شوخی های نه چندان بامزه

«زیر نظر» از آن دسته از فیلمهاییست که احتمالا قرار بوده به صرف حضور بازیگرانش دیده شود و بفروشد و همین مقدم شمردن مقوله ی "گیشه" بر "ارزش اثر هنری" لطمات جبران ناپذیری را بر فیلم وارد آورده است.
پیش از هر چیز باید دید مجید صالحی قصد داشته است فیلم خود را در چه ژانری بسازد؟ اگر او قصد داشته یک فیلم کمدی بسازد باید اذعان کنم که تیرش به سنگ خورده است و فیلم او اصلاً در اسلوب های ژانر مد نظرش جایی ندارد. فیلم را نه می توان یک کمدی موقعیت به شمار آورد و نه فیلمساز موفق شده است از شوخی های کلامی در جهت درستی بهره گیرد و متاسفانه این شوخی ها و طنز کلامی تنها به ابتذال هرچه بیشتر فیلم منتهی شده اند.
در مرور فیلمنامه ی «زیر نظر» می توان به راحتی دریافت که فیلمنامه نویس تنها به یک ایده خطیِ اولیه بسنده کرده و با بسط دادن بی جهت و افزودن شاخ و برگ های زائد و ناکارآمد این ایده ی اولیه را به فیلمنامه تبدیل کرده و به همین دلیل حاصل کار او چیزی جز شبه فیلمی چندپاره نیست، شبه فیلمی که نه درام آن به درستی شکل گرفته و نه موقعیت هایش به قصه تبدیل شده اند.
از گزنده ترین عناصر فیلم می توان به استفاده ی ابزاری آن از زن نام برد. فیلم زنان را موجوداتی ابله، تهی مغز و مستأصل در نظر می گیرد و با شوخی های زننده جنسی به سراغشان می رود. قریب به نیمی از زنان فیلم که در رأس آنها گیتی (آزاده صمدی) قرار دارد به مثابه ابزار جنسی و محرک مردانی هستند که ظاهراً از دم فاسد و سست عنصرند! در نظر گرفتن چنین جایگاهی برای زنان و پایین آوردن منزلت و شأن مردان به دستاویزی برای کارگردان بدل شده است تا به وسیله ی آن اسباب خنداندن مخاطب را فراهم کند غافل از این که چنین شوخی هایی، نه تنها بامزه و خنده دار نیستند بلکه بیشتر گریه دار و غم انگیزند و بعید به نظر میرسد بتوانند مخاطب را بخندانند!
صالحی در فیلم از نشانه ها کمک بسزایی می گیرد و بنابراین می توان کار را از منظر نشانه شناسانه نیز به دقت بررسی کرد اما متأسفانه با این تحلیل و بررسی تنها به این نتیجه می رسیم که تقریباً اکثر نشانه های تعبیه شده در فیلم دلالت بر مباحث جنسی دارند و نوعی "ابتذال" را فریاد می زنند؛ ابتذالی که تنها دارایی صالحی برای بامزه کردن فیلمش بوده است.
"زیر نظر" برخلاف بسیاری از درامهای آپارتمانی این روزهای سینمای ایران، هرگز ریتم مناسبی ندارد. تکرار مداوم مسئله ی "سوراخ شدن مبل" که نقطه عزیمت داستان هم هست، در شرایطی که موقعیت های موجود در متن فیلمنامه هرگز به داستان تبدیل نمی شوند و عملاً فیلم فاقد روایت پردازی ست از ضرباهنگ اثر کاسته است و آن را به فیلمی فرساینده و کشدار تبدیل می کند. شخصیت ها کمک چندانی به پیشبرد درام نمی کنند و حضور منفعل شخصیت های فرعی تنها قرار است روایت را از یکنواختی خارج کند اما در نهایت کمکی هم به پیشرفت داستان نمی کند.
صالحی احتمالاً روی رضا عطاران و پارتنرش امیر جعفری حساب ویژه ای باز کرده است تا موفقیت کار را در گیشه تضمین کند حال آن که بازی خاص و ویژه ای از رضا عطاران نمی بینیم و امیر جعفری هم همان امیر جعفری همیشگی ست. بازیگران فیلم بد بازی نمی کنند اما هیچ امتیاز ویژه ای را هم به کار نمی بخشند.
برعکس این که از متن فیلم نمی توان به دستاورد خاصی دست یافت فیلم قابلیت بسیاری برای حاشیه سازی دارد.
از معدود نکات مثبت فیلم می توان از عنوانِ هوشمندانه ی آن نام برد؛ عنوانی که به شکل زیرکانه ای خبر از بسیاری زیرلایه ها و بخش های نه چندان آشکار آن می دهد.