گاهی پر زرق و برق

دو نگاه و رویکرد می توان نسبت به «ایده اصلی» جدیدترین ساخته ی آزیتا موگویی داشت: می توان آن را یک فیلم تجاریِ پرزرق و برق و پرخرج تلقی کرد که تنها قرار است ویترینی برای فروش هرچه بیشتر باشد و از طرف دیگر میتوان آن را فیلمی کاملاً جدی با فیلمنامه ای خوش پرداخت و روایتی منحصر به فرد به شمار آورد که با سبک روایی جالبی درامش را شکل داده و پیش می برد.
اینکه «ایده اصلی» را تنها یک فیلم خوش ویترین صرف به حساب آوریم شاید تاحدودی بی انصافی باشد. موگویی در روایت پردازی خود با تغییر مداوم زاویه ی دید و تقسیم وقایع در دل روایت های چندگانه و البته طرح دیالوگ های کلیدی کوشیده است تا فیلم جدیدش را از سطح یک اثر تجاری صرف بالاتر برده و درکنارعناصر ظاهری تری چون طراحی لباس، صحنه، انتخاب لوکیشنها و ... به فضاسازی متناسب با ژانر و خط سیر داستان نیز نزدیک شود و روایتی تو در تو و غافلگیرکننده را در قالب فرمی مناسب به مخاطب عرضه کند. بنابراین شاید درک بسیاری از چرایی های درام برای آن دسته از مخاطبانی که در آغاز فیلم را با نگاهی ساده انگارانه تماشا می کنند دشوار باشد و در راه درک گره گشایی از معمای فیلم با مشکل مواجه شوند.
مخاطب ایرانی شاید کمتر به فیلم هایی با پروداکشن های گسترده عادت داشته باشد و شاید به همین جهت در ابتدا فیلمی چون «ایده اصلی» را جدی نگیرد اما نباید از یاد برد که فیلم با الهام از الگوی هالیوودی چنین درام هایی ساخته شده است؛ فیلم هایی در همین ژانر از هالیوود قطعاً با فضاسازی مشابهی عرضه میشوند و عموماً نشانه هایی از لاکچریسم را با خود به همراه دارند. اما این لاکچریسم که تاحدودی هم بر قضاوت کیفی مخاطب نسبت به فیلم اثر می گذارد الزاماً نشاندهنده ی ضعف در دیگر ابعاد کار نیست.
فیلم، بخش های مبتکرانه ای هم دارد؛ مثلاً تقطیع پرده به چند نما و تکامل پرده به پرده ی حقیقت. اما آنچه ضربه ی مهلکی را به فیلم وارد آورده حل و فصل بسیار زودهنگام و البته قابل حدس بحران اصلی نزد مخاطب است تا جایی که در پرده ی سوم دیگر رازی باقی نمی ماند که مخاطب برای کشف آن هیجانی داشته باشد و همین رو شدن پیش از موعد دست فیلمساز نزد مخاطب به کلیت آن ضربه وارد می کند. «ایده اصلی» برگ برنده ی بزرگی هم دارد که آن تدوینش است. تدوین کمک بسیاری به تحرک و پویایی فیلم می کند که درواقع لازمه ی چنین درامی است. بازی ها به جا و به اندازه هستند و در عین حال ویژگی بخصوصی هم ندارند که شاید این عدم درخشش بازیگران در فیلم به داستان محوری صددرصد آن بازگردد؛ شخصیت ها در فیلم به مهره های بازی شطرنج می مانند که قراراست در سراسر درام جا به جا شوند تا روایت را به شکل مطلوبی پیش ببرند و گاه به نظر میرسد هرگز اطلاعات کافی درباره ی هویت، پیشینه و انگیزه هایشان به مخاطب داده نمی شود و این خود یکی از نقطه ضعف های «ایده اصلی» است.