واکاوی فیلم خانه دختر / " چرا خانه دختر به مقصودی که میخواهد نمیرسد؟! "

یک اثر هنری، اثری است زنده و جان دارد. باید بتواند در وهله اول از خود دفاع کند، نه آنکه همهاش به بیرون از متن ارجاع پیدا کند تا موجودیتش زیر سوال نرود. اما فیلم خانه دختر نمیتواند از داستان خود دفاع کند، چون نیاز به تحلیل فراوان دارد. البته اینکه فیلم بحث ایجاد کند، خوب است. اما بحث در مورد ابژهای مشخص و نه سردرگم.
میخواهیم نشانههای فیلم را بهمراه احتمالات و اما و اگرها تشریح کنیم تا به اصل دقیق داستان برسیم. هسته فیلم " خانه دختر "، معاینه برای بررسی سالم بودن عروس است. فرض کنیم عروس سالم باشد. در این حالت، بر صداقت عروس که به محرم بودن تاکید دارد، صحه گذاشتهایم. اما با قبول این فرض آیا داستان سیر منطقی دارد؟! عروس از اینکه روز قبل از عروسی، توسط خانواده داماد غافلگیر میشود، دچار شوک شده و این بی اعتمادی را نمیتواند تحمل کند. اما چرا باید فرار کند؟! چرا آنقدر سردرگم و دچار شوک بشود که بمیرد یا خودکشی کند؟! چرا پدر عروس برای دخترش ختم برگذار نمیکند؟! اصلا با این فرض، موجودیت پرسش پدر عروس از داماد که آیا به عروس دست زده است یا نه، زیر سوال میرود. میتوان با همین دلایل گفت، با قبول این فرض، بسیاری از نشانههای داستان رد میشوند.
حال فرض کنیم که دختر دست خورده باشد. با توجه به نشانههای داستان، باید حدس زد که چه کسی به دختر دست زده است تا سیر منطقی روایی وجود داشته باشد. از روی نشانهها، میتوان حدس زد که یا کار داماد بوده است، یا کار پدر عروس، یا دیگری. اگر کار کسی دیگر باشد، داماد از کدام مسائل حرف میزند که نباید گفته شوند تا پردههای حرمت میان پدر عروس و داماد نیفتند؟! داماد و خواهر کوچکتر چیزی میدانند که دوستان عروس نمیدانند. چه اسراری هستند که بعنوان یک نشانه در این سکانس به تماشاچی منتقل میشود؟! آن تصویر دلهرهآوری که پدر عروس از لای در اتاق، دختر کوچک خود را میپاید برای چیست؟! اصلا چرا پدر عروس خانه را باید بفروشد، آن هم با آن عجله و قیمت پایینتر؟! میتوان حدس زد که این فرض نیز، خط روایی داستان را از حالت منطقی خود خارج میکند.
فرض بعدی آن است که داماد این کار را کرده باشد. اولین نشانهای که اشتباه میشود آن است که چرا عروس قبول نمیکند دست نامزدش را بگیرد!؟ همین نشانه کافی است برای آنکه قبول کنیم که فرض در نظر گرفته شده غلط است.
پس میتوان گفت، آن فضای دلهرهآور خانه دختر، نشان از اتفاق وحشتناک تجاوز پدر به دختر است. حال با این فرض، کلیه نشانهها را در نظر گرفته و واکاوی میکنیم که آیا داستان سیری منطقی خواهد داشت؟ در اینجا دوباره باید احتمالات را به دو شقه آگاه و یا ناآگاه بودن داماد نسبت به این فرض تقسیم کرد. اگر داماد نداند، پس عروس چرا بعد از شوک و فرار از مطب دکتر، به وی زنگ میزند؟! چه پردهای بین داماد و پدر عروس است که داماد از آنها حرف میزند؟! پس داماد میداند.
