گذار ناموفق از تراژدی به امید و خودشناسی

ترجمه اختصاصی سلام سینما
اگرچه کجا رفتی برنادت از ساختاری نادرست و سیری نامتوازن رنج میبرد، اما خود فیلم به طور کلی محصولی گیرا و برجسته به نظر میرسد. تا حدی قدرت بازیگران میتواند دلیل این مسئله باشد اما نباید نقش کارگردان فیلم ریچارد لینکلیتر (پیش از طلوع، پسرانگی) را نیز نادیده گرفت که چیرهدستیاش در مقابل بازیگران پرقدرتترین المانهای هر تولید نامتوازنی را آشکار میسازد. فیلم بر اساس رمان محبوب و پرفروش ماریا سمپل ساخته شده است. فیلمنامه لینکلیتر که با همکاری هولی گنت و وینس پالمو نوشته شده است، تا حد امکان جان کلام کتاب را بازتاب میدهد. چنین به نظر میرسد که در بخش تدوین کار بسیاری صورت گرفته است. زمان نسخه اولیه فیلم (که انتشار آن در طول یک سال چندین بار به تعویق افتاد) بیش از دو ساعت بود. در حالی که طول نسخه نهایی سینمایی 105 دقیقه است.
کیت بلانشت، که همیشه میتوان به هنرمندی وی اعتماد کرد، نقش برنادت فاکس را بر عهده دارد، یک زن حدوداً چهلساله که چندان اهل معاشرت نیست و از طریق دستیار شخصی هندیاش مانجولا از راه دور به امور خود رسیدگی میکند. برنادت در جوانی معماری با آیندهای روشن بود، اما پس از این که یکی از پروژههایش توسط تاجری ثروتمند و مالک خانه مجاور خریداری و سپس نابود شد، وی لسآنجلس را به مقصد سیاتل ترک کرد. او که از نابودی چیزی که سالها خلاقیت خود را بر آن متمرکز کرده بود خود را افسرده میدید دست از کار کشید و به یک عمارت قدیمی و ویران نقل مکان کرد که به شدت نیازمند تعمیر و بازسازی بود. او پس از چهار بارداری ناموفق صاحب فرزندی به نام بی (اما نلسون) شد، دختری که تنها دلیل زندگی او شده بود. همسرش الجی (بیلی کروداپ) یکی از مهندسین نرمافزار برجسته مایکروسافت بود که مدت زمان اندکی را در خانه با آنها میگذراند.
کجار رفتی برنادت از زاویهدید بی 15 ساله روایت میشود و آنچه راوی شوخطبع به داستان میافزاید تکههای مجزای زندگی برنادت را به هم متصل میسازد. لینکلیتر در تبدیل بخشهای مکاتبهای رمان به فیلم با چالشهایی مواجه است که به طور کامل قادر به غلبه بر آنها نبوده است. شخصیت برنادت هرگز کاملاً درک نمیشود-بیشتر چنین به نظر میرسد که دو نسخه از او در مقابل ما قرار داد؛ فیلم در ایجاد پیوند بین دختر جوان بلندپرواز دیروز و زن انزواطلب و کینهتوز امروز موفق عمل نمیکند. تراژدی اصلی زندگی او شرح داده میشود اما به تصویر کشیده نشده است.
آهنگ فیلم زمانی شتاب میگیرد که برنادت ناپدید میشود. برای بیننده هیچ رازی در کار نیست. ما میدانیم که او کجاست و چه میکند، اما خانواده او در بیخبری باقی میماند تا زمانی که بی میفهمد مادرش بر اساس یک تعطیلات خانوادگی برنامیریزی شده، با کشتی عازم جنوبگان شده است. برنادت در آن جا و در میان سفیدی و حیاتوحش زمستانی و پنگوئنها و والها به درکی ناگهانی دست پیدا میکند و به آن چه که برای یک زندگی هدفمند به آن نیاز دارد پی میبرد.
به رغم ساختاربندی غیرماهرانه کجار رفتی برنادت، بازی کیت بلانشت بسیاری از خلاءهای موجود در فیلم را پر میکند. نفرت اولیه بیننده از شخصیت اصلی به تدریج به نوعی همدلی تبدیل میشود. این امر بیشتر از نحوه آشکارشدن گذشته شخصیت اصلی در جریان روایت، مدیون تبحر بلانشت است. این بازیگر میداند که چگونه باید شکوه را برای پنهان ساختن حس ناامنی و تحریکپذیری را برای آشکارساختن بیداری بکار برد. او با لحنی که بین کمدی (سیاه) و درام در حال نوسان است کاملاً آشنا است.
اما نلسون در نقش بی در نخستین نقش بلند خود باقدرت و تأثیرگذار عمل میکند. اما نگاه فیلم به شخصیت الجی با بازی بیلی کروداپ نامشخص است-هرگز کاملاً مطمئن نیستیم که باید بردباری او را تحسین کنیم یا بیاعتنایی و عدم حضورش را به عنوان یک پدر مورد سرزنش قرار دهیم. در واقع، فیلمنامه مستحق سرزنش است، نه بازیگر؛ کروداپ تا حد توانش برای ایفای نقشی که به خوبی نوشته نشده است تلاش میکند. بازیگر مطرح کریستین ویگ (در نقش همسایه پرمشغله آدری)، جودی گریر (در نقش روانپزشک برنادت)، و لارنس فیشبرن (در نقش استاد کالج و همکار پیشین برنادت) نقشهای پشتیبان را بر عهده دارند.
به سختی میتوان گفت طرفداران رمان چه واکنشی به اقتباس لینکلیتر نشان خواهند داد. این فیلم روح و لحن کتاب را انعکاس میدهد اما لزوماً از عهده ظرافتهای آن برنمیآید. مخاطب ناآشنا با منبع اثر شاید به کیفیت مردد و کند سیر روایت پی ببرد. اگرچه این موجب تضعیف تأثیرگذاری فیلم خواهد شد، اما قدرتش برای از میان بردن لذت تماشای گذار برنادت از تراژدی به سفری مملو از امید و خودشناسی با هنرمندی بلانشت کافی نیست.
منبع : ریل ویوز
مترجم : وحید فیض خواه