بازگشت شکوه زامبیسم شرقی...

به نام خدا
#زنده به طرز عجیبی از همه نظر پیشرفت کرده و همه ی مبانی یک فیلم - زامبی محور_ را در خود دارد....
پیش تر از پخش آن از نتفلیکس خیال میکردم شرق آسیا بیخیال گونه زامبی شده و پس از شکست قطار بوسان2 شبه جزیره، دیگر امیدی به سینمای زامبی نیست اما فیلم# زنده تمام احتمالات منتقدان و مردم را به هم ریخت.فیلمی که با دو سه بار نگاه کردن به عمق دقیق معانی و مبانی اش پی میبرید و سنگینی محتوا را در یک نگاه تشخیص نمیدهید. این که میگویم از همه نظر خوب است به هیچ عنوان اغراق نیست بلکه حقیقتی است که به دلایل متفاوت غیر قابل باور شده. هم اکنون در سال 2020 و در انتظار سال 2021 میلادی 4 الی 5 سال از انتشار فیلم شناخته شده و معروف قطار بوسان 1، یک فیلم زامبی تاریخ ساز که قدرت مکتب کُره و شرق آسیا را به رخ هالیوود و بالیوود کشید میگذرد. در شرق آسیا نوعی مکتب سازی سال هاست که دارد آن سینما ها را بزرگ و جهانی میکند. مکتب سازی که در هر جا مشاهده نمیشود و خود این امر را میتوان یک هنر تلقی کرد. آن امر همان بومی سازیِ ژانر های فیلم است که چندین و چند بار در چند جا گفته و از آن یاد شده. کاری که متاسفانه کشور ما در آن ضعف ریشه ای دارد.
هنگامی که تیپ و شخصیت زامبی(البته نه کاملا به معنای زامبی که الآن میشناسیم) در سینما چشم باز کرد سال 1932 و با فیلم زامبی سفید بود. آن زامبی ها اما با جادو و جمبل های هائیتی ها زنده میشدند و تا زمان جورج رومرو بزرگ و انقلاب ژانر زامبی اش، زمانی که زامبی ها را از سینمای وحشت جدا، مستقل و تبدیل به یک گونه ی قوی و سبک دار کرد زامبی ها ماهیت دیگری یافتند و نوعی وسیله انتقاد به جامعه شدند. آنان یک نماد برای رساندن پیام شدند. به نحوی زامبی ها (آنانی که ما میشناسیم) متولد شدند...
فیلم زنده حداقل از دیدگاه کلی فقط یک فیلم زامبی محور نبود. در این فیلم پیشرفت داشت از پیشرفت مینالید. کشور های شرق آسیا هم از نظر سینما و بومی سازی ژانر ها و هم از لحاظ جامعه شناسی ژانر ها پیشرفت داشته اند.(به این معنا که مکتب سینمایی مشرق زمین توانسته با گرفتن فاکتور های مطرح در ژانر های مختلف هالیوود،-مثلا همین ژانر زامبی-به آنان رنگ و بویی شرقی دهد و کنار سبک های خود مثل وحشت یوکای و... به نوعی زامبی ها را به سبک خودش بسازد. هر چند ژاپن و کره با تمام ژانر ها همین کار را میکنند و علت پیشرفت روز به روزشان در سینما نیز همین نکته است.)
فیلم #Alive محصول 2020، توانسته ثابت کند که هنوز فیلم های /کلاستروفوزامبی/میتوانند با قدرت گیشه ها را بلرزانند. One cut of the dead محصول 2017 آقای شینوچیرو یودا نیز همین نکته را اثبات کرد. به بحث در مورد خود فیلم برمیگردیم. کارگردان اثر یعنی ایل چون هیونگ مهم ترین عامل پیشرفت این فیلم بود. کسی که به خوبی از پس تولید و تدوین پلان ها و سکانس های گرفته شده از فیلمنامه ساده به فیلم پیچیده برآمده بود. نتفلیکس روی خوب لقمه ای دست گذاشت و واقعا باید به انتخاب هایش دست مریزاد گفت.
قبل از اینکه به محور هیجانی فیلم دست بزنیم باید لایه های آن را بشناسیم. ناله ی تکنولوژی از تکنولوژی از همان ابتدای کار مشخص بود. شاید این نکته را کمتر کسی دیده باشد اما اگر فیلم را دیدید باید ابتدای آن که شخصیت اصلی درحال بازی آنلاین کامپیوتری و کشتار مردم است فیلم شما را برای رویارویی با یک کشتار مردمی در دنیای واقعی آماده میکند. همچنین تلاش و امید برای زنده ماندن. فیلم هشتک زنده شاید واقع گرا ترین فیلم در گونه ی خودش باشد. چنانچه با پیشرفت تکنولوژی و بی سیم شدن تمام وسایل، وقتی که شخصیت ما به دنبال یک هندزفری سیم دار برای اتصال به رادیو تلفن همراهش میگردد و میبیند که تمام وسایل و هدفون هایش بی سیم اند داد میزند و از وضع موجود در آن گلایه میکند. در حالی که در حالت عادی این تکنولوژی بسیار به درد بخور و مناسب بود. او فریاد میزند و از پیشرفت تکنولوژی گله میکند. در حالی که در وضعیت های قبلی از عدم پیشرفت تکنولوژی گله و شکایت میکرد. پس انسان بسته به موقعیت های متفاوت رفتار های متفاوتی از خود بروز میدهد. همین اتفاق برای هر عامل دیگری در جهان قابل رخداد است. تمام سینما نیز به همین موقعیت های مختلف وابسته است. مگر در عصر طلایی آلمان نبود که کارگردانانی چون دوپونت و مورنو دوربین را با موقعیت های متفاوت تنظیم و سپس به کمک فیلمبردار آن یعنی آقای کارل فرویند ضبط را شروع میکردند!
لذا موقعیت اجتماعی نیز مانند سایر عوامل فقط یک امر موقت است و بسته به شرایط فعلی در حالت زنده به سر میبرد. کسی که میخواهد زنده بماند باید زنده نگه دارد. هم خود و هم موجودات اطرافش را. این کل پیام هشتک زنده بود که به صورت یک محور منسجم و بدون اضافه کاری یا کم گذاری در بخش های مختلف یک فیلم ژانر زامبی گنجانده شده بود.
این عوامل بودند که فیلم مورد نظر را جهانی کردند. هر چند از نظر من امتیاز imdb و کاربران مردمی برای فیلم بسیار کمتر از چیزی بود که فیلم حقش بود اما امتیاز منتقدان به فیلم قابل تحمل بود. منتقدان فیلم را فهمیدند و از درک آن بیشترین لذت را بردند. لذتی فرای لذت ساده از دیدن یک فیلم شرقی. پس به شما نیز پیشنهاد میکنم از درک و دریافت این لذت غافل نمانید. به قول تیم گوریکان فقید، تحلیل و واکنش ما نسبت به رسانه ی فیلم، نه تنها لذتی از ما زایل نمیکند بلکه لذتی برایمان به ارمغان می آورد که تا قبل از تجربه آن برایمان ناشناخته و غیرممکن بود. حداقل این فیلم جمله ی گوریکان را تایید کرد.
#زنده میمانیم و زندگی میبخشیم...