جستجو در سایت

1400/12/16 00:00

جذاب و عجیب

جذاب و عجیب

ترجمه اختصاصی سلام سینما

مت ریوز با سیاره میمون‌ها نشان داد فیلم‌هایی که فرنچایزهای بزرگ دارند و بر اساس ویژگی‌های تصویری برجسته ساخته شده‌اند، لازم نیست داستان‌سرایی هوشمندانه و عاطفی را کنار بگذارند. همین امر در مورد بتمن نیز صدق می‌کند، فیلمی رمزآلود که در آن کلاه، شنل، بت‌موبیل و ابزار خفن ابرقهرمانش در بافت تیره و تار نوآر یک داستان پلیسی و پیچیده قرار گرفته‌اند. این فيلم بلندپرواز که با انرژی بالا و خط فک سفت و سخت رابرت پتینسون در نقش شوالیه‌ای سیاه با مشکلات پدرانه هدایت می‌شود، مبتنی بر واقعیتی معاصر است که در آن بی‌اعتمادی نهادی و سیاسی باعث به وجود آمدن عدالت‌خواهی خودسرانه شده است.

بتمن نسبت به جوکر 2019 در واقع‌گرایی اجتماعی تیره و تار خود متعادل‌تر بوده و احتمال اینکه به اسم سوءاستفاده‌ای نیهیلیستی رد شود کمتر است. این فیلم نه با دیدگاه یک شرور، بلکه با دیدگاه قهرمانی شکل گرفته است که تغییر و تحول شخصیتی‌اش او را از ابزاری برای انتقام به مبارزی علیه جرم و جنایت تبدیل می‌کند، به شخصی که علی‌رغم موانع ترسناکی که سر راهش قرار دارند، امیدش را برای ایجاد تغییر از دست نمی‌دهد.

این فیلم مانند یک تابلوی نقاشی سرزنده از فساد و هرج و مرج است، و با اینکه خیلی منتظر یک سر سوزن شوخ‌طبعی ماندم اما در طی سه ساعتِ طولانی فیلم حتی یک بار هم حواسم جای دیگر نرفت. اما این اثر ریوز تمام تلاشش را کرده تا همه متوجه شوند که یک جایی این وسط یک نفر - احتمالاً کریستوفر نولان - تصمیم گرفته که فیلم‌های بتمن دیگر نباید شوخ‌طبعی داشته باشند.

این موضوع خودش خنده‌دار است. منظورم را اشتباه برداشت نکنید. هیجان بالایی در فیلم وجود دارد، به ویژه در تعقیب و گریزی مهیج روی یک پل که در آن بت‌موبیل در برابر انفجارها و دیواری از آتش مثل یک ماشین عضلانی زره‌پوش مقاومت می‌کند. همچنین، تنش‌های جنسی زیادی در شیفتگی خطرناک بین بتمنِ پتینسون و سلینا کایلِ زوئی کراویتز وجود دارد. سلینا کایل موجودی اغواکننده و دوست‌دار شب با حرکات قوی کیک‌بوکسینگ و برنامه‌ای برای انتقام است که او را در راه تبدیل شدن به کت‌وومن قرار می‌دهد. چیزی که در فیلم زیاد دیده نمی‌شود خنده و شوخی است، البته اگر شوخ‌طبعیِ نه چندان جالب ادوارد نشتون (پل دینو) را حساب نکنید. ادوارد نشتون حسابدار کسل‌کننده و طردشده‌ای است که بیشتر به اسم ریدلر شناخته می‌شود.

برای آن دسته از ما که با تکرار بی‌پایان مجموعه تلویزیونی بتمن دهه 1960 با آن رژه عجیب شرورها و صحنه‌های مبارزه کارتونی‌اش بزرگ شده‌ایم، تغییرات استودیویی تیم برتون از این اثر دیرپای دی‌سی پیشرفتی طبیعی بود. به ویژه، اثر 1992 او یعنی بازگشت بتمن به لطف تغییرات بسیار خوب دنی دویتو در نقش پنگوئن و میشل فایفر در نقش کت‌وومنی که هیچگاه مثلش پیدا نخواهد شد (به کراویتز توهین نشود، او عالی است)، بین خیلی از ماها محبوب است.

