفت‌گانه انتخاب می‌کند تا از کشتن آنان احساس گناه نکند.

تمام صحنه‌های فیلم به ویژه پایان‌بندی آن در ذهن می‌ماند. پس از اینکه بالاخره کاراگاه کهنه‌کار «ویلیام سامرست»(مورگان فریمن)‌و همکار جوانش «دیوید میلز»(برد پیت) موفق می‌شوند آن قاتل جانی(کوین اسپیسی) را به دام بیاندازند، با جعبه‌ی روبرو می‌شوند که سر قطع شده‌ی همسر باردار «میلز» یعنی «تریسی»(گوئنیت پالترو) در آن قرار دارد. با اینکه این همان چیزی است که آن قاتل می‌خواهد تا «میلز» نیز آلوده به گناه کبیره‌ی خشم شود، آن کاراگاه جوان ناامید اسلحه را به سمت سر قاتل نشانه می‌گیرد اما برخلاف سکانس‌های دیگر فیلم، این سکانس وابسته به خشونت نیست. سر قطع‌ شده‌ی «پالترو» نشان داده نمی‌شود اما برخی مخاطبان می‌گویند که می‌توانند آن را ببینند.

 

- اولدبوی(Oldboy) (2003)

شوکه کننده و غیرمنتظره ترین پایان ها در سینمای جهانفیلمساز کره‌ای «پارک چان ووک» پس از ساختن دو فیلم انگلیسی زبان به نام‌های «سوخت‌رسان» و «یخ‌شکن» با استقبال کم‌نظیر از سوی منتقدان در سال 2013 راهش را به هالیوود پیدا کرد. بسیاری از منتقدان بر این عقیده‌اند که بهترین اثر «پارک» در کره جنوبی ساخته شده است و آن فیلم «اولدبوی»(Oldboy) است. این فیلم داستان مردی دائم‌الخمر به نام «او دائه سو» را روایت می‌کند که به دلیل قتل همسرش به مدت 15 سال در اتاق هتلی با درب آهنگی توسط فردی ناشناس محبوس شده‌ است. او پس از 15 سال به دلیلی نامعلوم آزاد می‌شود و تصمیم می‌گیرد تا با کمک یک زن آشپز، فرد محبوس‌کننده را پیدا کند و آن را به قتل برساند. در این مسیر بین «دائه سو» و آن زن آشپز رابطه‌ی عاشقانه شکل می‌گیرد. آنها بدون اینکه بدانند اینها همه جزيی از نقشه‌ی فرد محبوس‌کننده است، به رابطه‌ی خود ادامه می‌دهند. در واقع «دائه سو» و آن زن پدر و دختر هستند و این چیزی است که فرد محبوس‌کننده از افشای آن لذت می‌برد.

 

- پسری با پیژامه راه راه(The Boy In The Striped Pyjamas) (2008)

شوکه کننده و غیرمنتظره ترین پایان ها در سینمای جهان

آنهایی که رمان «جان بوین» را خوانده‌اند نسبت به سایر مخاطبان «پسری با پیژامه راه راه»(The Boy In Striped Pyjamas)، برای پایان‌بندی غیرمنتظره‌ی آن آماده هستند. با این حال وقتی که «برونو» و دوست یهودی‌اش «شیموئل» به سمت اتاق گاز می‌روند، سخت است که مخاطب بتواند خودش را کنترل کند. این فیلم داستان دو پسر 8 ساله را روایت می‌کند که فرزند یکی از فرمانده‌های نازی است و با خانواده‌اش در عمارتی مشرف به اردوگاه یهودیان که محل اقامت پسر یهودی است، زندگی می‌کند. آنها بدون آنکه بدانند در اطرافشان چه می‌گذرد، با یکدیگر دوست می‌شوند. وقتی پدر «شیموئل» گم می‌شود، «برونو» تصمیم می‌گیرد تا به او کمک کند. او لباس زندانیان را می‌پوشد و وارد اردوگاه جهنمی می‌شود، راهی که بازگشتی برای آن نیست. پایان‌بندی فیلم بسیار شوکه‌کننده و البته غیردقیق است. حقیقت بسیار ناراحت‌کننده‌تر می‌باشد، زیرا هیچ پسری در آن سن در اردوگاه وجود نداشته است. نازی‌ها تمام پسربچه‌ها را فوراً در اتاق گاز اعدام می‌کردند تا به سن کار نرسند.

