جستجو در سایت

1397/10/01 00:00

کلینت ایستوود برای اولین بار در نقش یک قاچاقچی

کلینت ایستوود برای اولین بار در نقش یک قاچاقچی

ترجمه اختصاصی سلام سینما

اینجا منظور از Mule (عنوان فیلم) ، قاطر نیست و فیلم به یک حیوان سخنگو یا یک موجود زنده در برنامه ی تلویزیونی شبکه ی «سیاره ی حیوانات» نمی پردازد بلکه (Mule) یک موجود بسیار بدشگون تر ، خطرناکتر و قدرتمندتر از یک حیوان چهارپا است. او یک قاچاقچی مواد مخدر نیست بلکه یک جابجاکننده ، حمل کننده و انتقال دهنده ی مواد مخدر است. کسی که مواد مخدر را از مرزها عبور می دهد تا آنها را به بازار های بزرگتر ببرد و به سود بیشتری دست یابد. Mule ها (قاچاقچی ها) معمولا جوان ، احمق ، بی پول هستند و هیچ ترسی از افتادن پشت میله های زندان ندارند.

در فیلم «قاچاقچی» مجرم اصلی که در مرکز داستان قرار دارد نوع متفاوتی از یک انسان فاسد است. او یک باغبان هشتاد ساله اهل شهر پئوریا در ایالات ایلینویز بنام «ارل استون»(کلینت ایستوود) است. او برای یک کارتل مواد مخدر کار می کند که معتقد هستند استفاده از او ریسک کمتری برایشان دارد اما اینگونه نیست. کلینت ایستوود در نقش ارل که یک پیرمرد بداخلاق است ، به حدی جذاب ظاهر شده که وقتی پلیس های فدرال مبارزه با مواد مخدر به رهبری «بردلی کوپر» کاسه کوزه ی او و کارتل را بهم می ریزند ، به هیچ وجه دوست ندارید که این اتفاق بیافتد.

به عنوان بخشی از روند جدید تبدیل آدمهای مجرم به آدمهای عادی ، جالب است بدانید که ایستوود پا جای پای «رابرت ردفورد» به عنوان یک دزد بانک مسن و بامزه در فیلم «پیرمرد و اسلحه» گذاشته است. شما دلتان می خواهد که آنها موفق شوند اما وقتی شکست می خورند بسیار افسوس می خورید. ایستوود نقش همیشگی اش به عنوان یک قهرمان حماسی را کنار گذاشته و این باعث می شود سوالی به دهن ما خطور کند که چرا ایستوود تصمیم گرفته نقش یک مجرم بزرگ مواد مخدر را ایفا کند در صورتی که می توانست مثل همیشه نقش قهرمان را در فیلمی در راستای مبارزه با مواد مخدر که یک اپیدمی است ، ایفا کند ؟ اگر پرسش های اخلاقی را کنار بگذاریم ، ارل پس از مدتی متوجه ی خطاهایش می شود اما برای هرگونه توجیه منطقی دیر شده است. اما «قاچاقچی» آنقدر جذاب و خوش ساخت است که شاید به پاسخ این سوالها اهمیتی ندهید.

اغلب فیلمنامه های «نیک شنک» ترکیب سرگرم کننده ای از کمدی و درام است که باعث می شود با ارل پیرمرد که یک فیلسوف دهاتی است احساس نزدیک بودن کنیم. جالب است بدانید کل فیلم براساس یک داستان واقعی چاپ شده در روزنامه ی نیویورک تایمز درباره ی یک قاچاقچی 90 ساله ی مواد مخدر ساخته شده است.

در یک سکانس کوتاه ، او از تعویض لاستیک پنچر شده ی یک زوج سیاه پوست منصرف می شود زیرا آنها از گفتن کلمه ی «کاکاسیاه» توسط ارل بسیار منزجر می شوند. یا جایی دیگر که او با یک دسته موتور سوار زن همجنسگرا درگیر می شود زیرا وقتی آنها را «بانو» صدا می کند با واکنش آنها مواجه می شود. با شانه های افتاده ، نوع راه رفتن و کلاه کابویی اش ، رنگی کردن موبایلش ، نوع پیام دادنش و نوع رفتارش با هر بعد دیگری از فناوری مدرن که نشان می دهد هماهنگ شدن با دنیای دیجیتال برای او دشوار است ، می توان گفت که ارل یک نقش بسیار مناسب برای کلینت ایستوود است. در پایان نمی دانم هدف فیلم چه بود اما هیچ کدام از ما نمی خواهیم کلینت ایستوود را با دستبند ببینیم. خود او هم همینطور.

منبع : Observer

مترجم : وحید فیض خواه