کپی را کی بود مانند اصلش ... زنندش با کلاه بی برندش !

عادت نمی کنیم (ابراهیم ابراهیمیان) سودای سیمرغ
ابراهیمیان به عنوان فیلمساز کم تجربه، قدم در مسیری نهاده که از پای بست ویران است. کپی کردن از فیلمها ابدا فیلمسازی را به موفقیت نخواهد رساند. تنها زندگی ملاک اولیه و لازمه هر فیلمسازی بر الگو برداری است و بس. دیدن فیلم و الگوبرداری از سبک های قیلمسازان صاحب سبک مرحله بعدیست که به کمک می آید نه خلاصی از تلاش و خلق ایده - سینما به شرط عدم کپی برداری و کسب فردیتی قابل استناد پدید می آید. اینکه فیلمسازی پای دستگاه تلویزیون می نشیند و فیلم چهارشنبه سوری را دیده و مو به مو نت برداری کند و برای فریب خود و دیگران دو شخضیت را عوض و بدل کند و کاراکتر مهم و اصلی (عامل خیانت) را تنها در دو سکانس کوتاه جای دهد و سریع بنویسد و بزن درویی به سراغ موضوع حساس خیانت برود و همه چیز را آنقدر مضحک و فیلمفارسی وار بگوید که دختر 19 ساله را در سکانسی که مشغول گریه است به کات و خبرسکته قلبی و مرگ برساند! فیلمسازی نیست، این دیگر خودکشی از ترس لورفتن است.
خدا شفا دهد... به همان سبک چهارشنبه سوری قرار است غافلگیر و شوکه شویم. فیلمساز جنی شجاعت بازسازی فیلم دیگری را ندارد و از ترس متهم به کپی کار بودن، مانند فرتن فیلم غیار 14 خود را به تباهی برده است. این فیلم و ابراهیم ابراهیمیان از یی استعدادترین، بی خلاقیت ترین ، بی هنرترین، بی خاصیت ترین، بازیگر خراب کن ترین فیلم و کارگردان جشنواره لقب می گیرد و امیدوارم فیلمسازش عادت کند و بالاخره یک کلیپ از خود بسازد فیلم پیشکش.
فقط حیف تیتراژ ابتدایی و قطرات بارانی که مفت و مجانی فوف العاده بازی کرده اند. فیلم کلا سه دقیقه تیتراژ را دارد و مابقی اضافه است. این همه عوامل با این همه ادعا و دریافت دستمزد هنگفت - حتی به اندازه یک نمای ثابت تیتراژ موفق نیستند. آن قطرات کوچک و بی ادعا خیانت را بهتر میفهمند تا تهرانی و فروتن و بیات و آدرنگ.
به یقین فیلم به جرگه یادش نکرده ها می پیوندد و همانجا عادت می کند که کپی کردن را عادت نکند .