 

- خدا آمریکا را در پناه خود نگه دارد(God Bless America) (2011)

شوکه کننده و غیرمنتظره ترین پایان ها در سینمای جهان

«بابکت گلدویت» که بیشتر برای «مردی با صدای خنده‌دار» در زمره فیلم‌های «آکادمی پلیس» شناخته می‌شود، به اندازه‌ی کافی برای فیلم‌هایی که ساخته، مورد توجه قرار نگرفته است. او فیلمی ترسناک به نام «رودخانه ویلو» را در سال 2013 ساخته است که اثری درخشان در کارنامه‌ی هنری او به حساب می‌آید و همچنین در فیلم «بهترین پدرهای دنیا» موفق شد تا آخرین بازی ماندگار را از «رابین ویلیامز» فقید بگیرد.

بین این دو فیلم، او اثری دیگر را ساخته که پایان‌بندی آن واقعا غیرمنتظره است. «خدا آمریکا را در پناه خود نگه دارد»(God Bless America) داستان مردی به نام «فرانک» است که دچار یک بیماری لاعلاج است و از دنیای سلبریتی‌ها و فرهنگ آمریکا متنفر است. «روکسی» نیز دختری دبیرستانی است که به جهان مانند «فرانک» می‌نگرد. آنها در کنار یکدیگر قیامی در سطح ملی به راه می‌اندازند و شهروندان بی‌ادب که شبیه سلبریتی هستند را به قتل می‌رسانند. در طول فیلم انتظار داریم که جایی «فرانک» در معرض گلوله قرار گیرد، اما این «روکسی» است که در یورش آنها به یک برنامه‌ی تلویزیونی استعدادیابی، با شلیک پلیس کشته می‌شود.

 

- رفتگان(Departed) (2006)

شوکه کننده و غیرمنتظره ترین پایان ها در سینمای جهان«رفتگان»(Departed) فیلم اسکارگرفته «مارتین اسکورسیزی»، اقتباسی آزاد از فیلمی کره‌ای با عنوان «روابط جهنمی» است که داستان آن از آسیا به شهر بوستون، شهر رئیس مافیای ایرلندی «وایتی بالگر» آورده شده است. «وایتی بالگر» شخصی است که کاراکتر «جک نیکلسون» یعنی «فرانک کاستلو» از آن الهام گرفته شده است. این گانگستر کارکشته به مرد نفوذی‌اش در اداره‌ی پلیس یعنی «کالین سالیوان»(مت دیمون) برای جلو بودن از پلیس، نیاز دارد اما بی‌خبر از آنکه پلیس نیز یک نفوذی در افراد او دارد.

«بیلی کاستیگان»(لئوناردو دی‌کاپریو) برای اینکه پوشش بهتری در میان افراد «کاستلو» داشته باشد، مدتی را با یک اتهام ساختگی در زندان می‌گذارند. پس از اینکه «کاستیگان» موفق می‌شود «سالیوان» را پیدا کند و به او دستبند بزند، توسط یکی از دیگر از نفوذی‌های «کاستلو» کشته می‌شود. این سطح از خشونت را از «اسکورسیزی» انتظار داریم اما چیزی که انتظار نداریم، ظاهر شدن «گروهبان دیگنام»(مارک والبرگ) در زمانی که آب‌ها از آسیاب افتاده و شلیک گلوله‌ به شقیقه‌ی «سالیوان» است.

 

- جزیره شاتر(Shutter Island) (2010)