جدّیت سرسختانه‌ای که در سال 2005 با بتمن آغاز می‌کند به کارگردانی نولان وارد فیلم‌های سینمایی شد، احتمالاً به دیدگاه اولیه سازندگان کامیک‌های دی‌سی یعنی باب کین و بیل فینگر و همچنین به احیای دوباره آنها در سال 1986 توسط فرانک میلر برمی‌گردد. اما با توجه به جذابیت تغییراتی که نولان و اکنون هم ریوز در این اثر ایجاد کرده‌اند، تمام آن جدیت می‌تواند برایش کمی سنگین باشد.

حتی دیدم خود من هم دارم با حسرت به آثار افتضاح دهه 90 جوئل شوماخر فکر می‌کنم، آشغال‌های پرزرق و برقی که حداقل می‌توان برای دیدن جشنی شلوغ پلوغ و جذاب در گاتهام سیتی - یا بحثی داغ درباره مناسب بودن یا نبودن قرار دادن جای سینه بر لباس بتمن رویش حساب کرد. 

حتی زمانی که پتینسون لباس خفاشش را کنار می‌گذارد تا به عنوان میلیاردر منزوی بروس وین در ملأعام ظاهر شود، هنوز هم مثل پناهنده‌ای خیس عرق از یک بند موسیقی گرانج دهه 90 به نظر می‌رسد و با توجه به این که در همان اوایل فیلم زمزمه کرت کوبین را در آهنگ “Something in the way” می‌شنویم، گویا ایجاد چنین ارتباطی عمدی بوده است. شاید با توجه به وضعیت جهان کنار گذاشتن زرق و برق و استقبال از نگرانیِ درونی، تنها راه پیشروی باشد.

ریوز فیلمی طولانی ارائه کرده است. آیا غرق کردن خودمان در دنیایی تخیلی که به شدت بازتابی از بی‌اعتمادیِ سمی‌ای است که به واقعیت قرن بیست و یکم ما نفوذ کرده، تعریف فرار از واقعیت را گسترش می‌دهد؟ شاید. اما این اثر با دقت بالایی ساخته شده، داستان‌سرایی واضحی داشته و دیدگاهی پیوسته و فکرشده دارد و همه اینها روی هم سرگرمی قوی و خوبی را می‌سازند.

ریوز و دیگر نویسنده فیلم یعنی پیتر کریگ در اینجا تصمیمی هوشمندانه گرفته و از تکرار داستان اصلی برای هزارمین بار، یا ادامه دادن دنیای توسعه‌یافته دی‌سی که توسط زک اسنایدر کشف شد، خودداری کرده‌اند. این فیلم از باقی مستقل است و برای یک بار هم شده، بتمن از نظر روانی کاراکتر جذاب‌تری نسبت به دشمنانش دارد. او حتی هنگام بیرون آمدن از سایه‌ها حرکتی متفاوت دارد - آرام، هدفمند، مانند کسی که زیر تابوت را گرفته اما تابوتی در کار نیست، با گام‌هایی به سنگینی خود مجازات.

عملیات حدوداً یک سال پس از این که او شروع به تعقیب در خیابان‌های گاتهام و نابود کردن جنایتکاران کرده است، شروع می‌شود. سیگنال خفاش در حال حاضر در آسمان شب برای درخواست کمک استفاده می‌شود اما بتمن همچنان معمایی ترسناک باقی‌مانده است، معمایی ترسناک در شهری که پس از دو دهه جنایت خشونت‌آمیز در حال از هم پاشیدن است. تنها متحد او در اجرای قانون، کمیسر آینده گوردون (جفری رایت) است که در این مرحله هنوز یک ستوان در نیروی پلیسی مملو از فساد است.

سکانس اول فیلم با ترانه “Ave Maria” آغاز می‌شود. در این سکانس شخصی ناشناس در شب هالووین مشغول دید زدن خانه شهردار دون میچل جونیور (روپرت پتری - جونز) است، در حالی که همسر و پسر کوچکش از خانه بیرون می‌آیند اما این شخص خود را پنهان نگه می‌دارد، مات و مبهوت از اخبار مربوط به رقابت انتخاباتی فشرده‌ای که در آن شهردار در برابر نامزد در حال ترقی یعنی بلا رئال (جیمی لاوسون) قرار دارد. متجاوزی در یک اتاق با ماسک جنگی و لباس ارتش، شهردار را با وسیله‌ای سنگین به قتل می‌رساند. سپس پلیس به صحنه جرم می‌رسد و شهردار مرده را پیدا می‌کند که صورتش را با چسب برزنتی بسته و روی آن این کلمات را نوشته‌اند: "دروغ کافی است". یادداشتی که به جنازه وصل شده و بتمن را مورد خطاب قرار داده هویت قاتل را مشخص می‌کند: ریدلر، که به سرنخی مرموز برای قتل‌های آینده تبدیل می‌شود که وحشتناک‌ترینشان مستقیم از کتاب 1984 اورول برداشته شده است.

