جستجو در سایت

1395/06/28 00:00

دردسرهای عظیم سینمایی

دردسرهای عظیم سینمایی

(زاپاس) دومین فیلم سینمایی برزو نیک نژاد در قالب یک ملودرام خانوادگی ساخته شده است، ملودرامی ساده و جمع جور با قصۀ عاشقانه که هدف نهایی اش فقط جلب نظر کردن مخاطب عام سینماست، اما زاپاس فارغ از مولفه های ساختاری سینمایی، شباهت زیادی به تله فیلم های سرگرم کننده دارد. همین که فیلمساز نتوانسته از مدیوم تلویزیون فاصله بگیرد و زاپاس را با ساختارهای سینمایی بسازد، آسیب جدی این فیلم است. زاپاس با بازیگران تلویزیونی اش قصۀ جدیدی را ارائه نمی دهد حتی ساختار روایی فیلم بشدت ملتهب و آشفته است زیرا نیک نژاد اگر چه کارگردان کار بلد و مخاطب شناسی در تلویزیون است اما در سینما نتوانسته به آن تمرکز و هوشمندی و تعلیق های سینمایی دست پیدا کند اگر چه فیلمساز ما آدم های فیلم را به درستی معرفی می کند، اما این معرفی نمی تواند این آدم ها را به شخصیت نزدیک کند، تفاوت سینما و تلویزیون و کارکرد شخصیت ها در قصه به همین چارچوب ها بستگی دارد.

سعید(جواد عزتی) بازیکن تیم فوتبال شهرستان رامیان است و مربی او شوهرخاله اش است، سعید که دلدادۀ دخترخاله اش نعنا(الناز حبیبی) است در یک مسابقۀ پایش به شدت آسیب می بیند و دیگر قادر به فوتبال بازی کردن نیست در این میان شوهر خاله اش داوود(امیرجفری) شرط می گذارد که تا بهبودی کامل پایش به او دختر نمی دهد. این خلاصه داستان نمی تواند به سینما تبدیل شود چرا که نیک نژاد فیلمش را بر اساس قصۀ کلی جلو برده است و در این میان از تعلیق های خاص و حتی جذابیت های بصری و داستانی استفاده نکرده است، فیلمساز اذعان دارد که فیلمش کمدی است اما لحظات خنده آوری در قصه وجود ندارد و بازیگران فیلم هم نتوانسته اند فیلم را به سمت کمدی سوق بدهند چرا که کلیت زاپاس بی هدف جلو می رود. مشخص نمی شود که قصه دربارۀ کدام یک از آدم های فیلم است! عشقی که میان سعید و نعنا است یا تعصب های بی دلیل داوود یا عشق اکبر (احمد مهران فر) به خورشید (شبنم مقدمی) ؟ اساسا رویکرد فیلم سعی دارد فضای طنز آلودی  را به وجود بیاورد اما زاپاس فارغ از موقعیت های  کمیک است و همین باعث شده تا مخاطب نتواند با اتفاقات تکراری فیلم ارتباط برقرار کند، اتفاق هایی که در شیوۀ روایت فیلم به وجود می آید این فیلم را جدی کرده است و گاها اگر دیالوگ ها بار طنز به خود می گیرند به دلیل هوشیاری بازیگر است زیرا که امیر جعفری این قابلیت را دارد که در جدی ترین نقش هم دیالوگ های طنزآمیز بگوید، عشق سعید به نعنا و اینکه داوود مخالف این ازدواج است شرایطی را به وجود می آورد که فیلم تبدیل به یک ملودرام عاشقانه می شود، عشقی نافرجام که در انتها سعید در یک چشمه مردانگی اش را ثابت می کند و همه چیز ختم به خیر می شود، این نگاه سنت گرایانه فیلمساز به مقوله مرد شدن و ازدواج، اغراقی و نخ نما شده ای است باور نکردنی، فیلمساز ما نگاه سطحی به این مقوله دارد، تعهد سعید به پدر نعنا می توانست طوری دیگری به صورت مدرنیته و عاقلانه و به دور از اغراق صورت بگیرد، اگر چه زاپاس یک فیلم شهرستانی است و سعی دارد بگوید که هنوز مردمانی هستند که ریشه های سنتی دارند اما این سنت تا چه اندازۀ مصداق بیرونی دارد؟ آیا روایت کردن این اعتقادات سنتی و نخ نما شده می تواند برای مخاطب هیجان برانگیز باشد؟   

زاپاس یک فیلم خانوادگی است فیلمی با ساختار تلویزیونی که دنبال مخاطب خاص نیست و قصد ندارد دنیای عجیبی را در فیلمش به مخاطب ارائه دهد یا اینکه قهرمان سازی کند، نیک نژاد زاپاس را با همان سبک و شیوۀ سریال دردسرهای عظیم ساخته است و آن چیزی که از ساختار فیلم پیداست نیک نژاد نخواسته است که مخاطبش را درگیر فرم های خاص سینمایی کند به همین دلیل زاپاس تبدیل به نسخه سینمایی دردسرهای عظیم شده است.

فیلم زاپاس اگر چه نمی تواند برای برزو نیک نژاد گام رو به جلویی باشد اما این فیلم با کمک بازیگرانش می تواند خانواده های زیادی را به خودش اختصاص بدهد، چرا که اساسا مخاطب عام سینما برای تفرح و سرگرم شدن به سینما می رود و درگیر روایت و فرم های خاص نمی شود، اما فیلم هایی مثل زاپاس میزان سلیقۀ مخاطب خاص سینما را کاهش می دهد چرا که جایگاه فیلمی مثل زاپاس در تلویزیون یا شبکه خانگی است.