شوکه کننده و غیرمنتظره ترین پایان ها در سینمای جهان«جزیره شاتر»(Shutter Island) یک همکاری دیگر بین «اسکوسیزی» و «لئوناردو دی کاپریو» با پایانی غیرمنتظره است. این فیلم داستان مارشال ایالتی «تدی دنیلز»(دی‌کاپریو) و همکار جدیدش «چاک»(مارک رافالو) را روایت می‌کند که برای تحقیق درباره‌ی ناپدید شدن زنی که به‌خاطر غرق کردن فرزندانش بستری بود، به تیمارستان زندانیان آشکلیف می‌روند. شاید «جزیره شاتر»(Shutter Island) بهترین اثر «اسکورسیزی» نباشد اما او با ساختن یک معمای درخشان، مخاطب را وارد مسیری تو در تو می‌کند و در نهایت با پایانی شوکه‌کننده روبرو می‌سازد. همزمان با اینکه «دنیلز» تصور می‌کند در حال کامل کردن پازل ناپدید شدن آن زن گمشده است، با نام واقعی خودش «اندرو لیدیس» مواجه می‌شود و در می‌یابد که خود نیز یکی از زندانیان بستری در همین تیمارستان به جرم به قتل رساندن همسرش پس از غرق کردن فرزندانشان است. تمام این تحقیقات توسط مسئول اصلی تیمارستان طراحی شده بود تا «لیدیس» را از جنون توطئه نجات دهد.

 

- اره(Saw) (2004)

شوکه کننده و غیرمنتظره ترین پایان ها در سینمای جهان

پس از اکران هفت قسمت با کیفیتی که می‌توان آن را زیر سؤال برد،‌ فرنچایز «اره»(Saw) چیزی جز اجرای صحنه‌های ترسناک معمولی و شکنجه چیزی نبوده است. به عنوان یک فیلم مستقل می‌توان «اره»(Saw) را جدا از دنباله‌ی سینمایی آن، از نظر پایان‌بندی به «هفت»(Se7en) اثر «دیوید فینچر» تشبیه کرد. بخش عمده‌ای از فیلم در یک حمام زیرزمینی مخروبه می‌گذرد، جایی که یک عکاس و یک متخصص سرطان با زنجیر بسته شده‌اند و توسط فرد محبوس‌کننده آموزش می‌بینند که چطور یکدیگر را بکشند. در تمام مدت فیلم مردی مُرده بین آنها افتاده است که ناگهان در پایان از جای برمی‌خیزد و مشخص می‌شود که قاتل آنهاست. او «اره»(توبین بل) نام دارد. این یک پایان‌بندی منحصربه‌فرد و غیرمنتظره برای یک فیلم ترسناک درجه دو به حساب می‌آید.

 

- طبیعت وحشی(Into The Wild) (2007)

شوکه کننده و غیرمنتظره ترین پایان ها در سینمای جهان«طبیعت وحشی»(Into The Wild) اثر «شان پن» اقتباسی از زندگی و سفرهای کوهنورد آمریکایی «کریستوفر مک کندلس» است که به مدت 148 دقیقه به دنبال یک پایان‌بندی خوشحال‌کننده است. چیزی که هرگز از راه نمی‌رسد. از طریق روایتی غیرخطی «مک کندلس»(امیل هرش) را می‌بینیم که زندگی آسوده‌اش را رها کرده و به مراتع وحشی آلاسکا آمده است تا به طبیعت نزدیک باشد. در پایان فیلم، فصل زمستان فرارسیده است و «مک کندلس» در می‌یابد که شادی واقعی تنها در کنار دیگران امکان‌پذیر است. او تصمیم می‌گیرد تا به خانه برگردد اما رودخانه‌ای که باید از آن عبور کند، به علت یخ‌زدگی قابل عبور نیست. او که به شدت گرسنه است سعی می‌کند تا با خوردن گیاهان زنده بماند اما در این میان یک گیاه سمی را می‌خورد. در سکانس پایانی او که در آستانه‌ی مرگ است به سمت کیسه‌ی خوابش می‌خزد تا در آن بمیرد.

 

- مزایای گوشه‌گیر بودن(Perk of Being A Wallflower) (2012)

شوکه کننده و غیرمنتظره ترین پایان ها در سینمای جهانبه‌نظر نمی‌رسد که هدف «استفن چبوسکی» از اقتباسش از رمان خود برای ساختن «مزایای گوشه‌گیر بودن»(Perk of Being A Wallflower) تنها ساختن یک فیلم مستقل دیگر با محوریت نوجوانان باشد. بلکه او نشان داده به نیت اهمیت دادن به سلامت روانی نوجوانان، این داستان را جلوی دوربین برده است.

