جستجو در سایت

1400/11/17 00:00

روایتی ملتهب یا بازسازی یک دفترچه خاطرات؟

روایتی ملتهب یا بازسازی یک دفترچه خاطرات؟

 

لاله محمودی – عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران: «هناس» فیلمی است درباره زندگی شهید داریوش رضایی نژاد یکی از شهدای هسته‌ای کشور. همین تک جمله کافی است تا بیننده را ترغیب کند به دیدن فیلم برود و با گوشه‌هایی از زندگی خصوصی این شهید آشنا شود. بیننده دوست دارد تا از زاویه‌ای دیگر شاهد از خودگذشتگی این شهید و خانواده‌اش باشد. فیلم بیوگرافی که می‌توان آن را زیرشاخه ژانر درام یا ژانر حماسی دانست، با حفظ تاریخ و مکان و اسامی واقعی و با افزودن پیچ و خم‌های دراماتیک بیننده را به تماشای واقعیت با چاشنی خیال می‌برد و در این میان ممکن است بدون اینکه به روند حوادث و ماجراهایی که بر شخص اصلی داستان رفته‌است لطمه‌ای وارد کند، حوادثی غیرواقعی یا روابطی خیالی را به داستان اضافه کند.

فیلم با نمایش خانواده کوچک داریوش آغاز می‌شود گرچه مشخص نیست چرا در سکانس‌های اولیه صورت بازیگران نمایش داده نمی‌شود و اصلا این تمهید چه کاربردی در داستان دارد. سفر به خارج این خانواده به دلیل تحریم شخص داریوش در جهت فعالیت‌های هسته‌ای کنسل می‌شود. در ادامه تلاش‌های همسر داریوش برای انصراف او از شغل پرخطرش آغاز می‌شود و یک شب با یک چای خوردن دونفره شهره متحول شده و در پایان داریوش ترور می‌شود. در این میان اما این تحول شهره اصلا برای بیننده قابل درک نیست و به همین دلیل بیننده درگیر پایان دراماتیک داستان نمی‌شود. در این میان شخصیت‌های زیادی وجود دارند که بودن یا نبودنشان تاثیری در روند داستان ندارد و به دلیل عدم پرداخت درست بار اضافی‌ای بر دوش فیلم هستند. دوستان خانوادگی این زوج یاسی و سهیل که در انتظار فرزند خود پس از ده سال و با عمل آی وی اف هستند. سهیل همکار داریوش است که بنابر نگرانی‌های همسرش شغل خود را عوض کرده و حاشیه امنی از نظر مالی برای خانواده فراهم آورده. طی دیالوگی بین شهره و یاسی متوجه می‌شویم این دو همدانشگاهی بوده‌اند اما این زوج اگر حذف شوند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اصلا نقش این زوج در داستان چیست؟ قرار بوده به بار دراماتیک داستان بیفزایند؟ قرار بوده قصه را جذابتر کنند؟ باید گفت که در هردو این زمینه نویسنده موفق نبوده‌است. نقش فرهاد چیست؟ یک رانت خوار خائن است؟ عاشق شهره بوده؟ دلیل خصومتش با داریوش چیست؟ شاید هم قرار بوده نقش منفی داستان باشد و البته باید گفت حتی در این مورد هم حرفی برای گفتن ندارد. رئیس داریوش هم همین طور. کش دادن فیلم بعد از صحنه ترور برای گفتن کلمه کلیدی هناسم هم از آن کارهای عجیب نویسنده است چه اگر در همان صحنه ترور فیلم تمام می‌شد پایان بهتری برای فیلم رقم می‌خورد و آن گلدان سبزی که نشان‌دهنده راه سبز داریوش است و ادامه دارد به دم دستی‌ترین شکل ممکن نمایش داده نمی‌شد. از اشکالات فراوان فیلمنامه که بگذریم می‌رسیم به کارگردانی که واقعا نمی‌شود درباره‌اش حرفی زد. بهروز شعیبی و مریلا زارعی در ضعیف‌ترین و تکراری‌ترین شکل ممکن نمایش داده‌شده‌اند و بازی وحید رهبانی بسیار بیرونی و ضعیف است و چهره سرد و یخ سولماز غنی بدون هیچ گونه تلاشی در جهت کنترل بیان و بدن و صورت بدترین است. سیاوش تهمورث هم همان بازی همیشگی را ارائه داده که کمکی به پرسوناژش نمی‌کند. بعد از دیدن این فیلم فقط می‌توان یک کلمه گفت: این فیلم است یا یک بازسازی دم دستی از دفترچه خاطرات شهید؟ حیف از این سوژه که از بین رفته‌است.


فیلم های مرتبط

افراد مرتبط