فراتر از جنگ
نقد و بررسی فیلم دانکرک
منتقد و تحلیلگر:مهیار محمد ملکی
#مهیارمحمدملکی
دانکرک ،اخرین ساخته کریستوفر نولان اثری نیست که بتوان آن را به نام یک شخص یا یک نفر برشمرد بلکه به جای ان با اثری طرف خواهیم بود که سعی دارد ضمن وفاداری به تاریخ جنگ ،ان را به شکلی صحیح به نمایش در اورد
پر واضح است زمانیکه از جنگ سخن به میان آورده میشود منظور از ما یک نقطه صرف نیست بلکه قرار است در این گذر تاریخی شاهد تجمع نقاطی باشیم که اگر چه خط رابط دراماتیک بین انها کمرنگ میباشد اما میتوانند همچون یک لینک ارتباطی بخش های مختلف از جنگ را روایت کنند دانکرک از این حیث به زیبایی تمام عمل کرده است و داستان خود را در سه بخش تقسیم کرده است که یک به یک از این قرارند جنگ بر سر زمین های اشغالی ،جنگ بر سر تصاحب اسمان و جنگ در اقیانوس پهناور.لازم به ذکر است هر کدام از این اپیزود ها حاوی یک شخصیت محوری میباشد و نکته جالب اینجاست در این نوع شیوه روایت ما در هیچ کدام از بخش ها شاهد قهرمان نیستیم چرا که نباید فراموش کرد که در واقعیت جنگ هیچگاه شاهد یک حماسه سرایی یا قهرمان پردازی به شیوه انچه که در ادبیات مرسوم است نمیباشیم به جای ان نولان سعی داشته در بخش به بخش دانکرک بر روی این موضوع تاکید کند که همه چهارصد هزار نفر نیروی مبارز ،قهرمان قصه من هستند
از انجا که دانکرک برگرفته از واقعیت بوده و همه ما نسبت به ان یک سابقه تصویری و یا حتی نوشتاری داریم نولان نمیتوانست با معطوف کردن زاویه دید خود روی یک شخص و محدود کردن جغرافیای سکانس ها ،مخاطب خود را در اثر غافلگیری متحیر سازد برای همین تنها عاملی که میتوانست به وسیله ان اثر خود را جذاب سازد همان تعلیق است تعلیق زمانی حاصل میگردد که ما بتوانیم در یک سیستم روایی با شاخصه دانای کل در همه نقطه جنگ سرک بکشیم همان امکانی که از همان ابتدا نولان با شیوه تصویر برداری و سیستم روایتش در اختیار مخاطب خود قرار میدهد
از همان ابتدا نولان با گرفتن صدای تفسیری یا موسیقی متن ،سعی دارد یک محیط خشک و سردی از جنگ را به تماشاچی القا سازد به عبارت دیگر این بذر از همان ابتدا در ذهن مخاطب کاشته میشود که این اثر قرار نیست با جلوه های بصری دروغین مزین شود
این یک روایت تاریخی نیمه مستند است و وظیفه نولان در وهله اول حفظ اصالت واقعه بوده است
یکی دیگر از المان هایی که بیشتر کاربردش در سینمای وحشت میباشد اینجا یکی از ابزار قابل استفاده نولان بوده است نولان هیچ وقت در فی مابین اثرش از القای حس غافلگیری به مخاطب غافل نبوده است و همیشه سعی داشته در سکوت بی امان محیطش به یک باره با حجوم پرفریاد صدا ها تولید این حس را بکند که به عقیده من موفق عمل کرده است
در بحث فرم یا همان چگونگی القای حس به مخاطب در فضای فیلم دانکرک میتوان اذعان داشت که ما با یک اثر کاملا خوش ساخت طرف هستیم بدین ترتیب مهم نیست در روی آب هستیم یا زیر آب
در هوا در حال پرواز هستیم یا در حال سقوط میباشیم
و...