پس عامل اصلی این اتفاق، پدر عروس بوده و داماد آگاه به امر است. اگر پدر عروس میداند که داماد نسبت به اتفاق آگاه است، پس دیگر پردهای وجود ندارد بینشان که بخواهد بیفتد و اساسا دلیلی بر این حرف نیست که پدر عروس به داماد بگوید : تو دخترم رو کشتی. پس داماد میداند، انگار که عروس و خواهر کوچکتر این مسئله را برایش تعریف کردهاند، ولی حاج مرتضی از آگاه بودن داماد خبر ندارد. حال میتوان گفت آن نشانههای مدلول که داماد نمیخواهد از گذشته چیزی بداند و یا اینکه چیزی هست که در خانه دختر مدفون شده و دیگران از آن خبری ندارند، دلیل پیدا میکنند. اما سوال مهم این است: پدر چرا مراسم ختم را برگذار نمیکند؟! چرا پدر تا دخترش مرده، درجا میزند و فکر میکند همه داستان را فهمیدهاند. چرا قبلش به این مسئله فکر نکرده بود؟! در حقیقت در ابتدای مرگ دختر، پدر هنوز نمیداند که دامادش بویی برده است، پس خودش را لو نمیدهد و مراسم میگیرد. به همه اهالی محل میتواند بگوید که دخترش تصادف کرده است. دختر زیر سی سال سن دارد، پس جسد توسط پزشکی قانونی بررسی میشود. پدر عروس از داماد سوال میپرسد که آیا به دخترم دست زدهای تا بفهمد که آیا داماد فهمیده که دخترش دست خورده است؟! البته سیر داستان نشان میدهد که انگار بر همین منوال است، چون داماد در حالتی متعجب جواب سوال حاج مرتضی را میدهد. حتی آن صحنه دلهرهآور هم معنا پیدا میکند که پدر ابتدا پسر کوچکش را راهی کوچه میکند تا بازی کند، به گونهای که کودک با تعجب میپرسد که : جدی برم بازی کنم؟! اما سوال دوم در سیر منطقی این فرضیات این است که پدر چرا خانه را میخواهد بفروشد؟! در تمامی صحنههای فیلم که پدر عروس و داماد هستند، یک دوئل دیداری بینشان وجود دارد، انگار که پدر عروس در حال کنکاش است که آیا داماد میداند؟! شاید شک میکند که داماد میداند، وگرنه چرا داماد باید از نریختن حرمت بینشان حرف بزند؟! اما هنوز هم نمیتوان فهمید چرا قبل از این شکهای پدر عروس به داماد، چرا مجلس ختمی برگذار نمیشود؟! پدر عروس آنقدر شک نداشت که به داماد خود گفت: پزشکی قانونی میتونه مشخص بکنه این کار رو کی کرده.
در حقیقت با هر تفصیلی و هر احتمالی داستان را باز کنیم، فیلمنامه ایراداتی دارد. از آن مهمتر آن است که این همه در بین اما و اگرها و احتمالات بدنبال پر شدن حفرههای فیلمنامه بودیم، که اصلا یادمان میرود هسته داستان در مورد دست نخوردن عروس بود. در حقیقت هسته اصلی داستان ناگهان تبدیل به گشتن دنبال عامل اصلی اتفاق و وارد کردن یک هسته اصلی دیگر، تجاوز پدر به دختر، شده است. فیلم بین این دو اتفاق مهم سردرگم است و برای همین باید گفت که این فیلم نتوانسته به مقصود خود برسد. در ضمن، باید اشاره کرد که چرا فیلمنامهای آنقدر عناصر گنگ زیاد داشته باشد، که برای فهم داستان اینقدر شاخ و برگ را چید تا به طرح درست داستان رسید؟! در حقیقت تصویر این اثر هنری، نمیتواند از خودش دفاع کند و این بد است. با اینکه هنوز هم میگویم که این فیلم از آن جهت که بحث چالشی را بین مخاطبان ایجاد میکند، خوب است. به اندازه خودش زنده است، اما نه آنقدر که بگوییم بهترین فیلم جشنواره است.