کنترل دقیق ژانر در «مِشمِشه»

در برهه کنونی آثاری که در سینمای ایران ساخته میشوند اغلب با یک ایده، قصه و ساختار شکل میگیرند و اساساً موضوعاتی هم که در این آثار روایت میشوند، تکرار همان قبلیها هستند، اما شاهد احمدلو در فیلم جدیدش توانسته اثری ساده و روان با بستری مناسب و پرداختی به قاعده بسازد.
مشمشه روایتگر پشت صحنه تولید یک فیلم سینمایی است و اینکه عوامل تولید یک فیلم برای مهیا کردن یک خر که باید جلوی دوربین برود چه سختیهایی را باید تحمل کنند، مشمشه به دنبال فیلمهایی مثل «دو فیلم با یک بلیت» یا «وقتی همه خوابیم» ساخته شده و قصهاش درباره پشت صحنه سینماست. آن دو فیلم هم درباره گرفتاریهای تولید یک اثر سینمایی بودند، اما در مشمشه با یک موقعیت خاص طرف هستیم، این خاص بودن به دلیل گرایش قصه به طنازیهای پراکنده است و در مقاطعی از فیلم انگار جهان اثر به فانتزی بودن هم سوق پیدا میکند، اما احمدلو توانسته در حفظ ژانر فیلمش کنترل خاصی داشته باشد، همانطور که قصه و نوع روایت آن جدی است، اما رگههایی از کمدی کنترلشده در شخصیتها احساس میشود و همین موضوع باعث شده پیکره اصلی قصه با جذابیت خاصی منطبق شود که شکلگیری کلی فیلم به طور کامل واقعی به نظر برسد و این به دلیل نوع زیستِ فیلمساز است. شاهد احمدلو از کودکی در سینما بوده و به مقدار قابل توجهی فیلم کوتاه و مستند و سریال تلویزیونی ساخته و برای همین شاهد نابسامانیهای تولید یک اثر سینمایی بوده و توانسته است آن را به تصویر بکشد. مشمشه اثر سرراستی است که چپ و راست نمیرود و راه خودش را میداند و وارد خردهپیرنگهای دست و پاگیر نمیشود، به طوری که انگار با اثری طرف هستیم که حدیث نفس فیلمسازش است و فارغ از نگاه اقتصادی میخواهد مخاطب را با یک قصه همراه کند؛ قصهای که کشش لازم را برای روایت و گسترش دادن دارد. فیلمنامه بیعیب و نقص نوشته شده و روند قصه و اتفاقی که در فیلم شاهد هستیم، اساساً بحران بغرنجی نیست. فیلمساز گرهافکنی خاصی را در فیلمش تدارک ندیده است، چراکه این گونه از فیلمها نیاز مبرمی به ایجاد اتفاقات خاصی ندارند. روایتهای مستندگونه در مشمشه تبدیل به یک درام داستانی شده که مخاطب میتواند با آن همراه شود. فیلم از جای درستی شروع میشود و به حاشیه نمیرود. با ورود خاوری در موازات جدی بودن موضوع، موقعیتها کمدی میشوند و این موقعیتها بر اساس قواعد کلاسیک در فیلمنامه شکل گرفته است. تعداد زیادی از فیلمها با محوریت کمدی کلامی بر اساس شوخیهای مجازی ساخته میشوند، اما دیالوگهای مشمشه با پرداخت دقیق و وفادار به موضوع نوشته شده است. هیچ کدام از کاراکترها کمدی طراحی نشدهاند، اما بهرهگیری دقیق از کمدی کلام و موقعیت سبب شده مخاطب به اتفاقات فیلم بخندد، موفقیت مشمشه به دلیل گنجاندن کمدی در بطن اثر است و اینکه قصه و نوع روند آن ادعای روشنفکری یا فلسفی ندارد، به همین دلیل چارچوب اصلی فیلم باورپذیر است. در فیلم خبری از لرزش دوربین نیست، دوربین روی سه پایه قرار گرفته و شاهد قابهای استاندارد و سینمایی هستیم. حرکات و زوایای دوربین با جهان اثر رابطه تنگاتنگی دارند و تدوین به ریتم فیلم کمک کرده است. ریتم مناسب اثر از فیلمنامه آمده و بازی بازیگران حساب شده است. اضافه کنید که پوریا شکیبایی برگ برنده مشمشه است؛ نوع بازی او همراه با صدا و چهرهاش مخاطب را به یاد پدرش میاندازد.
مشمشه برای مخاطب سینمای ایران لازم است چراکه حال و احوال خوبی به مخاطب هدیه میدهد و اینکه میتواند تا حدی با سختی تولید یک فیلم سینمایی آشنا شود. این فیلم برای شاهد احمدلو گام رو به جلویی است.