جستجو در سایت

1397/04/11 16:10

تاملی بر نقد فیلم در ایران

تاملی بر نقد فیلم در ایران
نقد را باید برای آثاری گذاشت که حرف دارند، پیام دارند، از تیغ تیز سانسور عبور کرده اند، در پی روشنگری و افشاگری اند و جرئت ورود به خط قرمزها را پیدا کرده اند، و...

    


     با گسترش دامنه استفاده از شبکه های اجتماعی، مردم کشورمان اکنون با حساسیت بیشتری نسبت به نسل های قبل موضوعات مبتلابه جامعه را مورد توجه قرار میدهند، اگر قبلاً ورود به دنیای رسانه و فعالیت در نماد های آن، چون روزنامه، مجله، رادیو و تلویزیون برای هر کسی آسان نبود، امروزه هر فردی با خرید یک کامپیوتر، تبلت و یا حتی گوشی تلفن، ضمن نصب یک نرم افزار و بازکردن صفحه ای شخصی و یا عضویت در سایت ها و گروه ها، به راحتی به ابراز نظر و تحلیل وقایع می پردازد که این امر ما را با کثرت مولف روبرو ساخته است؟! و از آنجائی که بنا بر عادت مالوف و شناخته شده روانشناسی و روانشناختی جامعه ایرانی، هر فردی خود را در هر زمینه ای صاحب نظر می داند، لذا افراد شروع به قلم فرسائی در حیطه هائی می کنند که شاید جزو تخصصی ترین امور و مشاغل جامعه باشند، که فیلم و سینما نیز طبعا از این مقوله جدا نیست. 

     اگر در یک جمله گفته شود عوامی، جای روشنفکری را در جامعه ایران گرفته است، سخن به گزاف گفته نشده است. پوپولیسم، چنان ضربه ای به ماهیت نگاه علمی به مقولات مطرح در جامعه زده است که متاسفانه در بسیاری از اوقات، روشنفکران ما را نیز با خود همراه ساخته است. ما در جامعه ای زندگی می کنیم که بیش از نوشته "مار" با عکس آن سرو کار دارد و جماعتی که چشم به عکس "مار" دوخته و از دیدن و توصیف آن لذت می برد. این حدیث و آینه تمام نمای سینمای ایران نیز هست، تهیه کننده، کارگردان و بازیگر که شناخت کامل از شرایط جامعه، محدودیت ها و ممنوعیت های موجود در آن را دارند، خواسته و یا ناخواسته، خود را با این موج همراه کرده و ضمن بی تفاوتی نسبت به ساخت فیلم های فاخر، پرهزینه، تاریخی، هدف دار، جهت دار و دارای پیام، رسیدن به پول و شهرت را منتهی آمال و آرزو های خود قرار داده و به ساخت فیلم های بی خاصیت، بی خطر، بدون معنی و مفهوم و یا به اصطلاح طنز و در واقع هجو اقدام می کنند. تماشاچی هم که از سیاست، افشاگری و مطالب راست و دروغ بیشمار در شبکه های اجتماعی و خصوصاً تلگرام، اشباع و خسته شده است، از سینما جز وقت گذرانی، خوردن چیپس و شکاندن تخمه، طلب نمی کند که صد البته، این گذران وقت، چنانچه با چاشنی خنده و اخیرا ترانه های کوچه بازاری و کاباره ای در فیلمی همراه باشد، آن را بیشتر مورد توجه و استقبال قرار می دهد. زهی تاسف... ( به فهرست فیلم های پر فروش سالیان اخیر نگاه کنید)

     نقد این سینما، دردی را دوا نخواهد کرد، نقد شکلی اینگونه فیلم ها، تاثیری بر عملکرد آتی تهیه کننده و کارگردان نخواهد داشت، چرا که او خود، بهتر از هر کس دیگری میداند، دنبال چیست و چه می کند. ضمن اینکه صحبت از اشکالات سینمائی و ایرادات شکلی و ماهوی فیلم ها را هیچ تهیه کننده و کارگردان ایرانی نمی پذیرد و آنرا بر نمی تابد، چرا که در کشور ما "ماست هیچ بقالی، هیچگاه ترش نبوده است" که فیلم کارگردانی، خدای نکرده دارای اشکال باشد. نمونه ای از این دست، مهران مدیری، که هرگز قبول نکرد "ساعت 5 عصر"، فیلمی بی خاصیت و دارای اشکالات اساسی و بیشمار بوده است. ( به نقد اینجانب از این فیلم، تحت عنوان" حیف وقت، حیف پول" که عنوان نقد با عرض پوزش از استاد به ایشان برخورد، مراجعه شود )

