متوسط برای مخاطب خاص، هیچ برای مخاطب عام
مادر قلب اتمی از آن دسته فیلم هایی نیست که بتوان هر مخاطب عامه پسندی را به دیدن آن ترغیب کرد. فیلم فاقد فراز و فرودهای پرکشش است و جز برخی مخاطب های خاص، آن هم از دسته مخاطبان سینمای سورئالیستی، نمی توانند درک درستی از مفهوم آن پیدا کنند و این مهم نه به درک پایین آنها، که به تلاش ناموفق فیلمنامه برای جلب مخاطب بر میگردد. چه آنکه جز یکی دو صحنه عامه پسند، همچون همخوانی سه نفره، آرینه، نوبهار و کامی، چیز زیادی برای عرضه به مخاطبان عامه سینما ندارد. البته در بین همان دسته مخاطبان خاص نیز بعید است هرکسی بعد از تماشای فیلم برای آن کف بزند.
به طور کلی داستان در دو لایه کاملا متفاوت روایت میشود. یکی لایه معمولی و زورمره زندگی شخصیت ها و دیگری لایه اصلی داستان به که به بعد منفی شخصیت هر فرد میپردازد. و مصداق بارز این بعد میشود همان شیطانی که ایفاگر نقش آن محمدرضا گلزار است. گلزاری که اینبار برخلاف بسیاری از آثار قبلی، اثری هنری به دور از کلیشه های مرسوم بازی خود ارائه داده است. و همین بازی باعث میشود که ناخودآگاه بازی ترانه علیدوستی و پگاه آهنگرانی در سایه بازی او قرار بگیرند. گلزار نه تنها یک شخصیت کامل را خلق نمی کند که به قدری باورپذیر نقش خود را ارائه می دهد که با توجه به سرراست نبودن موضوع داستان، وقتی در درب زیر گیت C27 تونل از نوبهار میخواهد درب را باز کرده و وارد دنیای موازی شود، بی اختیار تماشاگر را در این وهم می اندازد که ممکن است با فیلمی در همین ژانر مواجه شده باشد. غافل از اینکه شماره همین گیت، نمادی از شیطان است و اشاره به موضوع شیطان بود گلزار نه در اینجا، که در کلام پلیس نیز به بیننده القا میشود. بنابراین او ایفاگر نقش "منِ بدتر" هر یک از ماست. آنگونه که وقتی آرینه را با حالت مستی در آسانسور میبینیم، از زبان شیطان میشنویم که میگوید "این منم" و بعد همین جمله برای مستی "نوبهار" و سپس برای "کامی سرخوش" و بعد از آن برای پیرمردی که تصادف های جعلی به وجود می آورد و در نهایت برای پلیسی که برای هم سخنی با دختران، آنها را به جرم خلاف جهت رفتن دستگیر کرده ولی به آنها اجازه رانندگی در همان جهت را می دهد نیز به کار می برد. پس گلزار بخش سیاه وجود هر یک از ماست. کسی که عاشق صدام و چاوز و سایر دیکتاتورهاست و از چگوارا متنفر است و میداند بهترین کار برای رسیدن به اهدافش ریاست جمهوری است. آن هم مهم نیست ریاست جمهوری کدام کشور. پس شیطان، نه تنها چهره کامل هیچ یک از افراد فیلم نیست، بلکه بخشی موهوم از وجود آنهاست که میتواند در حالت خدمت (پلیس)، رانندگی (پیرمرد)، پیاده روی (کامی) به انسان حلول کند ولی در حالت مستی این حلول عینیت یافته و برای جبران آن باید آرینه و نوبهار متحمل پرداخت خسارت به صورت نقدی شوند. هرچند با خروج آن دو از حالت مستی، بازی مرگ و زندگی را به آنها میبازد و دست از سر آن دو بر میدارد.
پس از درک واقعیت وجودی گلزار، استفاده او از توجیه دریافت خسارت و پرهیز از ورود قانون برای پیرمرد خسارت دیده، توجیه عشق برای رفتار صدام، توجیه امید به زندگی در جهان موازی برای خودکشی نوبهار، و توجیه مرگ به دلیل اندوه مرگ مادر برای آرینه بخشی دیگر از تلاش بشر برای نادیده گرفتن خطاهای خود اوست. بنابراین نویسنده تلاش کرده تا با کنار هم قراردادن این واقعیات موضوع داستان را در یک فیلم فراواقع گرایانه به حضور شیطان در زندگی روزمره همه اقشار جامعه نسبت دهد. ولی شاید استفاده از کلیشه ها و زخم زبان های سیاسی تلاش ناکامی بوده که نه تنها به جذاب نشدن فیلم کمک نکرده بلکه مخاطب را در رسیدن به هدف سردرگم کرده و مخاطب عام را از فیلم زده می کند. تا آنجا که تلاش او برای تاکید بر همه اقشار جامعه، تاکید بر سردرگمی جوان اهل مطالعه (کامی) در شرایط بد اقتصادی (دیالوگ های کامی و آرینه در شهرک غرب در مورد دور دور دخترها و پسرها) و بیان مشکلات جامعه بر ضد ماهیت فیلم قیام کرده و آن را زخمی میکنند.
با تمام این، مادر قلب اتمی فیلمی است که شاید بتوان آن را گامی نو برای رسیدن به سینمای مدرن تلقی کرد. و از این رو فیلمی امیدوارکننده به شمار می آید.