جستجو در سایت

1400/05/30 00:00

بِت چشم‌هایت را ببند

بِت چشم‌هایت را ببند

 

«گامبی وزیر» مینی سریالی است که در هفت قسمت توسط اسکات فرانک و آلن اسکات ساخته‌شده و نتفلیکس آن را در سال ۲۰۲۰ منتشر کرد. این سریال در ژانر درام و خانوادگی، اقتباسی است بر اساس رمانی با همین نام، اثر والتر تویس. گامبی وزیر خیلی سریع توانست نظر مردم و منتقدین را به خود جلب کند و به یکی از پربیننده‌ترین محصولات نتفلیس تبدیل شود. این سریال همچنین توانست در هفتاد و هشتمین مراسم گلدن گلاب موفق به دریافت دو جایزه بهترین سریال یا فیلم تلویزیونی و بهترین بازیگر نقش اول زن برای آنیا تیلور شود.

شطرنج برخلاف بوکس، بیسبال و… ورزشی نیست که بار دراماتیک و هیجان‌انگیزی برای نمایش داشته باشد و همین باعث می‌شود تا کار برای ایجاد تعلیق سخت شود. به‌عنوان مثال در فیلم «راکی» مسابقه بوکس و آماده شدن قهرمان تا چگونگی پیروزی‌اش تعلیق اصلی را می‌سازد، در فیلم «شتاب» مسابقه فرمول یک انتهایی بین دو شخصیت اصلی همین وضعیت را دارد و در فیلم «نبرد دو جنس» ورزش تنیس، به اندازه­های هیجان‌انگیز است که مخاطب را جذب خود می‌کند؛ اما در شطرنج وضعیت چنین نیست و مواد دیگری لازم است. درواقع شطرنج بهانه‌ای است برای آنچه سازندگان سعی در نمایشش دارند؛ همان راهی که میرا نایر در سال ۲۰۱۶ با فیلم « ملکه کاتوه» رفت و از شطرنج برای نشان دادن تلاش، سختی‌ها، وضعیت روحی و موفقیت شخصیتش استفاده کرد. در اینجا این موارد با همراهی مخاطب باشخصیت بت هارمون (آنیا تیلور جوی) از کودکی و یتیم‌خانه تا به شهرت رسیدنش و مشکلاتی که با قرص و مشروبات الکی دارد به نمایش درمی‌آید؛ اما به نظر می‌رسد بازه زمانی بالاتر این سریال نمی‌تواند چیز بیشتر ازآنچه میرا نایر در فیلم دوساعته خود نشان داده را عرضه کند. «گامبی وزیر» نیز به‌راحتی می‌توانست با حذف بسیاری از صحنه­ها و پلان­های اضافه، بدون لطمه زدن به پیرنگ اصلی، تبدیل به یک اثر سینمای شود.


سریال از یک روز بد برای بت هارمون (آنیا تیلور جوی) که از شدت مستی نمی­تواند بازی کند آغاز می‌شود. با فلاش‌بک به گذشته‌­اش می­رویم تا شاهد اتفاقی که در کودکی‌­اش افتاده باشیم. نمایی در این فلاش‌بک وجود دارد که دوربین از سمت راست صحنه، آرام و نرم به سمت چپ پن می­کند تا صحنه­ای از تصادف دو اتومبیل را شاهد باشیم و باز همان پن به همراه دالی بک ادامه پیدا می­کند تا به شخصیت بت هارمون برسد. وقتی به بت می‌­رسیم دوربین می‌­ایستد و سریع کات نمی­زند تا شاهد لحظه‌­ای از سکوت باشیم، بت هارمون را می­‌بینیم که نه ناآرام است و نه ناراحت، محکم و استوار با سری متمایل به پایین و چشمانی خیره به دوربین نگاه می‌­کند. کارگردانان با توانمندی خود توانستند در همین یک پلان، آن­هم بدون هیچ دیالوگی وضعیت بت را نشان دهد. حال کمی از بت و شخصیتش صحبت کنیم. درواقع ایراد اثر در همین ساخت و شکل‌گیری شخصیت بت هارمون است، شخصیتی تیپیکال با المان­های کلیشه‌­ای از یک انسان باهوش. ما با کاراکتری ماقبل تیپ طرف هستیم، اما چرا؟ چون در ساخت شخصیت باید به دیتیل­‌ها و جزئیاتی از ارتباط فرد با خودش، فرد با اطرافیانش­، فرد با جهانش و فرد با فضا، اطلاعاتی درست می­‌گرفتیم، اما این اتفاق نمی‌­افتد.


