انتشار اولین رمان منتقد سینما / یاسمن خلیلی فرد:«قصه برایم از همه چیز مهم تر است»
این رمان را نشر چرخ از زیرمجموعه های نشر چشمه منتشر کرده است و داستان آن درباره مرد میانسالی به نام کیوان کامیاب است که پس از 15 سال از فرانسه به ایران بازمی گردد تا گذشته خود را مرور کرده و کارهای ناتمامش را به اتمام برساند، اما در این سفر، یک نفر برایش مهم تر از بقیه است و او فروغ است، فروغ شکیبا.
یاسمن خلیلی فرد 24 ساله و کارشناس ارشد کارگردانی سینما از دانشکدهی سینما-تئاتر دانشگاه هنر تهران است. او نوشتن نقد در نشریات سینمایی را از 12 سالگی آغاز کرد و بعد به صورت حرفه ای در روزنامه بانی فیلم مشغول به کار شد. این نویسنده جوان عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی نیز می باشد.
او درباره نگارش این رمان میگوید:«ایده ی نوشتن این داستان در قالب یک فیلمنامه در ترم چهارم دانشکده برای واحد مبانی فیلمنامهنویسی به ذهنم رسید. آن زمان نوزده ساله بودم. استادم از این طرح بسیار استقبال کرد و من را به نوشتنش تشویق نمود. اول سعی کردم طرحم را به فیلمنامه تبدیل کنم. این کار را کردم اما به دلیل خط قرمزها اتفاق جدیای برایش رخ نداد، تا آنکه تصمیم گرفتم کار را به رمان تبدیل کنم. نوشتن رمان را از سال 90 آغاز کردم و تقریباً پاییز سال 91 نوشتنش تمام شد اما ارشاد دو بار کار را رد کرد تا سرانجام در سال 93 کتابم مجوز گرفت و برای انتشار به نشر چشمه سپرده شد.»
او در ادامه درباره فضای رمان توضیح داد:«به گذشته علاقه دارم، گاهی فکر میکنم کاش میشد در سالهایی زندگی کنم که هرگز آن ها را ندیده ام. سعی کرده ام در رمانم به مسئله ی گذشته و اهمیت آن بپردازم و اینکه گذشته چه تأثیراتی بر زندگی آدم ها می گذرد. شخصیتهای اصلی این داستان میانسال هستند؛ برهه سنی مورد علاقه من، زیرا فکر میکنم آدمها در آن برهه یک پسزمینهی غنی دارند و چیزهای زیادی را تجربه کردهاند که افرادی به سن و سال من تجربهشان نکردهاند و این تجربیات میتوانند جالب و عمیق باشند.»
این نویسنده جوان ادامه داد:«رمان من به شدت قصهگوست. داستانی رئالیستی دارد و در وهله اول سعی میکند قصهاش را درست و منسجم و با ریتمی منظم روایت کند. درکل رمانهای داستانمحور را به کارهایی که شبیه گزارشنویسیاند یا بیش از اندازم فرم گرا هستند ترجیح میدهم.»
خلیلیفرد دربارهی سن کمش و نوشتن رمانی دشوار افزود:«طبیعتاً همه انتظار دارند از یک نویسندهی جوان داستانی دربارهی آدمهای همنسلش بخوانند ولی من الزامی در این مورد نمیبینم. بله، نوشتن رمان دربارهی آدمهایی از نسلهای قبل که گذشتهی مشترکی هم با تو ندارند کار آسانی نیست ولی کار نویسنده همین است که دست روی موقعیتهای دشوار بگذارد و از دل آنها داستانش را بیرون بکشد.»
یاسمن خلیلیفرد درباره نویسنده های موردعلاقهاش توضیح داد:«کتابهای زیادی خواندهام. به طور کلی نمیتوانم بگویم به یک جریان خاص ادبی یا کارهای یک نویسنده خاص علاقه دارم. من همانقدر که از نثر روان و ساده و ناتورالیستی زویا پیرزاد لذت میبرم از خواندن کارهای دشوار و پیچیده و تلخ غزاله علیزاده هم لذت می برم. در میان نویسندگان خارجی هم همینطور است. اصولاً سعی میکنم هر کتابی را که به دستم میرسد بخوانم. البته بارها هم پیش آمده که کتابی را نیمه کاره رها کردهام و نتوانستهام به پایان برسانمش.»
خلیلیفرد با اشاره به دشواریهای عرصهی نویسندگی در ایران میگوید:«نویسندگی، نشر، روزنامهنگاری و در کل فعالیتهای هنری در ایران اصولاً آسان نیست. ضمن اینکه باید فرهنگسازی شود تا مردم به کتابخوانی گرایش پیدا کنند و ناشران و نویسندگان بیشتر از این دلسرد نشوند. مردم ما متأسفانه زیاد کتاب نمیخوانند و خیلیها هم متأسفانه از راه های غیرقانونی کتابها را دانلود میکنند که این مسئله به ناشران ضربههای زیادی وارد میکند و اوضاع خرابتر میشود. متأسفانه خیلیها حاضرند برای چیزهای بیاهمیت مبالغ زیادی پرداخت کنند اما یک جلد کتاب ده هزارتومانی هم به نظرشان گران میآید. تیراژ 1000 نسخهای کتاب برای کشوری 70 میلیونی تیراژ خجالت آوری است اما متأسفانه بیشتر کتابها در ایران و حتی در نشرهای وزین و معتبر با این تیراژ منتشر میشوند. ناشران هم حق دارند. کتابفروشیهای بیشتر از راه فروش لوازمالتحریر برپا میمانند.»
رمان «یادت نرود که ...» در قالب 450 صفحه به تازگی در اکثر کتابفروشیهای تهران توزیع شده است.
گزارش: احسان کاشانی