     غالب تماشاچیان فیلم های ایرانی، نیازمند نقد شکلی آن نیستند، برای آنان ساختار فیلمنامه، انسجام داستان، تیتراژ، میزانسن، دکوپاژ، لوکیشن، نور، نما، بازی بازیگران و.... چندان مهم نیست، تعداد قابل توجهی از آنان، وقتی در راهرو خروجی سالن سینما قرار می گیرند، به این می اندیشند که آیا فیلم آنان را سرگرم کرده یا نه؟!. آنها اگر از فیلمی خوششان آمده باشد، ایرادات شکلی آن را نیز نادیده گرفته و در غیر اینصورت، به هزینه و زمانی فکر می کنند که صرف دیدن چنین فیلم بی خاصیتی کرده اند. 

     منتقد باید متوجه باشد که نه در هالیوود بعنوان قلب سینمای جهان، که در ایران زندگی می کند، او با فیلم هائی روبروست که عموما با بضاعت مالی، ابزار و آلات قدیمی، امکانات ضعیف نرم افزاری و سخت افزاری، تحت مراقبت و کنترل مراکز مختلف و مهمتر از همه، با خود سانسوری ساخته شده اند، ضمن اینکه با تهیه کننده و کارگردان و عوامل متعددی روبروست که تکلیف آنان حتی با خودشان مشخص نیست. در چنین جامعه ای، صحبت از مدل های نقد و تحلیل آکادمیک از فیلم و سینما، ره به جائی نخواهد برد. اگر منتقدی در آمریکا فیلم های ساخته شده در هالیوود را از زوایای مختلف مورد نقد و بررسی قرار می دهد، میداند که آن فیلم صرفا مختص نمایش در آمریکا نیست و بزودی در سراسر جهان به نمایش در خواهد آمد، لذا با وقوف به لزوم حفظ ارزش ساخت فیلم در آن سینماست که دست به چنین کاری می زند.  

     نقد را باید برای معدود آثاری گذاشت که حرف دارند، پیام دارند، در پی القاء نکته و نکات خاص هستند، از تیغ تیز سانسور عبور کرده اند، در پی روشنگری و افشاگری اند، جرئت ورود به خطوط قرمز را پیدا کرده اند، میخواهند با انعکاس واقعیات، خود" مار " را نشان دهند. در مجموع، سینمای برآمده از نیات پاک و دلسوزانه معدود تهیه کننده و کارگردان متعهد کشور است، که قابلیت نقد و بررسی پیدا می کند، سینمائی که الزاما سیاسی هم نبوده و به درد ها و مشکلات جامعه می پردازد. لانتوری، ابد و یک روز و.... می توانند نمونه هائی از این نوع فیلم ها باشند.  

     طی سالیان اخیر، شاهد اندک فیلم هائی از این دست بوده ایم، این سینماست که لیاقت نقد و بررسی را داراست. سینمائی که بر حسب ضرورت، با ایما و اشاره و استعاره همراه است. سینمائی که قصد دارد سیاه و سفید نباشد، سینمائی که ارزش هر فریم از کادر بسته شده را می داند، سینمائی که عطر و بوی خاص خود را دارد. 

     این سینما باید نقد شود، چه شکلی و چه مفهومی، و هنر یک منتقد در اینجاست که باید امکان عرضه پیدا کند، جائی که کلمات، جملات، اشارات و استعارات موجود در فیلم که مقتضای ساخت اینگونه فیلم هاست، قابلیت نقد و عرضه می یابند، منتقد در این شرایط با گره گشائی از داستان، آشکار سازی پیام فیلم و بردن "مار" به میان مردم، خنده بر لبان کارگردان نشانده، خستگی را از تنش بیرون می آورد و به او نوید می دهد که پیام فیلمش را گرفته و آنرا آشکار ساخته است.

     بی اعتنائی منتقدان محترم به برخی فیلم های وطنی با شرحی که رفت، خود می تواند، پیامی رساتر از اعلام ایرادات شکلی و مفهومی به فیلم داشته باشد. علاقه به تماشای فیلم، الزام برای نقد آن بوجود نمی آورد، منتقد نباید قلم خود را برای هر فیلم بی سر و ته به چرخش در آورد، چرا که هر فیلمی قابلیت و لیاقت نقد و بررسی را ندارد.

     محمود نامی