جستجو در سایت

1397/04/28 00:00

ما خیلی باحالیم؟!

ما خیلی باحالیم؟!

  

فیلمی ست بی هویت، مغشوش و الکن. فیلمساز عزیز ما نمی فهمد که صحبت کردن از متافیزیک، جهان های موازی و ... جهان بینی می خواهد و باید اندازه دهان باشد، نه بزرگتر از آن. پلات و ایده اول فیلم خوب است؛ اما کافی نیست. در ادامه باید شخصیت ها گام به گام ساخته شوند که نمی شوند؛ اکثر بازی ها منهای جواهریان و حقیقی بد اند و خوب هم نوشته نشدند. حقیقی اصلا بد نیست؛ تیپ است اما تیپ خوبی است. جواهریان هم لحظاتی بسیار خوب است؛ خصوصا نگاه هایش؛ اما متاسفانه نه تیپ است نه شخصیت؛ شناسنامه دار نیست و بی هویت است؛ در حالی که این "کاراکتر" باید به شدت تبدیل به شخصیت می شد تا بتوان تا انتها راحت با او جلو رفت؛ حیف. باقی هم یا اضافی اند، یا تیپ اند و یا ماقبل تیپ. "کاراکتر" های تحمیلی فیلمنامه نویس-فیلمساز هستند که به فیلم اضافه شده اند، دیالوگی می گویند و رد می شوند. فروتن مثل همیشه بد است؛ رابطه عشق و عاشقی اش با نگار هم همینطور. گویا فیلمساز بیش از حد شیفته ی فیلم های اکشن-معمایی که تا به حال دیده شده و بیشتر سعی می کند ادا در آورد. دوربین روی دست، حرکت های بی منطق و هیجانی دوربین و ... بیشتر اداست و منهای جهان بینی و هیچ پشتی. این ادابازی ها و دیدن پدر به جای خود و جابه جایی نگار و پدر چه معنایی دارد؟ چه چیزی را می خواهد بگوید؟ این "چه" اولیه است که در فیلم مشخص نیست و اجازه نمی دهد مخاطب به "چگونه" برسد. فیلم با پَن گرفتن دوربین، صحنه های اکشن بی منطق، اسلوموشون مضحک آخر فیلم، روایت های موازی و بی منطق و ... فقط دارد تمرین می کند تا به یک خودحال کردن برسد؛ مخاطب بیچاره هم که گیج و گنگ تا آخر فیلم مدام باید فکر کند که کی به کیست، اینجا کجاست، این روایت چیست؟ فیلم، اساسا باید چیزی داشته باشد تا بتوان با آن چیز به ادعای فیلم ساز نزدیک شد. کاش فیلم همان ایده اولیه اش را به سادگی و بدون پیچیدگی های قلابی کِش نمی داد و بیشتر روی بهتاش و بهمنی و مرگ پدر و این رمزگشایی کار می کرد و این همه ادا و متافیزیک بازی ها را کنار می گذاشت و اندازه دهانش حرف می زد تا بتواند از پس اش هم برآید؛ نه این که ادعاهای بدلی و غیراصیل بکند. در ضمن، در سینما، هیچ وقت نمی توان از متافیزیک شروع کرد؛ همیشه باید از فیزیک به متافیزیک رسید. برای نمایش عشق، باید عاشق و برای نمایش انتظار، باید منتظر ببینیم؛ که راحت نیست؛ جهان بینی می خواهد و تکنیک و فرم در حد و اندازه آن. در اینجا، فرم و جهان بینی فیلمساز هنوز در آن حد نیست؛ مصداق "خلق را تقلیدشان بر باد داد" است؛ به جای آن که جهان خودش را بسازد و اصیل باشد. 

نتیجه این ها فقط می شود گیج شدن و هدرشدن وقت و حس مخاطب؛ همین. 


فیلم های مرتبط

افراد مرتبط