هدفی که به سر منزل مقصود نرسید
سعید، جوانی سی ساله، از نیروهای حراست حزب جمهوری اسلامی است. پس از زخمیشدن، در ماجرای ۱۴ اسفند ۵۹ دانشگاه تهران، راهی بیمارستان شده و در آنجا با بیتا عشق قدیمی اش مواجه می شود که دو سال پیش او را ترک کرده و راهی خارج شده و اکنون به وطن بازگشته است. مواجه میشود.
امیر عباس ربیعی بعد از ساخت فیلم دیده نشده لباس شخصی که فیلمی تقریبا خوش ساخت از یکی از موضوعات ملتهب سیاسی تاریخ معاصر بود با ساخت فیلم ضد ضمن بازگشت مجدد به سینمای ایران علاقه خود را به تاریخ معاصر و رخدادهای سیاسی آن نشان داده و این بار نگاه خود را متوجه ماجرای هفتم تیر و بمبگذاری حزب جمهوری اسلامی و مسائل سازمان منافقین با شهید بهشتی ساخته است. ضمن اینکه در بستر روایت خود نگاه عاشقانه ای را نیز جاری ساخته که البته پوشالی بودن آن نیز در انتهای قصه برای مخاطب عیان می شود و دیدگاه معروف ماکیاولیستی که هدف وسیله را توجیه می کند (دیدگاهی که همچنان نیز در سازمان منافقین وجود دارد و سبب فجایع زیادی شده) سبب می شود تا عشق و هر چیز دیگری که به عشق ربط دارد رنگ ببازد از خود بیتا تا آن زن باردار که هردو قربانی اهداف سازمان می شوند تا نویسنده در روایت و ساختار، این دیدگاه سازمان مذکور را به جامعه بشناساند.
ضد اما بر خلاف لباس شخصی فاقد طراوت و تازگی است. هرقدر آن فیلم در ساختاری معماگونه پیش می رفت و سکانس به سکانس فیلم پازل وار تکمیل می شد و قصه بیان روایی خوبی داشت در ضد این اتفاق نیفتاده. اینجا با چند داستان موازی مواجهیم که نمی تواند کمک حالی برای داستان اصلی باشد.ضمن اینکه سبب شده تا مخاطب در تشخیص موضوع اصلی دچار مشکل شود. اینجا سازمان منافقین و روابط درون گروهی اعضا و سازمان را داریم. در جایی دیگر ماجراهای حزب جمهوری اسلامی را می بینیم و البته تک اشاراتی نیز به شیوه رفتار و دیدگاه شهید بهشتی پرداخته شود. آنسو تر با دو قصه عشقی مواجهیم. زنی که به دنبال ساختن زندگی عاشقانه ای به دور از سیاست است و تلاش می کند تا همسرش را از فضای ملتهب سیاسی دهه ۶۰ خارج کند و در موازات آن زن دیگری که تلاش می کند تا ثمره عشقش را نابود نکند و برای اینکه فرزندنش را سقط نکند در مقابل دستور سازمان ایستادگی کرده و می گریزد. طبیعی است که با چنین داستانهای متنوعی که البته همگی در انتهای فیلم خیلی سردستی به همدیگر می رسند (و البته نقش عنصر بی بدیل اتفاق را نیز نباید در این میان نادیده گرفت) نباید از مخاطب انتظار داشت که تمرکز کافی بر روی داستان اصلی داشته باشد و همین مساله درست خلاف منظور نظر تهیه کننده محترم فیلم بوده که در نشست رسانه ای ضد مدعی شده که تمرکز فیلمش بر روی حزب جمهوری اسلامی و شخص شهید بهشتی بوده. چرا که چنین نیست و اگر گروه سازنده به دنبال چنین هدفی بوده اند بدون تردید چه در محتوا و چه در ساختار موفق به رسیدن به این هدف نشده اند. به این دلیل که تمرکز و پرداخت بیشتر قصه اتفاقا بر محور سازمان منافقین و آدمها و روابط درون گروهی و فعالیت انها بوده و در وهله بعد نیز همان ماجراهای عشقی است که پیشتر به آن اشاره شد و تازه در مرحله سوم است که شاید نگاه خود را روی موضوع حزب جمهوری اسلامی و شهید بهشتی متمرکز سازد و این مساله بیان کننده عدم موفقیت گروه سازنده در رسیدن به هدفی است که مد نظرشان بوده.
طراحی صحنه هم از نکات خوب فیلم است و البته موسیقی زیبایی هم دارد که نمی توان به سادگی از کنار این دو مولفه عبور کرد اما در مجموع شاید ضد را نمی توان گامی رو به جلو برای کارگردانش دانست و در مقام مقایسه، لباس شخصی هنوز بهتر است.