جستجو در سایت

1393/10/14 00:00

بیگانه با نمایشنامه

بیگانه با نمایشنامه
نسرین معلم آموزشگاه نقاشی است که چند روزی به خانه ی به خواهرش سپیده به بهانه ی دیدن قدم می گذارد و در این مدت کم کم با شخصیت اصلی او و دلایل آمدنش آشنا می شویم یا باید آشنا شویم. اولین چیزی که در حین دیدن فیلم ذهن مخاطب را مشغول می کند چیدمان المانها و مقایسه ی آن با نسخه ی خارجی به کارگردانی الیا کازان است. اما کمرنگ بودن اثر نسبت به نسخه ی اصلی فیلم را دچار تزلزل می کند چرا که داستان شکل پیدا نمی کند و نقطه ی اوجی ندارد . بهرام توکلی از کارگردانان خوش فکر سینمای ایران است که لایه های عمیق معنایی و روانشناختی را در شخصیتهای داستانی فیلمهایش پررنگ تر از پیرنگ داستان ارائه می دهد و این یعنی باور پذیری عمیق مخاطب نسبت به پیچیدگیهای رفتار کاراکترها. حتی به زعم اینکه فیلم یک اقتباس آزاد از نمایشنامه است، بیننده به دنبال کشمکشهای موجود در یک داستان به سراغ فیلم می رود و به دنبال حوادث داستانی ویا متحول شدن شخصیتهای فیلم به انتظار می نشیند ولی گویا قرار نیست در اینجا اتفاق خاصی رخ بدهد و شاهد چرخه ی تغییروتحول کاراکترها باشیم گویی که برشی از وسط یک فیلم را شاهد هستیم که حتی باید در مورد شناخت شخصیتها خودمان دست به کار شویم و بر پایه ی حدس و گمان شخصیت پردازی کنیم. اینکه نسرین که بوده و چطور به این شرایط رسیده ودرپایان قصه قرار است چه تحولی در وی صورت بگیرد یا خواهرش سپیده که معلوم نیست چرا از ابتدا تا انتهای داستان عبوس و گرفته است؟! ارتباط این دو خواهرکه جز با چند دیالوگ کوتاه به هم پیوند میخورد چیزی را عاید بیننده نمی کند یا شاید ارتباط آن دو قرار نیست بیشتر از چیزی باشد که مخاطب نمی بیند و به نظر، فیلمسازجز با یکی دو بگو مگوی سردستی بین آن دو چاره ی دیگری برای آن نیندیشیده است. در" پرسه در مه" و "آسمان زرد کم عمق" به خوبی کشمکشهای قهرمان داستان را شاهد هستیم و در "اینجا بدون من" شخصیتهای قوی تری را در یک اقتباس موفق دنبال می کنیم. اما در " بیگانه " قصه اندکی متفاوت است. درامی شکل نمی گیرد و شخصیتها نیز دراماتیزه نمی شوند. نسرین در واقع اغواگری است که به مردان نیاز دارد و هربار آنها را به سمت خود می کشاند و رفتاری پارانویا گونه برای تایید شدن از سوی مردان دارد. او اساسا موجودی بی پایه و سست عنصر است که به خاطر رفتارهای نا متعادل جنسی اش مطرود از جامعه به خانه ی خواهر خویش پناه می برد و این بار می کوشد تا با ازدواج با خواستگار جدیدش از این بدنامی رهایی یابد. این اغواگری در نسرین مشهود نیست و بدون شخصیت پردازی در نظر بیننده به مانند شخصی کند ذهن می نماید وهمینطور آشنایی داوود با او و خواستگاریش اصلن بار رمانتیکی ندارد و معلوم نیست داوود چرا عاشق این زن شده است اگر چه فیلم نیز به طور محسوس بیگانه با خود نمایشنامه است و شاید نقطه ضعف اصلی داستان در همین برداشتهای ناقص از نمایشنامه باشد. شاید بازی خوب پانته آ بهرام در نقش نسرین که اندکی بار روانپرداختی شخصیت اصلی داستان را به دوش می کشد به کمک فیلم آمده و رفتارهای نامتعادل زنی هوسباز و نیازمند تایید را به بیننده القا می کند اما رفتارشیطنت آمیزش آنطور که باید به بار ننشسته است. انتخاب امیر جعفری و رفتار ناتوان او در نقش شوهری پایبند به اصول اخلاقی نیز به نفع فیلم تمام نمی شود. او فقط با رها کردن خود در یک زندگی فقیرانه تبدیل به یک تیپ درژانر فیلمهای اجتماعی اخلاقی شده است و فراتر از آن حرکت نمی کند. تنشهایی که باید بین او و نسرین باشد در فیلم حلقه ی گمشده ای ست که به نظر جهت رفع تکلیف در یکی دو صحنه آن هم خیلی معمولی آورده شده و هتک حرمتش به نسرین درصحنه ای که عنوان می کند " خیلی ها می شناسنت " بدلی است. دست وپا زدن مهناز افشار در نقش سپیده با آن چهره ی سرد و بی روحش وهومن برق نورد در نقش داوود هم برای جلوه گری نقش خود فیلم را در سطح متوسط نگه می دارد. شاید احساسات قوی تر از سوی بازیگران فیلم می توانست محتوای نصفه و نیمه ی فیلم را زیر پوشش خود گیرد که این اتفاق نیز زیر سایه ی سنگین نسخه ی اصلی فیلم خوب از آب در نیامده است. با این حال فیلم هرچند از نظر محتوا اقتباس ناموفقی از نمایشنامه ی تنسی ویلیامز است اما در فرم از ساختار قابل قبولی بهره می برد و به فرم کلاسیک اثر پایبند بوده و تلاش جسورانه ی آن در جهت بومی شدن به دل می نشیند. فضای شلخته و رنگ و وارنگ خانه ، شرایط زندگی جنوب شهری و نیازمندی ساکنین آن را کاملن به بیننده القا می کند، حتی فیلمبرداری در شب در تمام سکانسهای فیلم در راستای داستان است و می تواند اشاره به فضای تاریک ذهن نسرین باشد که دائم درهراس از دست دادن زیبایی اش است و بیانگر گذشته ی تاریک او نیز هست .حتی برای مخاطبی که هیچ تصوری از نمایشنامه و یا نسخه ی خارجی فیلم ندارد می تواند با داشتن یک قصه ی مینی مالیستی و باورپذیر دلگرم کننده باشد. در نهایت بهرام توکلی کارگردانی آبرومند است که می توان در مورد هر اثرش ارتباط معنایی و ظرافت رفتاری را جستجو کرد و دیدن فیلمهایش اجتناب ناپذیر به نظر می رسد.