محلی و مناسب برای عرضه در سینماتِکها!
فضاسازی قابل درک برای ورود به داستانی اسرارآمیز، نقطه قوت است.
شخصیتپردازی براساس محیطی روستایی که سازندگان از آن شناخت دارند و نه برمبنای فانتزیهایی که دربارهاش شنیدهاند، نقطه قوت است و همچنین زبان آذری که فیلم را به محصولی مطلوب آذریزبانها بدل میکند ولی... ولی به دلیل فراوانی دیالوگهای آذری، مخاطب ناآشنا با زبان آذری سخت بتواند با اثر ارتباط گیرد بهخصوص که در برخی جاها زیرنویس فارسی هم چندان منطبق با اسلنگهای آذری نیست.
حرکت برمبنای ریشههای اساطیری ایجاد ترس در جامعه روستایی آذریزبانها نقطه قوت است ولی
حتی مخاطب آذری هم سخت گرفتار رعب و هراس ویژه آثار هارور شود چون جز دو سکانس خیال.پردازانه ایجاد دلهره، چیز دلهرهآور دیگری در کل فیلم نیست.
شاید هم برادران ارک اساسا بهدنبال ساخت فیلم دلهرهآور نبودهاند و فقط خواستهاند یک افسانه محلی را بازسازی کنند که در این صورت سینماتکها محملی مناسبتر برای عرضه هستند.
بهترین کاراکتر فیلم همان جنگیر است با بازی محمود نظرعلیان؛ بازیگری قدر که با وجود تواناییهای بالا در بازیگری هیچگاه چنان که باید قدر ندید شاید بهخاطر دوری از مرکز و زدوبندهای متظاهرانهاش.
دیالوگ شنیدنی فیلم آنجاست که میگوید طلسم مثل درخت است و فقط با خشکاندن ریشه باطل میشود وگرنه با بههم زدن شاخهها جز سبزی به بار نمیآورد...
نوازندگی و رقاصی اجنه در عروسی آدمیان و جنگیری پیرمرد با تمرکز بر عناصر براق را باید جزو سکانسهای دیدنی فیلم دانست و جوک فیلم آنجاست که در تولید فیلمی که نه به لحاظ بازیگر و نه اجرا، هزینه زیادی نداشته بهغیر از تهیهکنندهای با انبوه فیلمهای اکراننشده نام آقازاده یک مدیر تلویزیون هم به چشم میخورد!