جستجو در سایت

1399/12/30 00:00

مردمِ حاکم

مردمِ حاکم

"دادگاه شیکاگو هفت" از آن دسته فیلم هایی است، که شاید بیشتر از یکبار نتوان دید اما همین یکبار تماشا ؛ شما را آنچنان خوشنود از انتخابتان خواهد کرد که بخواهید برای بار دوم نیز تماشایش بکنید.آرون سورکین در اثر جدید خویش با بهره گیری از یک داستان واقعی توانسته است یک فیلم جنائی،دارم را روانه ی پرده ی نقره ای کرده و مخاطبان خویش را راضی نگاه دارد ، گرچه در پاره ای از موارد آن گونه که باید درخشان ظاهر نشده و ضعف های متعددی را در این خصوص می توان برای فیلم برشمرد.سورکین  با بهره گیری از روایات و مستندات تاریخی دادگاهِ محاکمه ی هفت تن از رهبران جنبش نه به جنگ و معترض دهه ی شصت را در مدت یک اثر ناب،ساده و یکدست را ساخته و در مدت 130 دقیقه در فضایی محدود و به مدد میزانسن های دقیق سینمایی و نه تآتری یا مستند و هنرمندانه در کنار فیلمبرداری ماهرانه  و از همه مهم تر دیالوگ های متعددی که به هیچ وجه آزاردهنده نیستند نه تنها توانسته است وفاداری خود به واقعیت را اثبات کند بلکه توانسته با خلق موقعیت های دراماتیک فیلم را از آفت خسته کنندگی برهاند.

اگر آثار متاخر کارگردان به خصوص "بال غربی" و "استیو جابز" را مشاهده کرده باشید به علاقه ی این کارگردان برای استفاده از صحنه های گفت و گو محور و نیز ساختنِ سکانس هایی با تعدد در  دیالوگ پی خواهید برد و همان گونه که ذکر شد،دادگاه شیکاگو هفت نیز از این قائده مستثنی نیست.در حقیقت همین قائده است که در پاره ای از موارد به ضرر فیلم عمل کرده و موجباتِ گسترشِ بیش از پیش دیالکتیکِ خودِ کارگردان را فراهم می آورد.صحنه های گفتگو در فیلم گاهی اوقات به شدت غیر واقعی جلوه می کنند،طرز به سخره گرفته شدن قاضیِ دادگاه به عنوان نمادِ حاکمیت و در اصل خودِ قانون که در ابتدای فیلم و به نظر نگارنده بیشتر می توانست حول این محور بچرخد تا این حد از استهزا در کنار سکانس هایی از شوخی های دو تن از 7 نفری که در جایگاهِ متهم در حال محاکمه بودند.اما این پایان ماجرا نیست،سورکین در فشرده سازی وقایع نیز خوب عمل نکرده است و در جای جای فیلم مخاطب از نبود شناخت کافی نسبت به شخصیت ها نیز رنج می برد.در حقیقت سورکین ناچار بوده است تا در فیلم بلند خود واقعه ای طولانی را روایت کند که شاید می توانست مینی سریالی خوب یا فیلمی حداقل دو قسمته از دل آن به بیرون کشید.موردی که در "همه ی مردان رییس جمهور" و " پست" کارگردانان توانسته بودند با رعایت پاره ای از نکات به آن دست پیدا کنند. برای مثال داستان فرعی مربوط به رهبرِ پلنگ های سیاه، یعنی بابی سیل  بسیار گنگ و ناقص است. واضح  است که این شخصیت  جز گروه  هفت نبوده و فقط به دادگاه کشانده می‌شود تا در طول آن هفت  را “ترسناک تر” جلوه دهد. اما این کرکتر در نقش کوچک خود آنقدر  فوق‌العاده است که از دیدن داستان‌های بیشتری که در اینجا به آن پرداخته  شده بسیار پُر پتانسیل‌تر به نظر می‌رسیده است.چیزی که سورکین بدان توجه کافی را ننموده است.

در پایان نباید از بازی های چشمگیر و بسیار زیبا در این فیلم و همچنین از تدوین هوشمندانه ی آن نیز عبور کنیم.دو موردی که به شدت وزنه ی ترازو را در مقام مقایسه برای خوب بودن سنگین نموده و فیلم را در زمره ی آثار درخشان کارگردانِ خویش قرار می دهد.

 سورکین بدون از دست دادن چیزی مهم، راهی برای خاتمه دادن  به فیلمش در یك نقطه اوج تماشایی پیدا می‌كند كه هم بسیار شلوغ باشد و هم  بسیار متفكرانه آن هم با نمایی زیبا که قاضی دادگاه را در ردای نمادی از خودکامگی تنها و بی همراه در تلاش برای بازگرداندنِ نظم دادگاهی نشان می دهد که آن نیز نمادی از جامعه ی معترض به شمار می آید،جامعه ای که هر لحظه توان شورش و رادیکالیزه شدن رفتار های اعتراضی را دارد که از نظر نگارنده،همین نما در راستای  پاسخ به ترور مارتین لوتر کینگ و بستن دهان بابی سیل در فیلم گنجانده شده است.یکی در ابتدا،دیگری در یک دوم میانی و در نهایت نمای پایانی.

هادی کریمی راد