جستجو در سایت

1397/12/18 00:00

نقدی بر فیلم «مسخره‌باز» ساخته همایون غنی‌زاده

نقدی بر فیلم «مسخره‌باز» ساخته همایون غنی‌زاده

 همایون غنی‌زاده کارگردان خلاق تئاتر که آثاری چون می‌سی‌سی‌پی نشسته می‌میرد، کالیگولا، ملکه زیبایی لی‌نین و ... را روی صحنه برده است در اولین فیلم سینمایی‌اش ما را در دنیایی از تخیل غرق می‌کند. تخیلی که جای خالی‌اش در سینمای ایران میان انبوه فیلم‌های رئال اجتماعی هر سال بیش از پیش احساس می‌شود.
تمام داستان «مسخره‌باز» در یک سلمانی کوچک می‌گذرد. اما همان سلمانی کوچک دریچه‌ای باز می‌کند رو به جهان پر از سحر و جادویی که لحظه به لحظه دیوانه تر شده و واقعیت‌ها را یکی پس از دیگر می‌بلعد. 

همایون غنی زاده در تمام مدت زمان فیلم، تماشاگر را در یک مکان محدود که یک سلمانی کوچک با چند شخصیت محدود است حبس می‌کند و از آن محیط بسته پایش را بیرون نمی‌گذارد اما همان سلمانی کوچک، دریچه‌ای به جهان پررمز و رازِ خیال و رویا باز می‌کند. سپس وادارمان می‌کند همراه دانش (صابر ابر) شخصیت عشق فیلمِ داستان، که رویای بازیگری دارد به درون فیلم‌ها و تئاترهای بسیاری سرک بکشیم و مرز واقعیت و خیال را گم کنیم. ارجاعات بسیارِ «مسخره باز» به فیلم‌های مهم تاریخ سینما که با چاشنی طنز لطیفی همراه است؛ همانقدر که فیلمبازها را سر ذوق می‌آورد ممکن است بیننده عام سینما را گیج و کلافه کند، چرا که غنی‌زاد مدام از خط اصلی داستان منحرف می‌شود و با نشانه‌ها و نمادهایی که هوشمندانه کنار هم قرارشان داده با تماشاگر صحبت می‌کند.
 در فیلم خرده داستان‌های بسیاری وجود دارد که باعث می‌شود ریتم خوب فیلم تا انتها حفظ شود. همچنین شاهد موتیف‌های تکرار شونده هستیم که فیلم را به یک فضای کمدی و تامل برانگیز سوق می‌دهد. مانند شستن سر مشتری‌ها توسط دانش، پیدا شدن مو در کنسرو، به لوستر خوردن پرنده‌ای که در پی شکار ماهی چسبیده به لوستر است و دیالوگ‌های و ارجاعات تکراری به ویژه نسبت به کازابلانکا هستیم، به فنا دادن سبیل مردان شهر توسط کاظم خان، پول دادن دانش به گداهایی که از آنها متنفر است. تمام این سکانس‌ها چندین بار در فیلم تکرار می‌شوند بدون آنکه تماشاگر خسته شود و در هر بار تکرار علاوه بر کمیک کردن فضا، حامل مفاهیم جدیدی هستند. 

غنی زاده سعی کرده حرف‌ها و نقدهای سیاسی و اجتماعی‌‌اش را هم در غالب دیالوگ‌های نمادین همانگونه که در تئاتر مرسوم است بیان کند. برخی از آنها هوشمندانه و برخی خام دستانه است. جایی از فیلم می‌شنویم «وقتی‌که قرارِ سونامی بیاد، دریا عقب می‌ره» و این سونامی از دل دریایی می‌آید که فقرا به آن ریخته می‌شوند. سونامی‌ای که دانش از آن خوشحال است چون سرهای(افکار) کثیف را می‌شوید. مسخره‌باز یک فیلم انتقادی است؛ اگرچه در فیلم مفاهیم چپ‌گرایانه، همچون قیام فقیر علیه غنی و نابودی اغنیا توسط موجی که فقرا ایجاد کرده‌اند به چشم می‌خورد اما هم‌زمان المان‌های چپ‌گرایانه به سخره گرفته می‌شود  و همین تضادها فیلم را جذاب‌تر می‌کند. 

این فیلم نیز مانند بسیاری از فیلم‌های امسال از داشتن چند پایان لطمه می‌خورد. گویی کارگردان هر بار دلش نیامده فیلم را تمام کند و دوباره به حرفهایش ادامه داده است همین فیلم را دچار سکته کرده است.

با این وجود باید گفت «مسخره‌باز» تجربه‌ای نامتعارف و منحصربه‌فرد است. طراحی صحنه و صداگذاری خوب، ویژوئال افکت‌های فوق‌العاده، فیلم‌برداری دل‌چسب، عیار فیلم را بالابرده است.

 همچنین فیلم سه بازی درخشان دارد. استاد علی نصیریان با بازی اندازه، لحن منحصر به فرد خود و درک درستی که از فضای سورئال فیلم دارد شگفت‌زده‌امان می‌کند. صابر ابر و بابک حمیدیان که پیشینه تئاتری پربارشان بیشترین کمک را به آنها کرده تا به بهترین شکل ممکن نقش‌هایی را بازی کنند که تا کنون در سینمای ایران شاهدشان نبودیم. حضور هدیه تهرانی نیز گرچه کوتاه است اما ما را یاد روزهای اوج این بازیگر می‌اندازد.


فیلم های مرتبط

افراد مرتبط