بازیگران فیلم یعنی «لوگان لرمن»، «اما واتسون» و «ازرا میلر» کارشان را به خوبی انجام داده‌اند و همین مسئله کار را برای انتخاب بهترین آنان پس از پایانی‌شوکه‌کننده، بسیار سخت می‌کند. قهرمان داستان یعنی «چارلی» به سمت دختر مورد علاقه‌اش می‌رود. وقتی که آن دختر پای او را لمس می‌کند، فلش‌بکی را در ذهن «چارلی» می‌بینیم که به یاد عمه‌ی فقیدش «هلن» می‌افتد. در سکانس بعدی او نزد روان‌شناس اعتراف می‌کند که خاطرات ناراحت‌کننده‌ای از تجاوز «عمه هلن» به او قبل از کشته شدنش در یک سانحه‌ی رانندگی دارد.

 

- زندانیان(Prisoners) (2013)

شوکه کننده و غیرمنتظره ترین پایان ها در سینمای جهانفیلم هیجان‌انگیز «دنی وینلوو» با درونمایه‌ی آدم‌ربایی درباره‌ی یک پدر ناامید به نام «کلر دوور»(هیو جکمن) است که با به دام انداختن رباینده‌ی دخترش موفق می‌شود تا راز ناپدید شدن او را کشف کند اما مخاطب با کوهی از سؤالات بی‌پاسخ روبرو می‌شود. «دوور» خودش را به همراه رباینده‌ی دخترش در خانه‌ی متروکه‌ی پدری‌اش حبس کرده و امیدوار است که بتواند به دور از توجه «کاراگاه لوکی»(جیک جیلنهال)، محل نگهداری دخترش را بفهمد. در پایان «دوور» توسط رباینده‌ی اصلی فرزندش در چاه حیاط خانه‌ی او گیر می‌افتد. پس از اینکه «کاراگاه لوکی» دختر دوور را پیدا می‌کند، در حیات خانه‌ی رباینده‌، صدای سوتی را می‌شنود. او ابتدا فکر می‌کند که اشتباه شنیده اما وقتی بار دوم صدای سوت را می‌شنود، به سمت چاه خیره می‌شود و قبل از اینکه بفهمیم سرنوشت «دوور» چه می‌شود، فیلم به پایان می‌رسد. نویسنده‌ی فیلم «آرون گزیکوفسکی» اعتراف می‌کند که انتظار داشت استودیوی ساخت فیلم با این پایان‌بندی مخالفت کند اما از اینکه آنها سکانس پایانی را پسندیدند، سورپرایز شد.

 

- حس ششم(Sixth Sense) (1999)

شوکه کننده و غیرمنتظره ترین پایان ها در سینمای جهاناگر بخواهیم یک کارگردان را نام ببریم که همیشه پایان‌بندی فیلم‌هایش غیرمنتظره است، به نامی جز «ام. نایت شیامالان» نمی‌رسیم. او از اطمینان بخشیدن به مخاطب خود فقط برای ریختن ناگهانی آوار روی سرش بسیار لذت می‌برد. یکی از موفق‌ترین آثار او که پایان‌بندی به شدت شوکه‌کننده‌ای دارد، «حس ششم»(The Sixth Sense) محصول سال 1999 است. یک فیلم داستان کودکی به نام «کول» را روایت می‌کند که ادعا دارد در جلسات روان‌کاوی با مشاورش با نقش‌آفرینی «بروس ویلیس» می‌تواند مُرده‌ها را ببیند. اگر حواستان به فیلم جمع باشد، متوجه خواهید شد که کاراکتر «بروس ویلیس» در طول مدت فیلم مُرده است. «حس ششم»(The Sixth Sense) توانست شش نامزدی اسکار و فروشی معادل 673 میلیون دلار در گیشه را به دست آورد.

 

- مه(The Mist) (2007)

شوکه کننده و غیرمنتظره ترین پایان ها در سینمای جهاناقتباس «فرانک دارابونت» از رمان «استفان کینگ» با نام «مه»(The Mist) قبل از اکران نیز محل مناقشه بود زیرا «دارابونت» تصمیم گرفته بود تا پایان داستان را در فیلمش تغییر دهد. طرفداران «کینگ» وقتی که او شخصاً پایان‌بندی مورد نظر «دارابونت» را تأیید کرد، کمی آرام گرفتند. این فیلم درباره‌ی گروهی از آدم‌هاست که به خاطر مه غلیظ در یک سوپرمارکت گیر افتاده‌اند و با موجودات شاخ‌داری روبرو می‌شوند.