نگاه معناداری که در اولین صحنه جرم بین بتمن و پسر شهردار (آرچی بارنز) رد و بدل می‌شود، یادآور خاطرات دردناکی است، چرا که بروس وین نیز والدینش را در چنین سنی از دست داده بود. اما راستی و درستی پدرش توماس وین (لوک رابرتز) بعدها در فیلم زیر سؤال می‌رود زیرا ریدلر ارتباطی را به گذشته آشکار می‌کند که علاقه شدیدش به بتمن را توضیح می‌دهد. به عقیده او اکنون زمان مجازات "گناهان پدران" فرا رسیده است.

قاتل، بتمن و ستوان گوردون را به سمت معشوقه شهردار، آنیکا (هنا حرزک)، پیشخدمتی در Iceberg Lounge می‌کشاند. رئیس اوباش این کلوب شبانه - و مرکز توزیع مواد مخدر - کارماین فالکون (جان تورتورو) نام دارد و کلوب را دست نشانده شل و ولش اُز (کالین فارل) اداره می‌کند که به تدریج به پنگوئن تبدیل می‌شود. اشخاص قدرتمند و ثروتمند گاتهام در اتاقی وی‌آی‌پی واقع در کلوبی به نام “44 Below” که درون همین کلوب شبانه قرار دارد، یکدیگر را ملاقات می‌کنند. اینجاست که بتمن برای اولين بار با سلينا روبرو می‌شود، شخصی که مشکلات پدرانه و انتقام‌‌گیری‌های خودش را دارد.

طرح داستان به پیروی از مدل استاندارد ابرقهرمانی علاقه زیادی نداشته و بیشتر به ریسیدن تار و پود ماجرایی کارآگاهی پرداخته است؛ در حالی که هیجان فهمیدن هویت فردی خودی که می‌خواهد جهان زیرزمینی فالکون را از بین ببرد افزایش داده می‌شود، سؤالاتی هم راجع به سوءاستفاده از کمک هزینۀ یک میلیارد دلاری بازسازی شهر که توسط توماس وین اعطا شده مطرح می‌‌شود. فیلمنامه کمی هم به مسائل روز می‌پردازد، مثلاً زمانی که سلینا شکایتش از "عوضی‌های سفیدپوست و برگزیده" را به زبان می‌آورد. اما تمرکز عمیقی که بر فساد نهادی گذاشته شده بسیار به موقع و طبیعی بنظر می‌رسند و موضوعات پدرانه نیز در از دست رفتن اعتماد نسبت به مقامات رسمیِ انتخابی نقش دارند.

به همین ترتیب، دست‌کاری شیطانیِ تئوری‌های توطئۀ آنلاین توسط ریدلر به هدف به دست آوردن فالوئرهای متعصب برای کمک به زانو درآوردن گاتهام بسیار واقعی به نظر می‌رسد. ریوز خوب می‌داند در دستیابی به خشمی که در حواشی محزون آمریکای معاصر در حال افزایش است، چه کاری باید انجام داد. دینو هم محرکی ترسناک برای آن دسته از شورشیان است؛ او شخصی عصبانی و باهوش و استعداد در تکنولوژی است که می‌تواند مشکلات زیادی به بار آورد. اینکه اتهامات فساد ریدلر درست و منطقی هستند چیزی از شیطان بودنش کم نمی‌کند. تمام تکنولوژی‌های قرن بیست و یکمی که در فیلم به کار گرفته شده به طرز شگفت‌انگیزی با چارچوب داستانی که از فیلم‌های نوآر برگرفته شده، جور درآمده است.

همانطور که ریوز به ویژه در فیلم جنگ برای سیاره میمون‌ها نشان داد، در جابجایی بین ژانرها مهارت بالایی دارد، که باعث می‌شود سکانس نهایی به اکشنی فاجعه‌بار با تخریبی در مقیاس بزرگ تبدیل شود که نه تنها هدف بتمن بلکه هدف روشنایی سیاسی در افق‌های تاریک را به چالش می‌کشد. 

