بلوغ نبوغ
کمتر کسی وجود دارد که فیلمی از کریستوفر نولان ندیده باشد.کارگردانی صاحب سبک که با وجود بی مهری شدید منتقدان نسبت به شاهکار هایش همچنان به راهش ادامه داد و آثاری را روانه سینما کرد که هم عاشقان خودش را بین مخاطبان پیدا کرد و هم تیک مثبت منتقدان را گرفت.اگر فکر میکنید که دانکرک خارج از این قائمه است،سخت در اشتباهید.اگر فکر میکنید دانکرک در جذب مخاطب عام ناتوان است،سخت در اشتباهید.قطعا به بلوغ رسیدن یک کارگردان به معنای خارج شدنش از جریان اصلی سینمایش نیست.اتفاقا دانکرک به مراتب نولان تر از آثار اخیر اوست.همه ما بار ها لذت کلک خوردن از او را بار ها چشیدهایم.خیلی ها هستند که حاضر نیستند این لذت را با هیچ اثر دیگری مقایسه کنند.دقیقا همان ها خیلی از دانکرک شاکی بودند.اما اگر کمی ریز شویم میبینیم نولان چقدر زیبا با ذهن مخاطب بازی میکند.بیاین وارد بازی او شویم.
اولین حرکت او موسیقی متن اثر است.فیلم از یک سبک کمتر شناخته شده برای موسیقی استفاده میکند.توهم آوایی یا توهم شپرد.احتمالا نام آن را بار ها و بار ها شنیدهاید.زیمر اینجا به اوج دوره کاری خود میرسد.موسیقی دانی که آثار ماندگار زیادی از او به یاد داریم و قطعا دانکرک یکی از آن ها خواهد بود.موسیقی او چنان حس تنشی منتقل میکند که در کمتر موسیقیی میتوان مشاهده نمود.ترکسی صدا سازی او با تصویر سازی های نولان،چنان شاهکاری تحویلمان داده که درست است که ارتباط گرفتن با آن،به سادگی آثار دیگر او نیست،ولی لذت بخش تر از همه آن ها است.ثانیه به ثانیه سکانس های فیلم،از عقربه های ساعت هم دقیق تر است.تصاویر فیلم آنچنان زیباست که میتوان از هر پلان آن،به عنوان والپیپر موبایل استفاده کرد.البته چیزی که مهم تر است،آن است که چگونه این تصاویر کنار هم قرار گرفته اند؟
تدوین فیلم تیز و کوبنده است.در سکانس ابتدای فیلم که دو کاراکتر دارند برای نجاتشان برانکاردی را برمیدارند و آن را به کشتی میبرند،حجت برای بیننده تمام میشود.آنجاست که درمیابیم که جنگ جای امثال اسپیلبرگ یا فراستی!!!!!نیست.جای چند نوجوان بی دست و پا است که برای نجاتشان از خطر حاضر به انجام هرکاری میشوند.نولان در فیلم جدیدش چالش انسانیت را به شکل جدیدی بیان میکند.انسانیت در فیلم نولان نه ننگ است و نه افتخار.انسانیت فقط انسانیت است.تعریفی که نولان از انسان در این فیلم ارائه میدهد،بدور از تمام تصورات ما و شعار های احمقانه بعضی فیلمساز ها،در واقع صمیمی ترین و بهترین تعریف آن است.نولان برای این فیلمش را از سه زاویه روایت میکند که انسانیت را از سه زاویه متفاوت به تصویر بکشد.او هربار کاراکتر های فیلمش را وارد چالش جدیدی میکند.چالش هایی که بعضی اوقات از پسشان بر میآیند و بعضی اوقات نه.او با هرکدام از این چالش ها به همه فیلمسازان میگوید که حرف از ننگ بودن انسانیت نزنید.انسانیت فقط انسانیت است.
به سکانس قایق برگردید.جایی که کاراکتر های فیلم در قایقی که از هر طرف آن تیر میآید گرفتار شدهاند.تناقض رفتار ها در آن جا موج میزند.یک نفر میخواهد فردی دیگر را برای نجاتش قربانی کند.آن یکی از دوستش دفاع میکند.بعد که میگویند حاضری به جای او بروی چه میگوید؟میگوید نه.انسانیت دیگر یعنی چه؟خیلی ها میگویند فیلم کاراکتر نمیسازد.مگر این کاراکتر سازی نیست؟مگر کاراکتر سازی فقط این است که یک نفر بگوید به نام خدا.اینجانب فلان فلانی هستم.۶ماهه که در جنگ حضور دارم و حالا از آن میترسم.متأسفانه ذهن برخی افراد آنقدر کوچک است که تا فیلمی خارج از قواعد ژانر میبینند حول میکنند و دستپاچه میشوند.مخشان گیرپاژ میکند و به سیم آخر میزنند و فیلم را اینگونه میکوبند:تدوین ندارد،موسیقی آشغال است،نولان فیلم هایش همه آشغال است و....کجا میری برادر بایست!
درنهایت باید گفت که فیلم جدید نولان تولد جدیدی برای اوست.تولدی که برای سومین بار اتفاق میافتد و هر بار شاهد روانی شدن آثار با کیفیتی از او بعد از این تولد بودیم.با این تولد میتوان با قاطعیت گفت که نولان به همه ما ثابت میکند که اصلا نمیتواند اثری ضعیف و بی هویت را روانه سینما کند.منتظر اثر بعدی او یعنی TENET هستیم.