یکی از این آدم‌ها «دیوید»(توماس جین) و پسرش هستند. سرانجام «دیوید» و پسرش موفق به فرار می‌شوند اما در پمپ بنزین، «دیوید» مجبور می‌شود تا چهار گلوله‌ی باقی‌مانده‌اش را به پسرش و سه مسافر دیگر شلیک کند. پس از این کار او از ماشین پیاده می‌شود و آماده‌ی سرنوشت تلخش به دست هیولاها می‌شود تا مه از بین برود و ارتش آمریکا از راه برسد. پایان‌بندی این فیلم به قدری غیرمنتظره بود که برخی از تماشاگران اعتراف کرده‌اند که بعد از تماشای آن به صفحه‌ی تلویزیون خود مشت کوبیده‌اند.

 

- روانی(Psycho) (1960)

شوکه کننده و غیرمنتظره ترین پایان ها در سینمای جهان

یکی از اولین فیلمسازانی که به گره‌های داستانی و تعلیق رسمیتی تازه بخشید و باعث شد سینمادوستان لقب «استاد تعلیق» را برای او برگزینند، «آلفرد هیچکاک» بود. موفقیت‌های او در داستان‌پردازی به اندازه‌ی پنج دهه فعالیت حرفه‌ای او در کارنامه‌ی هنری‌اش تجلی پیدا کرده است. شاید یکی از شوکه‌کننده‌ترین پایان‌بندی‌هایی که او ساخته است مربوط به فیلم «روانی»(Psycho)، داستان «نورمن بیتس»(آنتونی پرکینز)‌ و اقامتگاه خانوادگی او باشد.

صحنه‌ی به قتل رسیدن «جنت لی» در حمام بدون شک شناخته‌ شده‌ترین صحنه‌ی فیلم است اما غیرمنتظره‌ترین بخش پایانی فیلم، جایی است که می‌فهمیم مادر «نورمن» تمام این مدت مُرده است و تمام قتل‌ها به دست «نورمن» انجام پذیرفته است. «هیچکاک» تلاش کرد تا مدتی طولانی راز فیلم را مخفی نگه دارد و از تمام کارکنان و بازیگران فیلم سوگند گرفت که راز فیلم را در اختیار افکار عمومی قرار ندهند.

 

- برو بیرون(Get Out) (2017)

شوکه کننده و غیرمنتظره ترین پایان ها در سینمای جهاناولین تجربه‌ی کارگردانی «جوردن پیل» یعنی «برو بیرون»(Get Out) سودآورترین فیلم سال 2017 شد تا جایی 630 درصد از سرمایه‌ی اولیه‌ی خود را برگرداند. این تریلر اجتماعی «جوردن پیل» که تنها با 4.5 میلیون دلار ساخته شد، توانست فروشی معادل 255 میلیون دلار در گیشه داشته باشد. شاخص‌های دیگری نیز در موفقیت این فیلم نقش داشته‌اند که از میان آنان می‌توان به پایان‌بندی غیرمنتظره‌ی فیلم اشاره کرد.

وقتی «کریس»(دنیل کالویا) برای اولین بار به ملاقات خانواده‌ی دوست‌دختر سفیدپوستش «رز»(الیسون ویلیامز) می‌رود، متوجه می‌شود که شرایط طبیعی نیست. وقتی «کریس» با یک مهمان سیاه‌پوست دیگر در خانه‌ی والدین «رز» روبرو می‌شود، مخاطبان این تصور را دارند که او به دنبال شستشوی مغزی «کریس» در جهت یک برده‌داری مدرن است اما پایان‌بندی فیلم ذهن را متلاشی می‌کند. در پایان متوجه می‌شویم که «کریس» در چنگال حلقه‌ی کواگولا گرفتار شده است، فرقه‌ای که مغز افراد سفیدپوست ثروتمند را در بدن افراد سیاه‌پوست جوان پیوند می‌زنند.