با وجود تمام آن جدیت تأثیرگذاری که درباره تهدید علیه دموکراسی قانونی به خرج داده شده، این لحظات صمیمی فیلم هستند که از همه پرمعناترند. ملاقات‌های کوتاه بین بتمن و سلینا از جذابیت دو جانبه و محتاطانه فراتر رفته و به بررسی نقاط مشترک و متفاوت تصورشان از عدالت می‌پردازد. حتی موتورهایشان هم بنظر مرتبط می‌آیند. نقش پدرانه‌ای که خدمتکار باوفای پدر بروس وین یعنی آلفرد (اندی سرکیس) ایفا می‌کند، در سکانسی احساسی در بیمارستان پس از زخمی شدن آلفرد در یک حمله به تصویر کشیده شده است.

طرفداران پر و پا قرص بتمن شاید احساس کنند به آنها خیانت شده که کاراکترهای محبوب کت‌وومن و پنگوئن تنها در مراحل اولیه‌ تکاملشان ارائه شده‌اند. اما در مورد سلینا، توجهی که به این کاراکتر شده فوق‌العاده است - از مدل مو و مانیکورش هم خیلی خوشم آمد. فارل احتمالاً در فیلم‌های بعدی کار بیشتری می‌خواهد، مثلاً اینکه کمتر سر راه طمع اُز برای قدرت قرار بگیرد. سوپراستار دیگری هم در اواخر فیلم معرفی می‌شود که خبر از نقشی اصلی در فیلم بعدی می‌دهد.

بزرگ‌ترین سود رویکرد ریوز به خود بتمن/بروس برمی‌گردد. پتینسون او را مردی پر از غم و ناامیدی نشان می‌دهد که نسبت به ثروت فضایی‌اش بی‌اهمیت بوده و کاملاً از این موضوع آگاه است که کار زیادی نیست که بتواند برای اصلاح جامعه‌ای از پایه فاسدشده انجام دهد. تمام اینها مقاومت اخلاقی و فیزیکی او را در اوج اکشن فیلم هیجان‌انگیزتر می‌کند. همچنین، دیدن بتمنی که از حوادث جان سالم به در نبرده، بلکه خط و خش برمی‌دارد و درد را احساس می‌کند به آدم نیرویی تازه می‌بخشد. حتی در یک سکانس موقعی که می‌خواهد بال‌هایش را راه بیندازد و بالای مرکز پلیس گاتهام پرواز کند احساس ترس می‌کند. پتینسون در سراسر فیلم خارق‌العاده است.

گِرگ فریزر پس از فیلم‌برداری بی‌نظیرش در تلماسه، در اینجا نیز به فیلم ظاهری غم‌آلود و تیره و تار داده تا با حفره عذاب‌آور روح بتمن همخوانی داشته باشد. کار طراح تولید جیمز چینلوند در ساخت دنیای فیلم حرف ندارد. او بخش‌هایی از لوکیشن‌ها و شهرهای واقعی را بهم آمیخته و گاتهامی را ساخته که هم نمادی از نیویورک است و هم هویت سفت و سخت و ترسناک خودش را دارد که نبضش با تهدید و معما می‌زند.

کاربرد درونی صدا، کلید حس غوطه‌ورشدنی است که فیلم به مخاطب القا می‌کند، اما بیشتر از همه این موسیقی عالی مایکل جاکینو است که تماشاگر را جذب می‌کند. شاید زیرسازی سمفونیک آن در دستان فردی بی‌تجربه خیلی اضافه و بیش از حد به نظر می‌آمد اما ترکیب زیبای مضامین خاص برای بتمن و سلینا، و همچنین قطعات کلاسیکی که از نیروانا از قبل در فیلم وجود داشت به لحن آن تنوع بخشیده و اطمینان حاصل شده که بتمن هیچگاه به سمت سقوط و مجازات نرود.

منبع: هالیوود ریپورتر

مترجم: وحید فیض خواه


بتمن The Batman 2021

تاریخ اکران: 1 مارچ 2022

کارگردان: مت ریوز

نویسنده: مت ریوز، پیتر کریگ

توزیع‌کننده: برادران وارنر

بازیگران: رابرت پتینسون، زوئی کراویتز، پل دینو، کالین فارل، اندی سرکیس

فیلمبرداری: گریگ فریزر

تدوین: ویلیام هوی، تایلر نلسون

موسیقی: مایکل جیکینو

خلاصه داستان: «بتمن 2022» فیلم آمریکایی ابر قهرمانی، از کمیک‌های دی‌سی با همین نام می‌باشد. «ریدلر» یک قاتل سریالی دیوانه، شخصیت‌های سیاسی مهم را در گاتهام به قتل می‌رساند. بدمن برای مهار او مجبور است؛ از فساد شهر که خانواده‌ی خودش را هم درگیر می‌کند، پرده بردارد.