کار منتقد
یک منتقد در وهله نخست، برای خودش نقد مینویسد چراکه از نوشتن درباره اثر و کنکاش در آن لذت میبرد. اساساً نوشتن در زمینهای که فرد به آن علاقهمند است آسانتر و لذت بخشتر است و باید به این نکته توجه کرد که مقوله نقد نویسی نیز از جنس کارهای سفارشی نیست که منتقد بدون علاقه و دانش بتواند از پس آن بر بیاید. دانش اگرچه لازمهی نوشتن یک نقد خوب و منصفانه است، اما کافی نیست تا زمانی که علاقه و لذت درونی نیز به آن بپیوندد. هر کدام از این ارکان که وجود نداشته باشد، نقد را بیارزش میکند. اساساً منتقد بودن در جهان جزو شغلهای لذتبخش و حتی پردرآمد است. یک منتقد میتواند به اقتضای کارش به نقاط مختلف سفر کند و با آثار جدید و گوناگونی مواجه شود و آنها را از صافی نگاه نقادانه خویش عبور دهد.
اما کار منتقد به چشیدن لذتی فردی منحصر نمیشود. منتقد سعی میکند در مرحله بعد، آنچه از اثر چشیده و تجربه کرده را به مخاطبان دیگر نیز منتقل کند. اگر آن را دوست داشته، مخاطبان را نیز در این لذت سهیم کند و اگر آن را ضعیف میداند به بیان علل این نقاط ضعف بپردازد. البته بیان و تبیین نقاط قوت و ضعف تنها بخشی از کار منتقد است. گاهی مخاطب نیاز دارد که منتقد، اثر مورد نظر را که میتواند فیلم، کتاب، مقاله و یا هر چیز دیگری باشد، برایش کالبد شکافی و تحلیل کند. به عبارت دیگر پاسخ سؤالات، ابهامات و سردرگمیهایش را از منتقد بگیرد. برای همین است که بسیاری از افراد پس از دیدن یک فیلم یا خواندن یک کتابی که متوجه آن نشدهاند به سراغ نقد و تحلیلهایی که بر آن اثر نوشته شده میروند.
این مرحلهای است که یک رابطه دو سویه بر اساس نیازهای دو طرف، یعنی منتقدان و مخاطبان شکل میگیرد. شوپنهاور میگوید:«اگر دیگران به علم تو واقف نباشند، همه علم تو بیفایده است.» پس طبیعی است که منتقد میکوشد علاوه بر لذتی که از نوشتن و نقد کردن میبرد، دانش خود را نیز به سایرین عرضه کند تا دیگران از آن بهره ببرند.
کار منتقد به آنچه تا کنون گفته شد خلاصه نمیشود. ما با یک مثلثی مواجه هستیم که یک ضلع آن را اثر و صاحب آن تشکیل داده است و دو ضلع دیگر را مخاطبان و منتقدان. بنابراین در سومین لایه، منتقد نه برای خودش و نه برای مخاطب، که برای پدیدآورنده و مؤلف اثر، نقد مینویسد. این کوته فکری است که یک نویسنده یا کارگردان تصور کند نیازی به خواندن نقدِ منتقد ندارد و عجیب آن جاست که عدهای با صراحت و قاطعیت و افتخار این مطلب را بیان میکنند که ما نقدهای مربوط به کارمان را نمیخوانیم و نیازی به آن نداریم! اگر پدیدآورنده کار متوجه اشتباهات و نقاط ضعف خویش نشود، بدیهی است که باز هم آنها را تکرار خواهد کرد و دیگر نباید انتظار پیشرفت و گامی رو به جلو را از او داشت. پس کار صاحب اثر با عرضه آن تمام نمیشود بلکه تازه کار اصلی او آغاز میشود و باید نقدها، ارزیابیها و بازخوردهای منصفانه را با آغوشی باز پذیرا باشد.