بر خلاف افرادی که قبل از او گرفتار این فرقه شده‌اند، «کریس» موفق می‌شود تا با گذاشتن پنبه‌ای در گوشش برای جلوگیری از هیپنوتیزم شدن، از چنگ آنان بگریزد و با کمک دوستش «راد»(لیل رل هاوری)‌ نجات پیدا کند. این پایان‌بندی اصلی فیلم نبود، «پیل» یک پایان دیگر را فیلم‌برداری کرده بود که در آن به جای «راد»، مأموران پلیس از راه می‌رسند و «کریس» بیچاره را به جرم به قتل رساندن ربایندگانش دستگیر می‌کنند.

 

- باشگاه مشت زنی(Fight Club) (1999)

شوکه کننده و غیرمنتظره ترین پایان ها در سینمای جهان

«باشگاه مشت‌زنی»(Fight Club) شاید امروز به عنوان یک اثر کلاسیک مکتبی شناخته ‌شود اما در زمان خودش مجتمع‌های سینمایی را منفجر کرد. این اثر مستقل جذاب از «دیوید فینچر» قربانی سیاست‌های اشتباه بازاریابی استودیوی سازنده‌اش شد که نمی‌دانست با آن چه کار کند. براساس گفته‌های تهیه‌کننده‌ی فیلم «آرت لینزن»، مدیران استودیو پس از تماشای قسمتی از فیلم مثل معتادان به اسید دچار سرگیجه شده بودند و برایشان سؤال بود که چطور چنین چیزی ممکن است اتفاق بیافتد. بسیاری از منتقدان نیز همین احساس را داشتند و این حرف و حدیث‌ها باعث شد تا «باشگاه مشت‌زنی»(Fight Club) در فروش دی‌وی‌دی بسیار موفق باشد. تمام افرادی که نقدهای منفی فیلم را خوانده بودند، حالا در برابر خشونت بیش از اندازه، پیام‌های پوچ‌گرایانه و پایان‌بندی پیچیده‌ی فیلم، شگفت‌زده شده بودند.

داستان «باشگاه مشت‌زنی»(Fight Club) درباره‌ی کاراکتری بی‌نام با نقش‌آفرینی «ادوارد نورتون» است که به عنوان راوی داستان شناخته می‌شود. او شغلی دارد که از آن متنفر است و مجبور به خرید چیزهایی است که نیازی به آنها ندارد و پس از منفجر شدن آپارتمانش، او به طور اتفاقی با شخصی به نام «تایلر دردن»(برد پیت) آشنا می‌شود. آنها باشگاه مشت‌زنی را تشکیل می‌دهند که هدف آن مبارزه با سرمایه‌داری است. پس از مدتی راوی می‌فهمد که او و «تایلر» یک نفر هستند اما برای خنثی کردن نقشه دیر شده است. سکانس پایانی فیلم در حالی اتفاق می‌افتد که مرکز اقتصادی شهر در حال نابود شدن است تا بدهی‌های همه از بین برود.

 

- دیگران(The Other) (2001)

شوکه کننده و غیرمنتظره ترین پایان ها در سینمای جهانروشی که «الخاندرو آمنابار» در «دیگران»(The Others) برای شوکه‌کردن مخاطبانش در پیش گرفته است، نشان‌دهنده‌ی تعهد او به ژانر وحشت است. این فیلمساز اسپانیایی-شیلیایی در مصاحبه‌ای گفته است که هرگاه می‌خواسته سناریوی فیلم را بنویسد، از پایان‌بندی پیچیده‌ی آن شروع می‌کرده است، سپس ابتدای فیلم را می‌نوشته و پس از آن میانه‌ی داستان را طراحی می‌کرده است. اگر دوباره «دیگران»(The Others) را تماشا کنید متوجه می‌شود که دو پرده‌ی اول فیلم پر از رازهای پنهان است اما پایان‌بندی فیلم بسیاری از تماشاگران را در شوک باقی می‌گذارد.

داستان «دیگران»(The Others) در روزهای ابتدایی پس از جنگ جهانی دوم می‌گذرد جایی که یک زن مذهبی و فداکار به نام «گریس»(نیکول کیدمن) به همراه دو فرزندش به جزیره‌ای دورافتاده می‌روند. دختر «گریس» مرتباً با خانواده‌ای دیگر روبرو می‌شود که ادعا می‌کنند این خانه متعلق به آنهاست. «گریس» در ابتدا مقاومت می‌کند اما پس از اینکه می‌بیند یک پیانو بدون اینکه کسی پشت آن باشد در حال نواخته شدن است، قانع می‌شود که آن عمارت ویکتوریایی قدیمی تسخیر شده است. او درست فکر می‌کند اما این خود «گریس» و فرزندان او هستند که در حال تسخیر دیگران هستند. مشخص می‌شود که «گریس» تمامی فرزندان خود را کشته است و همه‌ی آنان ارواح هستند.

