خودزنی؛ نکاتی درباره سریال"صفر بیست و یک"

نخست بايد بگويم كه در مجموع، دو سه قسمت از بخش هاي مختلف سريال «021» را به زحمت بسيار و با صبري ايوب وار ديده ام. دوست داشتم بيشتر ببينم تا بتوانم در نهايت دقت و با اشاره به جزئيات و اتفاقات ريز و درشت، درباره ي آن قضاوت كنم؛ اما كار به جان رسيد و كارد به استخوان. مگر تماشاي حجم انبوهي از بي مزگي و بي هنري و تكرار، چقدر لذت دارد كه دنبالش را بگيري و به فرجام برساني؟! حالا هم مي توان با سنجه ي انصاف و واقع بيني چند نكته اي درباره ي اين سريال و پيامدهاي آن نوشت:
1. «021» به خوبي نشان داد كه دوران كمدي هاي بازيگرمحور به اتمام رسيده است؛ البته اگر بخواهيم عميق تر بررسي كنيم، بايد بگوييم كه شكست «در حاشيه» براي اولين بار اين واقعيت را آشكارا بيان كرد. وقتي كه همه ي كمدين هاي محبوب دوره اي خاص(مديري،انصاري،رضويان، غفوريان و هدايتي)كنار هم جمع شدند و لبخندي بر لب مخاطب ننشاندند، يكايك اعضاي اين گروه بايد اين بي توجهي را درس عبرتي مي كردند براي كارهاي آينده شان؛ البته مديري كه فصل دوم «در حاشيه» را ساخت و اين بار شكست خورده تر از فصل قبل، خودش هم متوجه احتضار و مرگ اين نوع كمدي شد؛ از آن جا كه بيشتر قسمت هاي فيلمش را با پشت صحنه هايي پر مي كردكه اتفاقاً قابل تحمل تر بود تا حركات غفوريان و رضويان. پس كم كم به سمت ساخت «دورهمي» و شوخي با سن مهمانان و عاشق شدن آنان رفت!
حالا همان فضاي سرد و بي روح «در حاشيه» را بياوريد به «021». از بخت بد سازندگان، ديگر لهجه ي جواد رضويان هيچ جذابيتي براي مخاطب ندارد. فرصت طلبي هاي انصاري و رضويان هيچ شكل جديد و ديده نشده اي ندارد؛ چون مشابهشان را در «پاورچين» و «جايزه بزرگ» به شكل قابل قبول تري ديده ايم و خنديده ايم. پس «هين سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود».
2. در كمدي بازيگرمحور، يك يا دو بازيگر، بار طنز فيلم را به دوش مي كشند؛ كاري كه اين جا انصاري و رضويان با اعتماد به نفس، خواسته اند خودشان انجام دهند؛ اما بايد بپذيرند كه دوران اين شكل از بازي -كه شايد زماني جواب مي داد- تمام شده و هيچ بيننده اي را مجذوب نمي كند. حتي استفاده از چهره هاي جديدي مثل بازيگر پسر انصاري و مثلاً مزه پراكني هاي زجرآورش هم گامي ديگر مي شود در جهت تضعيف و تخريب اثر.
بنابراين انصاري و رضويان ناچار هستند كه در جنس بازيگري خود تغييراتي خلاقانه ايجاد كنند تا همچنان مقبول مخاطب باشند. كاري كه انصاري در فيلم زيباي «بمب يك عاشقانه» پيمان معادي انجام داد و با بازي درخشانش در نقش مدير مدرسه، هم دل مردم را ربود و هم دل منتقدان را به دست آورد. اما در اين سال ها از رضويان چيزي نديديم.
3.ناگفته پيداست كه متن خوب زيربناي فيلم خوب است و اين فيلم هم چيزي به نام متن خوب ندارد. فقط اينكه نويسنده ي آيتم هاي «دورهمي» باشي، نمي تواني سناريو هم بنويسي؛ چون اين جا آوردن لطيفه و شوخي هاي تلگرامي جواب نمي دهد؛ بايد روايت بلد باشي و فراز و فرود و شخصيت پردازي. پدر پير خانواده كه مجدداً همسر اختيار كرده و رقابت هاي دو باجناق، دليل نمي شود كه مخاطب شب هاي متوالي درگير اين نمايش كودكانه شود!
4. اين سريال نشان داد كه كارگرداني طنز از سخت ترين كارها در سينما و تلويزيون است و از پس هركسي برنمي آيد؛ چون اگر در خلق موقعيت كمدي موفق نشوي، يك حالت بيشتر ندارد و آن هم نفرت مخاطب و پس زدن فيلم است. واقعاً بايد انتظار خنده داشت از شوخي هاي سكانس هاي مربوط به تماشاي فيلم در سينما و ارجاعات بي مورد به گذشته شخصيت ها كه هيچ كاركردي ندارد و براي طولاني شدن قسمت هاست؟! يا صحنه هايي كه در نهايت كج سليقگي با زمين خوردن دو پيرمرد و شوخي هاي مشمئزكننده ي پسر انصاري مي گذرد؟!
به اين ها اضافه كنيد بازي هاي بي رمق نگار عابدي و رويا ميرعلمي را؛ بازيگراني كه در «شمعدوني» صحنه هايي درخشان خلق مي كردند و بازي چشم نواز و دلنشيني به نمايش مي گذاشتند. حالا فقط ديالوگ هايي را بر زبان مي آورند و مي گذرند. كو سر سوزن ذوقي از كارگردان كه بازيگر را به سرمنزل مقصود برساند؟!
5. در پايان بايد به موفق ترين و هوشمندترين چهره هاي طنز تلويزيون در دهه نود اشاره كنيم كه تحولات ژانر طنز را خوبي دريافتند و تغييراتي مثبت و اثربخش در آثارشان ايجاد كردند. اين را زماني مي توان فهميد كه بازپخش «نون خ» و «پايتخت» آن قدر تماشاگران جدي و پيگير دارد كه يك دهم اين تعداد، براي فيلم جديد «021» روياپردازانه است. اما آن سه چهره ي برتر:
سيروس مقدم؛ پايتخت1 تا 6
سروش صحت؛ از ساختمان پزشكان تا شمعدوني و ليسانسه ها
سعيد آقاخاني، نون خ 1 و 2
وجه تشابه اين سه هنرمند، استفاده از متن هايي نو و هنرمنداني جديد است كه توانستند چيدمان بازيگري را در كمدي هاي تلويزيون تغيير دهند:
پايتخت: محسن تنابنده، احمد مهرانفر، مهران احمدي، هدايت هاشمي و نسرين نصرتي
آثار سروش صحت: بهنام تشكر، هومن برق نورد، پژمان جمشيدي، محمد نادري و هوتن شكيبا
نون خ: سعيد آقاخاني، حميدرضا آذرنگ و همه بازيگران محلي كرمانشاه
آيا تلويزيون مي تواند مخاطبان سابقش را بازيابد و پيكر نيمه جان خود را احيا كند؟! با كدام دم يا دم هاي مسيحايي؟! بايد صبر كرد و ديد.