زندگی پشت پرده
صحنه زنی فیلمی از علیرضا صمدی اثری متنبه از نظر سیاسی و اخلاقی است. سینمای اجتماعی در ایران تفاوت عمده ای با تعریف ژانری آن در جهان دارد. در حقیقت رویداد بزرگ اجتماعی در سینمای ایران به «گوزن ها» مربوط می شود؛ این فیلم پدر فیلم هایی همچون: «ابد و یک روز» ، «لانتوری» و... است. اما آنچه صحنه زنی را از نظر اجتماعی دارای اهمیت بیشتری نسبت به آثار نام برده شده می کند، تجربه است. تجربه ای که محتوای پرکنش ایجاد کرده. فیلم نامه از نظر شخصیت پردازی و ساخت کاراکتر ضعیف هایی دارد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
*شخصیت های آماده
شخصیت های فیلم «صحنه زنی» ماکتی از قبل آماده اند و در این قصه تنها به خواست سرنوشت عمل می کنند و خود هیچ تاثیری بر آن ندارند. به عنوان نمونه می توان شخصیت اسد با بازی بهرام افشاری را نام برد که به گونه ای از سینمایی «لانتوری» قرض گرفته شده و در این قصه خود را تمام می کند. لیندا کیانی هم با این که در فیلم «اکسیدان» نقش کوتاهی داشت اما در این فیلم ادامه آن شخصیت را ایفا می کند. یعنی خصوصیات رمانتیکش اکسیدانی است. اما مسئله اصلی من با انتخاب مجید صالحی و نه طرح کاراکتر او است. در ابتدا باید این نکته را یادآور شوم که صالحی به هیچ عنوان مناسب این نقش نیست. من به عنوان بیننده بسیار دوست داشتم بازیگری مانند جواد عزتی این نقش را ایفا کند. از سویی دیگر او هم انگار در تکامل نقش خود در فیلم «استراحت مطلق» حرکت می کند. در واقع فهمیدن این نکته که زن و بچه اسد را او روانه کرده است، شیرین را چگونه به قتل می رساند و یا در آخر متوجه شویم او رئیسی است که همواره خود را پشت شخصیت های مستعد پنهان می کند؛ تا حدودی غافلگیر کننده است. مهتاب کرامتی شخصیتی منفعل دارد. منفعل به لحاظ داستانی و نه کاربردی. کرامتی می خواهد نشان دهد با اسد سمپاتی ایجاد کرده اما ما هیچ عقبه داستانی از او نمی بینیم. حتی تاثیر مثلا مثبتی که بر اسد می گذارد نه به خاطر پیگیری های او بلکه به خاطر اتفاقاتی است که اسد را کم کم به سمت دست کشیدن سوق داده است. فیلم نامه «صحنه زنی» با یک تصادف شروع می شود، زنی را می بینیم که در حال دعا کردن ماشین را به گارد ریل های خیابان می کوبد و بعد دوربین از پشت سر اسد را نشان می دهد؛ سپس عنوان فیلم بالا می آید. این شروع به خودی خود برای دنبال کردن قصه جذابیت ایجاد می کند. ما شخصیتی که از اسد می بینیم بیشتر کنشی است اجتماعی که در ادامه قصه به واکنشی از سوی ما تبدیل می شود.
*قصه
برای کنش مند کردن بیننده مولف وظیفه دارد شخصیت هایی در فیلمنامه بسازد که میزان سمپاتی با قهرمان را برای او افزایش دهد. این موضوع را به خوبی علیرضا صمدی در طرح قصه فیلم ایراد کرده اما مسئله ای که من با فیلم پیدا می کنم این است که بیننده هوشمند خیلی زود می فهمد شخصیت مجید صالحی در فیلم یک ضد قهرمان است. ضد قهرمانی که از نظر اجتماعی منفور خواهد شد. چهره او برآیند فردیتی نیست که خود را پشت دیگری قایم می کند بلکه به خاطر ذاتی است که اجتماع او را مجبور به بروز آن کرده. مثلا چند باری متلک گویان به سمت کرامتی می رود اما این اسد است که به او گوشزد می کند پا را از گلیم خود فراتر نگذارد. جدال میان خیر و شر افسانه نیست. آینه ای است از جامعه که در این فیلم می توان دید. اما از نظر سینمایی در سکانس تعقیب و گریز دوربین خیلی شلخته است. اصلا در جایی سوژه ها از قاب جلوتر هستند. با این که بازی با رنگ و نور را در مسافر خانه محل اقامت اسد دوست داشتم اما به هیچ عنوان جذابیت بصری نوآورانه ای فیلم ایجاد نمی کند. «صحنه زنی» فیلمی است که سینمای ایران از نظر اجتماعی به انواع آن نیاز ویژه دارد. قصه ای که در حال هشدار دادن کسب و کارهایی ابتر از تن فروشی مردان و زنان و نزول اخلاقیات در جامعه است.
نویسنده: علی رفیعی وردنجانی