 

- پرستیژ(The Prestige) (2006)

شوکه کننده و غیرمنتظره ترین پایان ها در سینمای جهانفیلم‌های «کریستوفر نولان» چیزی بیشتر از پایان‌بندی‌های غیرمنتظره دارند. او علاقه‌ی زیادی به گمراه کردن مخاطبانش دارد و این را می‌تواند در یک تریلر روانشناختی مثل «یادگاری»(Memento) تا یک فیلم علمی تخیلی مثل «در میان ستارگان»(Interstellar) به وضوح دید. «نولان» همواره به پرده‌ی سوم شوکه‌کننده‌ی فیلم‌هایش شهرت داشته است. در میان تمامی آثار او «پرستیژ»(The Prestige) یکی از ساده‌ترین فیلم‌های «نولان» است اما پایان‌بندی آن بیننده را با حسی دوگانه شوکه می‌کند.

«پرستیژ»(The Prestige) داستان «رابرت آنیر»(هیو جکمن) و «الفرد بوردن»(کریستین بیل)‌دو شعبده‌باز رقیب را دنبال می‌کند که در لندن قرن نوزدهم زندگی می‌کنند. آنان بر سر حقه‌ی «مرد منتقل شده» با یکدیگر رقابت شدیدی دارند. «آنیر» بر این باور است که «بوردن» برای اجرای این حقه از یک ماشین زمان ساخته‌ی «نیکولا تسلا» استفاده می‌کند اما حقیقت اصلاً این قدر علمی نیست. «بوردن» یک برادر دوقلو دارد که در قالب یک نفر زندگی می‌کنند. در پایان «آنیر» را می‌بینیم که از ماشین زمان «تسلا» استفاده می‌کند و پس از هر بار استفاده از آن، یکی مانند خودش تولید می‌شود. در پایان ستون‌های متعددی را می‌بینیم که نمونه‌های ساختگی «آنیر» به شکل مُرده در بشکه‌هایی نگهداری می‌شوند.

 

- ما(Us) (2019)

شوکه کننده و غیرمنتظره ترین پایان ها در سینمای جهانفیلم بعدی «جوردن پیل» پس از «برو بیرون»(Get Out) کمتر یک تریلر اجتماعی و بیشتر یک فیلم ترسناک خالص است اما پایان‌بندی آن به همان اندازه شوکه‌کننده است. «ما»(Us) با دختر کوچکی به نام «آدلاید» آغاز می‌شود که والدینش را گم کرده و وارد عمارتی ساحلی می‌شود. او که سردرگم است ناگهان با کودکی برخورد می‌کند که کاملاً شبیه اوست. پس از اینکه والدینش او را پیدا می‌کنند، توانایی صحبت کردن ندارند. چندین سال بعد «آدلاید»(لوپیتا نیونگو) به پیشنهاد همسرش(وینستون دوک) برای تعطیلات به سفری ساحلی می‌روند که همان عمارت در کنار آن ساحل قرار دارند.

«آدلاید»، همسرش و دو فرزندش خیلی زود با دیدن خانواده‌ای کاملاً مشابه آنها در لباس قرمز به وحشت می‌افتند. در ادامه مشخص می‌شود هرکدام از ما یک مشابه داریم که در زیرزمینی به وسعت کل ایالات متحده زندگی می‌کند. در پایان مشخص می‌شود که «آدلاید» واقعی جایش با «آدلاید» مشابه تعویض شده است. «جوردن پیل» در مصاحبه با امپایر درباره‌ی فیلمش می‌گوید:«این فیلم درباره‌ی این حقیقت است که شاید هیولا خود ما باشیم».

