کلید اسرار. این قسمت: قاضی عادل

مصلحت نه تنها اثری شعاری که به شدت شعار زده است و در عین حال تلاش دارد استحاله ای باشد برای برخی جریان های انقلابی و تفاوتی قائل شود با جریانهای تندرو یا تقلبی انقلابی در دهه پنجاه شمسی و بعد از آن.
شاید جمله "بهترین تخریب، بد دفاع کردن است" تعریف خوبی برای این فیلم باشد. فیلم محصول مشترک اوج و حوزه هنری است و خروجی کار این دو کمپانی فیلم سازی که اغلب در راستای اهداف انقلابی فعالیت میکنند، فیلمی بسیار ضعیف به نام "مصلحت" از کار درآمده است. شاید مصلحت این بود که مصلحت با تمام نقص هایش اکران شود.
بازی ها خوب در نیامده اند، نقش دادستانی روی قامت قائمیان ننشسته، دیالوگها، نحوه ادای آنها و ساخت موقعیت ها هم اصلاً چنگی به دل نمیزند. حتی سکانسهایی که باید حس تعلیق را مخاطب زنده کند و آدرنالین را آزاد کند به سکانسهایی تکراری و قابل پیش بینی تبدیل شده اند. موسیقی هم گرچه کار خلعتبری معروف است اما باز هم کمکی به بهبود فضا نکرده و صرفا دکور و میزانسن ها تا حدودی فضای نوستالژیک اوایل انقلاب را تداعی میکند.
فیلم از ضعف ساختاری مفرط رنج می برد که گویا کارگردان (یا همان سناریست) برای انتقال پیامش عجله داشته ولی کیفیت را فدای سرعت کرده و به جای این که پیام خود را برساند زد، ضد پیام منتقل شده. استفاده مکرر از رفتارهای افراطی یا دیالوگ های حساسیتبرانگیز و حتی برخی اتفاقات تنها نشان از فیلمی دارد که میخواهد از چیزی دفاع کند ولی دفاع کردن را بلد نیست.
استفاده از کارکتهای مختلف که هر کدام نماد قشر خاصی از انقلاب یا پس از انقلاب هستند نیز به خوبی با رعایت عدالت و انصاف و حتی با دید علمی و رئال انجام نشده است. [اسپویل ←] قصه قصه ی فیلم هندیی ست که در آن فرزند قاضی مهمی قتل میکند و اطرافیان قاضی بنا به مصلحت نظام حاکم و انقلاب نوپا تمایل دارند که قتل را به گردن دیگری بیاندازند. یک بازپرس دون پایه ماجرا را میفهمد و تا پای جان برای آرمانش که همان عدالت است پیش میرود. ناگهان قاضی میفهمد، جلوی این کار را میگیرد و تا پای جان فرزندش هم پیش می رود. [→ پایان اسپویل]
این قصه با توجه به تکراری بودنش میطلبید که خوانش جدیدی از عدالت و انقلاب را ارائه کند تا بتواند چیز جدیدی به مخاطبش هدیه دهد وگرنه گفتن حرف های تکراری در یک داستان تکراری با بازیهای غیر دلنشین نتیجه ای بهتر از این فیلم را نخواهد داشت.
مصلحت با اینکه تلاش کرده رفتارهای اقشار افراطی را در انقلاب نشان دهد ولی خودش هم در دام افراط میافتد و شخصیت هایش را به سفید و سیاه طبقهبندی میکند، که در جهان رئال محلی از اعراب ندارد. فیلم در خوشبینانهترین حالت طعنه ای ست رندانه به طبقه ای از قضات و یا دستگاه قضا و حتی انقلابیون که از موقعیت خود سوء استفاده میکنند. فیلم در بخش دوم چنان شتاب میگیرد و سرنوشت شخصیت ها با چنان سرعتی زیر و رو میشود که ما فرصتی برای لذت بردن از اجرای عدالت پیدا نمیکنیم. این نقد در روزهای جشنواره سی و نهم فیلم فجر و کثرت اکران ها نوشته شده فلذا اشتباهات سهوی را ببخشایید.