نقد فیلم غریزه (سیاوش اسعدی) | خلق را تقلیدشان بر باد داد

اختصاصی سلام سینما - مازیار وکیلی: اگر مسعود کیمیایی را تاثیرگذارترین کارگردان سینمای ایران بدانیم سخنی به گزافه نگفتهایم. کیمیایی تنها مسیر سینمای ایران را تغییر نداد و پایه گذار اصلی موج نو سینمای ایران نبود بلکه مقلدان زیادی هم پرورش داد که هر کدام تلاش کردند با تاثیر گرفتن از سبک دیالوگ نویسی و قهرمان پر سازی کیمیایی فیلمهایی مشابه آثار دوران اوج این کارگردان خلق کنند. این تاثیرپذیری البته از این سطح هم فراتر رفت و به مضمون فیلمهای کارگردانان مقلد کیمیایی هم راه پیدا کرد. صحبت از رفاقت، مرام، معرفت و فداکاری از بنیانهای سینمای کیمیایی بود که مقلدانش هم از آن حرف زدند. سیاوش اسعدی هم یکی از کارگردانانی است که تا به امروز متاثر از مسعود کیمیایی فیلم ساخته است.
بیشتر بخوانید:
نقد و بررسی فیلم غریزه به کارگردانی سیاوش اسعدی | ویدیو
فیلمهای اسعدی نمونههای استرلیزه و انتزاعی آثار کیمیایی هستند و از این بابت شباهت بیشتری به آثار کیمیایی متاخر دارند. چه در فیلم «جیب بر خیابان جنوبی» چه در فیلم «درخونگاه» و چه در «غریزه» ما شاهد این هستیم که جغرافیای فیلم یک جغرافیای ذهنی ساخته کارگردان است نه یک جغرافیای حقیقی. در همین «غریزه» مشخص نمیشود رسول و خانوادهاش کجا زندگی میکنند و فقط از پرچمهایی که در ایستگاه راه آهن نصب شده متوجه میشویم که داستان فیلم در دوران پهلوی اتفاق میافتد. همین موضوع به فیلم یک حالت تصنعی بخشیده که به خودی خود ایرادی ندارد. به هر حال هر فیلمی جهان خودش را خلق میکند و لزومی ندارد جهان آن فیلم کاملا منطبق با جهان عینی باشد. خود مسعود کیمیایی هم در فیلمهایی مانند «حکم» و «رئیس» جغرافیای مورد علاقه خودش را خلق کرد. پس این حق برای سیاوش اسعدی و هر کارگردان دیگری که متاثر از مسعود کیمیایی فیلم میسازد وجود دارد که آنها هم جهان خاص خودشان را خلق کنند. جهانی که لزوما نباید با چیزی که ما به عنوان واقعیت میشناسیم مطابقت داشته باشد.
مشکل «غریزه» البته کمی عمیقتر از خلق یک جغرافیای خود ساخته است. اسعدی به عنوان کارگردان فیلم همه تلاش خودش را کرده تا جهان فیلمش شبیه آثار کیمیایی باشد. دیالوگها را مرصع و مسجع نوشته، قهرمانش را یک لوطی لاتمنش با معرفت انتخاب کرده و کوشیده همان مناسبات اخلاقی حاکم بر آثار کیمیایی را باز تولید کند. رسول این فیلم با آن بارانی بر دوش، سبک راه رفتن و نحوه ادای دیالوگها قیصری است که یک شغل نان و آبدار و یک خانه درست و حسابی برای خودش دست و پا کرده و قرار است منادی و مروج همان اخلاقیاتی باشد که قهرمانان کیمیایی به آن عمل میکردند. او با معرفت، با محبت و با مرام است و همین خصوصیات اخلاقی هم هست که او را تبدیل به انسان متفاوتی کرده است. اما مشکل فیلم این است که از این سطح فراتر نمیرود. فیلم یک کپی است. کپی از آثار مسعود کیمیایی. همه چیزش ساختگی و باسمهای است. از دیالوگنویسی بگیر تا نحوه پوشش بازیگران (لباس کامران تماشاگر را یاد بچههای دبیرستان بدر «گوزنها» میاندازد) تا بازی بازیگران. این تصنع باعث شده تماشاگر جهان فیلم را باور نکند.

البته که اسعدی فقط به تقلید از کیمیایی بسنده نکرده و کمی هم از «درخت گلابی» داریوش مهرجویی وام گرفته است. آن باغ مُشجر و مصفا و رابطه آتیه و کامران (که متاثر از رابطه محمود و میم است) همگی یادآور «درخت گلابی» داریوش مهرجویی است. این شباهتها باعث شده تا ما با اثری مستقل مواجه نباشیم. برای تحلیل «غریزه» چارهای نیست جز این که به آثار دیگر سینمای ایران اشاره کنیم و معنای این اشارهها این است که فیلم اسعدی فیلم مستقلی نیست. یک کولاژ است از چیزهایی که کارگردان دوست داشته و تلاش کرده تکههای مورد علاقهاش را جوری کنار هم بچسباند که جذاب به نظر برسد اما باید اعتراف کرد در این راه شکست خورده است.
اما مشکل اصلی «غریزه» صرفا تقلیدی بودن آن نیست. اسعدی میان دو خط داستانی (عشق آتیه و کامران و درخواست فروغالزمان از رسول) سرگردان است. برای همین است که در نیمه راه نویسنده رسول را به بهانهای به تهران میفرستد تا به رُمنس تین ایجری فیلم پر و بال دهد و با استفاده از یک اروتیسم غلیظ عشق کامران به آتیه را (که یادآور عشقهای پاک و معصومانه نوجوانی است) به نقطه جوش برساند. اما با بازگشت رسول ناگهان فیلم تغییر جهت میدهد و همان ماجرای درخواست فروغ الزمان از رسول محور فیلمنامه میشود. این تغییر فازهای نابهنگام باعث شده «غریزه» فیلم یکدستی نباشد. میان دو دنیای متفاوت پیچ و تاب بخورد و در نهایت نتواند داستان را به یک سرانجام مطلوب برساند.
البته نمیتوان از کنار جسارت اسعدی به راحتی گذشت، تلاش او برای نمایش یک عشق پاک و احوالات یک نوجوان تازه بالغ شده قابل ستایش است. اما مشکل این جاست که این تلاشها در یک ساختار غیرمنسجم به هدر رفتهاند. اسعدی کارگردان با استعدادی است اما این استعداد را در مسیر خلق یک اثر مستقل به کار نگرفته و همین موضوع باعث شده «غریزه» یک تقلید نه چندان موفق از آثار کارگردانان بزرگ سینمای ایران باشد.