 

- گلس(Glass) (2019)

شوکه کننده و غیرمنتظره ترین پایان ها در سینمای جهانفیلم «شکاف»(Split) محصول سال 2016 را می‌توان بازگشتی برای «ام.نایت شیامالان» توصیف کرد که موفق شد فروشی معادل 280 میلیون دلار را در گیشه رقم بزند. آن فیلم فاقد پیچیدگی‌های همیشگی فیلم‌های «شیامالان» بود اما صحنه‌ی پایانی فیلم نشان داد که دنباله‌ای بر فیلم «شکست‌ناپذیر»(Unbreakable) محصول سال 2000 است. سومین قسمت از این سه‌گانه یعنی «گلس»(Glass) با بازخورد خوبی از سوی منتقدان روبرو نشد اما آن شاخص پایان شوکه‌کننده‌ی آثار «شیامالان» را دارد.

«گلس»(Glass) کاراکترهای «شکست‌ناپذیر»(Unbreakable) یعنی «پیوید دان»(بروس ویلیس) و «الایجا پرایس»(ساموئل ال جکسون)‌ را باز می‌گرداند و آنها را در یک تیمارستان کنار «کوین وندل کرامب»(جیمز مک آووی) که دچار اختلال شخصیت اجتماع‌گریز است، قرار می‌دهد. پزشک معالج آنها «دکتر الی استیپل»(سارا پلسون) متخصص در درمان افرادی است که تصور می‌کنند توانایی‌های ابرانسانی دارند. «استیپل» مدت زیادی از فیلم را صرف متقاعد کردن آن سه نفر می‌کند و ما نیز به دلیل زیبایی او برخلاف قضاوت شخصی‌مان متقاعد می‌شویم.

البته این اشتباه است. مشخص می‌شود که «استیپل» عضوی از یک گروه مخفیانه است که سالهاست تلاش می‌کنند تا افرادی با توانایی‌های ابرانسانی را سرکوب کنند. در پایان «پرایس» توسط هیولا کشته می‌شود اما افراد «استیپل» توسط «کرامب» و «دان» کشته می‌شوند. «پرایس» قبلاً دوربین‌های مؤسسه را هک کرده بود و باعث شد تا تصاویر قدرت‌های ابرانسانی «کرامب» و «دان» در جامعه پخش شود و مردم باور کنند که ابرانسان‌ها وجود دارند.

 

- رفته عزیزم رفته(Gone Baby Gone) (2007)

شوکه کننده و غیرمنتظره ترین پایان ها در سینمای جهان

پایان‌بندی اولین تجربه‌ی فیلمسازی «بن افلک» یعنی «رفته عزیزم رفته»(Gone Baby Gone) منتقدان را به دو بخش موافق و مخالف تقسیم کرد. این فیلم اقتباسی از رمان «دنیس لیهین» با همین نام است که داستان یک کودک‌ربایی و تلاش‌ها برای پیدا کردن کودکی به نام «آماندا مک‌کریدی»(مادلین اوبرایان) است. دو کاراگاه خصوصی «پاتریک کنزی»(کیسی افلک) و «آنجی جنارو»(میشل موناگان) استخدام می‌شوند تا او را پیدا کنند و موفق می‌شوند. اما او جایی نیست که فکر می‌کنیم. ما انتظار داریم تا نامادری «آماندا» مقصر ناپدید شدن او بدانیم اما در کمال ناباوری در می‌یابیم که یک پلیس بازنشسته به نام «جک دویل» (مورگان فریمن)‌او را ربوده است زیرا معتقد بوده که «آماندا» درکنار او زندگی بهتری خواهد داشت.

طرفداران فیلم هنوز در حال بحث درباره‌ی پایان فیلم هستند. «دویل» سعی می‌کند تا «کنزی» را برای نگه داشتن «آماندا» قانع کند. شریک کاری و زندگی او یعنی «جنارو» نیز «کنزی» را تهدید می‌کند که اگر «آماندا» را به نامادری معتادش برگرداند، از او جدا خواهد شد. اما «کنزی» تصمیم می‌گیرد تا «آماندا» را به نامادری‌اش بازگرداند زیرا معتقد است که کار درست همین است. «بن افلک» در گفتگویش با ان‌پی‌آر می‌گوید:«مخاطب با جایی همدلی دارد که آن دختر در آنجا خوشحال است نه جایی که به آن تعلق دارد. این تلنگری است برای آنکه با کودکان بهتر رفتار کنیم».