جستجو در سایت

1396/09/15 00:00

خفه گی، فیلمی پیچیده و نوآر از سینمای ایران

خفه گی، فیلمی پیچیده و نوآر از سینمای ایران

فیلم مهیج سیاه سفید و زیبای فریدون جیرانی با استفاده از پیچیدگی نوآر هیچکاکی منعکس کننده ی سیاست های جنسیتی در ایران است. 

در جریان فستیوال های بین المللی دیده می شود که سینمای ایران مستقیما با ژانر در ارتباط نمی باشد. فیلم های مبهم و غم انگیز عباس کیارستمی و درام های اجتماعی انسانی اصغر فرهادی چیزی بیش از مفهوم قوانین ملی است. در حالیکه خفگی فریدون جیرانی- فیلم معاصر ایرانی با سبک فیلم نوآر کلاسیک و وحشت گوتیک- در نظر اول ترکیب واضحی به نظر نمی رسد اما در نهایت  جذاب می شود: همان طور که فیلم پیش می رود به طور هیجان انگیزی مشخص می شود که سیاست های تبعیضانه ی جنسیتی می توانند با ستم های زنانه خود را نشان دهند. 

مهم تر از همه خفه گی نشان دهنده ی هیجان هیچکاکی دست یافتنی و سرگرم کننده همراه با لایه های اجتماعی پنهان شده ای برای بیننده است. فیلم همچنین با مهارت، ژانرهای گذشته را به روز رسانی می کند و در این حین زیبایی خود را نیز حفظ می کند- که شامل پلان های زمزمه و سایه های سیاه و سفید به وسیله ی مسعود سلامی است- این زیبایی ها به خصوص در دالان های روشن شده به وسیله ی شمع به چشم می خورد.  ایجاد بافت گوتیک و طرح پیچیده ی نوآر در عصر تلفن های همراه و دستگاه های مخابراتی کار ساده ای نیست. اما جیرانی تهران را شهری تصور می کند که دچار قطعی برق و کولاک برف شده است، جایی که در آن چراغ قوه ی تلفن همراه منبع نوری است که بعنوان یک لامپ عمل می کند، در حالیکه ابزارهای تک نوازی کارن همایونفر ملودی های متشنج را بر زمینه های مینیمالیستی ترجیح می دهد. در ابتدای فیلم، با اشاره به پایان آن منجر به خلق دوگانگی نوظهوری/کهنگی می شود.

زمانی که صحرا( الناز شاکردوست )به طرز مرموزی خونین و لنگان است، خود را به آپارتمان ساده ای می کشاند و درمقابل ساعتی با صدای دیوانه کننده می نشیند، تلفن همراهش را که خراب و خیس خورده است برداشته و با نا امیدی آن را پشت سر خود پرت می کند، در این مرحله است که مرکز توجه به سمت میزی در پیش زمینه تغییر پیدا می کند، جایی که در آن یک تلفن قدیمی از آن دسته تلفن هایی که  ممکن است هومفری بوگارت با آن به لورن باکال تماس بگیرد، پنهان شده است. 

سپس 20 روز قبل و صحرا نشان داده می شود، سرپرستار دقیقی در یک آسایشگاه روانی که به مسعود معرفی می شود( نوید محمدزاده )، کسی که به تازگی همسر زیبا، ثروتمند و بدون تکلم خود یعنی نسیم( پردیس احمدیه )را به آسایشگاه سپرده است. زمانی که این دو زن تنها می شوند، نسیم به طور محرمانه به صحرا می گوید که دیوانگی وی ظاهری بوده تا از دست شوهر فحاش و خشن خود فرار کند. در این زمان است که یک پویایی عجیبی در چشمان بی فروغ و صورت کک دار صحرا ایجاد می شود که در پشت آن "جین ایر" وجود دارد که ظاهرا با زن دیوانه ی مسعود، ادوارد روچستر، دوست است.   

با تداوم قطعی برق در بیمارستان تاثیر گوتیکی به وجود می آید که استفاده از شمع و چراغ های نفتی را در راهروها الزامی می کند. 

اما صحرا برخلاف شخصیت "جون فونتین" و ترس فلج کننده اش از تاریکی، ترسو و خجالتی نیست. بین او و دوست و همسایه  اش زهره( ماهایا پطروسیان شگفت انگیز که به نوعی نقش معادل با سوزان هیوارد دارد) گفتگوهای واقع گرایانه ای پیرامون ازدواج با پیرمردی صرفا برای امنیت اقتصادی و وضعیت اجتماعی اش رد و بدل می شود. هرچه قدر که وی بیشتر جذب مسعود، با چشمانی هیپنوتیزم کننده، می شود، بیشتر مرزهای اخلاقی را درهم می شکند تا زندگی که می خواهد را به دست آورد. 

بخش جالب این فیم مردانه کشف اشارات و شخصیت های مرتبط با نمونه های کلاسیک خود است. ترس از تاریکی صحرا شبیه به ترس جیمز استوارت از ارتفاع در فیلم " سرگیجه" است، هم از نظر اندیشه و هم از نظر ویژگی ها. نسیم نسخه ای از زن درخطر فیلم "سوئ ظن" یا "چراغ گاز" اثر جرج کیوکر است. در این چهارچوب مثلث عشقی پویا و شیطانی، فیلم بزرگترین بدهی خود به فیلم" شیاطین" اثر آنری-ژرژ کلوزو را می پردازد،" که به طور غیرمستقیم نشان دهنده ی  احترام خود نسبت به این فیلم است. 

اما این تنها یک قدردانی و احترام ساده نیست. خفه گی ظریفانه و با نمایش معکوس نقش های جنسیتی سنتی این ژانر را احیا می کند. محمدزاده چنین نقش مردانه ای را در بسیاری از نماهای نزدیک به خوبی افشا می کند( شاید بیش از حد ). حتی ممکن است این اشتباه به وجود بیاید که وی به صورت یک زن افسونگر ایفای نقش می کند. صحرا نه ساده است و نه شرور اما فریب خورده است، مسعود برای او تجسم فریبنده ای از تمامی درخشش هایی است که در زندگی فاقد آنها بوده است. در ایران مدرن چیزی که یک مرد فریبنده به یک زن تنها می تواند پیشنهاد کند تنها یک رابطه ی جنسی ساده نیست بلکه سطحی از اعتبار اجتماعی است که در غیراینصورت زن نمی تواند به آن دست یابد و این برای زنانی که می خواهند خود و  یکدیگر را نابود کنند فرصت ارزشمندی است. با توجه به پایان رضایت بخش و ترسناک فیلم، خفه گی در ارتباط با زنان به دام افتاده و اغلب تحصیل کرده است که در موسسات و موقعیت هایی به وسیله ی مردان کنترل می شوند. در بهترین نوع از فیلم نوآر، سرانجام یک نفر مجازات می شود.  

ترجمه ی اختصاصی سلام سینما