حقیر و کلیشهای مثل «گشت ارشاد ۳»!

«گشت ارشاد ۳» جز درآمدزایی و خالی کردن جیب مخاطب نکته مثبتی برای عواملش ندارد. مخاطب بیچاره به امید تماشای فیلمی کمدی روانه سالنها میشود ولی نه تنها با شبهفیلمی ضعیف و کلیشهای روبهرو است که از دو نسخه قبلی هم عقبتر است بلکه با تصاویر متحرکی مواجه است که بیشتر به کنسرت شباهت دارد تا فیلم! سهیلی که مدتهاست با سریسازی گشت ارشادش در حال جیبزنی مخاطب است، این بار با گنجاندن یک خواننده تینایجرپسند معجونی سخیف ساخته است تا نشان دهد تا کجا میشود بیهنری را ادامه داد. به رغم اسپانسر که در بیشتر نماها دیده میشود، انگار بهنام بانی هم جزئی از سرمایهگذارهای گشت ارشاد بوده چراکه فیلمنامه (که اگر وجود داشته باشد) بر اساس کاراکتر این خواننده نوشته شده است. نگاه کلیشهای و منسوخ سهیلی به مناسبات کشور و برگزاری کنسرت در مشهد نه تنها نمیتواند مطالبهگری روشنفکرانه باشد بلکه آنقدر فرم و سروشکل کار حقیر و لاغر است که خواسته با جفنگگویی دو کاراکتر اصلی فضای فیلم را پیش ببرد، اما عملاً همه چیز خنثی و بیاثر شده، به طوری که با حذف حمید فرخنژاد هم خللی به اثر وارد نشده است. در گشت ارشاد ۳ موقعیتها به شدت از شوخیهای اینستاگرامی کپیبرداری شده و متأسفانه استفاده بیش از حد ارجاعات اروتیک با احتساب شوخیهای کوچهبازاری نه تنها کمدی درست نکرده بلکه شعور مخاطب را هدف گرفته است، از سروشکل گشت ارشاد ۳ معلوم است که سهیلی زحمتی برای خلق موقعیتها نکشیده، به طوری که ایجاد کمدی نشئت گرفته از نسخه اول است، حالا در اینجا به طور عجیبی فرخنژاد از فیلم بیرون رفته و امیرجعفری جایگزین او شده که حضور او چیزی است شبیه نقشی که در فیلم «مکس» سامان مقدم و «چهار انگشت» حامد محمدی بازی کرده بود؛ شبه تیپی از آدمهای تندرو مذهبی که اساساً این نقش هم جز پرداخت سطحی تعریف دیگری ندارد، به طوری که انگار سهیلی تنها قصد داشته یک فیلم بسازد، اما مصالح لازم برای او اهمیت چندانی نداشته است، به همین منظور رفتارهای عطا و حسن و پیکان (بهنام بانی) از کلیشهها میآید. در سری قبل نگاه جنسیتزده حسن و عطا به زنان در اینجا تقسیم به تعداد کاراکترها شده، ریحانه پارسا و چند دختر دیگر در گشت ارشاد ۳ فقط جنبه تزئینی دارند. وجود آنها دلیلی بر تحریکپذیری مردان فیلم و به کارگیری از دیالوگهای دوپهلوی جنسی است! فیلمساز که یک زمانی «مردی از جنس بلور» و «مردی شبیه باران» میساخته حالا مثل کسی میماند که به سیم آخر زده و، چون چیزی در چنته ندارد، صرفاً یک سوژه بکر را هدر داده است. قطعاً فیلم آنقدر حقیر و منفعل است که نمیشود انتظار حرف جدی از فیلمسازش داشت. در یک سکانس عطا و حسن دیالوگهای سیاسی و اجتماعی خطاب به گروه تندرو مذهبی میگویند که اساساً به دهان دو کاراکتر و برای خودِ فیلم هم بزرگ است، برای همین قطعاً یک شوخی است که در بین کلی خزعبلگویی فضایی بیقواره جلوی چشم مخاطب میگذارد. گشت ارشاد هیچ نسبتی با هنر و تکنیک سینمایی ندارد، حتی نمیتواند سرگرمکننده باشد. درآمدزایی و منفعتطلبی هدف فیلمساز بوده است و زمانی که محتوا یا متن حرفی برای گفتن نداشته باشد، قطعاً اجرایی هم در کار نیست. آنقدر حواس کارگردان به دیالوگهای اینستاگرامی بوده که از اجرا و گرفتن حداقل چند نمای استاندارد غافل شده است، متأسفانه یا خوشبختانهاش را نمیدانم، اما فقط بهنام بانی در چند سکانس میتواند بازی (!) خوبی داشته باشد. این همه بیهنری شاید باعث شود شاهد ساخت گشت ارشاد ۴ نباشیم.