جستجو در سایت

1400/05/31 00:00

یادداشتی بر فیلم فیلم درخشش

یادداشتی بر فیلم فیلم درخشش

  

درخشش  «The Shining» محصول سال 1980 به کارگردانی: استنلی کوبریک

 درخشش باوجود ناقص بودن در شخصیت پردازی، در دوربین بشدت قوی و با منطق است. فیلم از نمای اکستریم لانگ شات در لحظه‌ی شروع داستان به لانگ شات می‌رسد و سپس نزدیک و نزدیک تر می‌شود.  همانطور که، در آشنایی ما با نیکلسون و یا آشپز سیاه پوست، از نمای لانگ این شخصیت‌ها به مدیوم لانگ و ب قاب‌های بسته‌تر می‌رویم که  این استفاده همان منطقی است که  در عالم واقع صورت می‌گیرد، یعنی آشنایی با یک پدیده از نمای باز ب ترتیب ب نماهای بسته تر  که بر میزان شناخت و صمیمیت دلالت دارد.
کارگردان در این فیلم اکثرا از تکنیک تراولینگ بهره جسته و دوربین با حداقل کات، یک تیک با سوژه سفر می‌کند و با مکانیزم های فالو این و فالو بک و ترکینگ و دالی این، تراولینگ صورت می‌گیرد. بعضا برای پرش زمانی از سکانسی به سکانس دیگر از دیزالو استفاده شده است ک کاملا بجاست.
در نماهایی از جمله سکانس دوم از دنی برای نزدیک تر شدن مخاطب به تونی از دالی استفاده شده است و در کل در موارد زیادی برای انتقال احساس از دالی و زوم در رسیدن ب کلوزآپ سوژه استفاده شده ک این تکنیک نشاندهنده‌ی ورود سوژه ب حسی جدید و یا تقویت حس قبلی است.  استفاده از دیزالو و زوم در دوربین و سینمای مدرن منسوخ شده اما در این فیلم  به زیبایی از این دو و به وفور استفاده شده است.
در سکانس صحبت دنی و آشپز سیاه پوست در آشپزخانه و در بک‌گراند و  نمای باز از دنی، بالای سرش تعدادی چاقو ب صورت عمودی به طرف سر دنی قرار گرفته است، یا در سکانسی ک همسر نیکلسون ب سالن کار او می آید و نیکلسون به او پرخاش می‌کند، در نمای بسته‌ی زن، در بک‌گراند، سه رنگ وجود دارد که سر زن در رنگ سفید و دو طرف آن در رنگ تیره محصور شده ک این دو مورد از جمله مواردی در این فیلم هستند که خبر از وقوع حادثه در ادامه داستان  را می‌دهدند.
ریتم فیلم باتوجه ب استفاده از پلان‌های بلند و استفاده‌ی حداقلی از کات و دیالوگ‌های طولانی کند شده و داستان ب آرامی جلو می‌رود. در این فیلم کمترین استفاده از اینسرت و قاب‌های بسته شده  و کوبریک تا حد ممکن قاب‌هارا باز نگه داشته است. در نهایت باید گفت دوربین کوبریک بشدت قوی و با منطق است.