المان­ها چیزی بیش از یک سری کلیشه­‌های که هر انسان باهوشی را می­تواند ترسیم کند نیست و نکته‌ه­ای منحصربه‌فرد در شخصیت بت وجود ندارد. ما از فضا در سریال تنها نامش را شنیدیم! مثل ورود بت هارمون به فلان شهر و یا حتی در تقابل با او هیچ شخصیت قدری وجود ندارد که در مقابل او کش مکش درستی ایجاد کند تا تعلیق به‌درستی شکل بگیرد. همه این موارد از ایرادات فیلم‌نامه و شخصیت‌پردازی است. همچنین نکته عجیبی که در پرداخت فیلم‌نامه در آن قابل‌رؤیت است، شرایط نابرابر بین پرداخت به‌روزهای اوج و روزهای فرود بت است. این فیلم شامل لحظه­‌های دردناکی هست از جمله: طرد پدر، از دست دادن و مرگ مادر، اعتیاد شدید بت به مشروبات الکلی و… که کارگردان به عمق آن­ها نمی­پردازد و گذرا از کنارش رد می­شود. امادر لحظات اوج، پیروزی و شادی زندگی بت، سازندگان کاملاً عمق شادی و شعف و عمق برد و تلاش را به نمایش ­می­گذارند. هرچند که معلوم نیست این عمل آگاهانه صورت گرفته یا نه و شاید کارگردان نمی­خواست اثرش سمت‌وسوی تیرگی به خود بگیرد اما این عدم پرداخت به لحظه‌ه­ای سیاه زندگی بت باعث ضربه به سریال شده است.

با این­‌حال کارگردانی در قاب‌بندی و دوربین عالی است و همین باعث می­شود تا ایرادات فیلم‌نامه‌ای و شخصیتی را کمی پوشش دهد و البته برخی از موارد به‌خوبی و زیرکانه پرداخت‌شده است مثل صحنه‌های که بچه­‌های یتیم‌خانه را به اتاق سینما می‌­برند تا فیلمی را مشاهده کنند و بت به‌طور نامحسوسی از اتاق فرار می­‌کند تا از داروخانه دزدی کند. در آن صحنه به دیالوگ­‌ها و موسیقی دقت کنید که با صحنه که بت در حال باز کردن پنجره و دزدیدن قرص­‌ها است مطابقت دارد و گویی آن صدا زیر صدای صحنه است. یا درصحنه دیگر که بت جوان به خانه مادر ناتنی­اش می­‌رود، باز همین اتفاق می‌­افتد. بلاهایی در سکانس قبلی بر سر بت آمده که بت در خانه به آن فکر می­کند تا شاهد مچ شدن صدای دیالوگ‌­های فیلم و صدای مچ شدن ذهنی بت باشیم.

در آخر و جمع‌بندی پایانی باید بگویم فیلم گاهی شامل نکات زیرکانه‌­ای هست و دوربین تکنیکال قدرتمندی دارد. بازی آنیا تیلو جوی، برخلاف ستایش­‌هایی که از آن می­شود ماقبل تیپ بوده و مکانیکی عمل می­کند که بخشی از آن به گردن نویسنده فیلم‌نامه است. فیلم‌نامه‌ای گزافه‌گو با گاف­های فراوان و شعار اینکه اگر سراغ مواد بروید بازی را باخته­‌اید و اگر پاک باشید برنده هستید! اما باید گفت که فیلم این شعارها نیست، فیلم فلسفه نیست، فیلم هنر است، فیلم باید قصه‌گو باشد و فیلم چه نیست بلکه چگونه است.