در تمامی موقعیت هایی که فیلمنامه نویس مقابل کاراکتر هایش قرار میدهد نولان با دوربین خود غوغا میکند و تمام لرزش ها یا دوربین روی دست ها در بحث تصویر برداری کاملا دال بر نمایش حال و احوال کاراکتر ها میباشد
این بدین معناست که دوربین از هر زاویه و با هر شخصیتی سعی دارد با شیوه تصویر برداری اش به شرح حال و احوال ان شخصیت در جنگ بپردازد
بعد از تصویر برداری به مهمترین المان اثر یعنی موسیقی میرسیم
موسیقی به شکلی حیرت آور اثر را در بحث های زیر ساختی همراهی میکند
این موسیقی با همه تنوع کمی که دارد
در سه بخش عملکرد موثری دارد
۱:خلق نا امیدی و غم
نکته قابل توجه این است که این نا امیدی به گونه ای توسط موسیقی القا میگردد که گویی متعلق به یک نفر نیست و متعلق به کلیه افراد است
۲:نمایش هیجان و استرس اتمسفر محیط
:بدین شکل که موسیقی با ضرب کم اغاز میشود ودر نهایت در نقطه حادثه ،موسیقی دچار انفجار میگردد
۳:ارامشی که ادامه دار نخواهد بود
بعد از موسیقی به بازی های بازیگران و نقش افرینان میرسیم که در این بخش به دلیل تعدد حضور کاراکتر های متفاوت غیر از تام هاردی شاهد هیچ درخشش انچنانی از سوی نقش افرینان نیستیم و به نوعی تمام جذابیت فیلم حاصل یک تلاش تیمی میباشد
اما سوالی که در بحث فرم مورد توجه قرار میگیرد این موضوع است
با همه این تفاسیر چرا اثر پیش رو نمیتواند برای ما مهم جلوه کند به طوریکه در تمام مدت ما به عنوان یک ناظر سوم که خارج از گود نشسته از تماشای صحنه ها و قاب بندی های چشم نواز لذت میبریم اما هیچگاه با ان دچار همذات پنداری نمیشویم
پاسخ ساده است چون اثر پیش رو هیچگاه وارد زوایا و وجوه شخصیتی کاراکتر هایش نمیگردد یا به عبارت دیگر با تمام فرمیک بودنش شخصیت پردازی ندارد
برای تنفس و کمی فاصله گذاری و شاید تمرکز بیشتر توجه شما را به سکانس بمباران ابتدایی اثر
جلب میکنم جایی که پسر جوان روی زمین مینشیند و بمباران در نزدیکی او اتفاق میافتد
سوال :چه میبینیم ؟
۱:شیوه صدا گذاری صحنه به گونه ایست که همانند واقعیت ،صدای هواپیما ها با یک والیوم کم از دور آغاز و در نهایت با یک صدای مهیب از بالا سر کاراکتر اصلی به اتمام میرسند جالب است بدانید که اهمیت این نوع صدا گذاری به گونه ایست که این نوع صدا حکم همان بمباران را بر سر مخاطب خواهد داشت
۲-تقطیع پر تعداد سکانس و تقسیم ان به پلان های متعدد در بحث القای هیجان و همچنین عصبی کردن محیط نقش به سزایی دارد
۳-شیوه تصویر برداری پلان ها به گونه ایست که شما تمام مدت نمیتوانید خارج از ان ساحل باشید و چرخش دوربین خبر از نمای ذهنی پسر جوان میدهد
۴-در نهایت با یک فوکوس و کاهش عمق میدانی به جهت تمرکز کارگردان روی شخصیت پسر جوان طرف هستیم او که حسابی در مانده شده است دستانش را روی سرش قرار داده تا مورد اصابت بمباران قرار نگیرد کارگردان برای تحقق تعلیق از اسلوموشن بهره برده است و در نهایت لرزش پایانی دوربین به طور کامل ما را در جریان احوالات ان پسر جوان و همچنین سنگینی والیوم بمباران در نزدیکی پسر مبارز قرار میدهد
تنها نمایی که به عقیده من به اشتباه گرفته شده بود کرود شاتی است که مجروح را از میان جمعیت به حالت دراز کش روی تخت عبور میدهند در یکی از نماهای لو انگل ،سوای زاویه دید ، دوربین در جای غلطی هم قرار گرفته است بدین ترتیب در ان صحنه دوربین نمیتواند شخصیت محور باشد
بعد از بحث فرم زمانیکه به روایت و انچه که ما ان را مصالح خام یا همان فیلمنامه خطاب میکنیم وارد میشویم به یک باره با یک بهم ریختگی و شلوغی در شیوه توصیف روایت رو به رو میشویم
و همین موضوع سبب میگردد علیرغم بحث فرمیک خوب کار (به جز شخصیت پردازی)مخاطب هیچگاه نتواند با اثر پیش رو ارتباط برقرار کند
دیالوگ نویسی کم فیلمنامه نویس اثر هیچگاه نمیتواند دال بر کم اهمیت بودن این بخش باشد چرا که این فیلمنامه نویس بیشتر تمرکز خود را روی شیوه توصیف روایت گذاشته است که خیلی موفق نیست
فلش بک های موجود در پروژه هیچکدام از منطق رفت و برگشتی مناسبی پیروی نمیکنند و به سبب همان بهم ریختگی هیچگاه ما نمیفهمیم این فلش بک ها از کجا امده است ؟ضمن اینکه نبود فاصله گذاری مناسب میان فلش بک ها و زمان حال حاضر اثر ایجاد ابهام میکند که به شدت به زیبایی اثر اسیب وارد میکند
نکته ای که توجه به ان بسیار حائز اهمیت است
این است که زمانیکه از زاویه دید دیگر این اثر را مورد ارزیابی قرار دادم ذهنیت دیگری هم در من شکل گرفت و ان اینکه
۱-پراکندگی زمانی روایات مطرح شده
۲-موسیقی
۳-صحنه های دلخراش جنگ
همه این سه عامل بالا ،به خصوص در قسمت های پایانی میتواند باعث تولید یک سرگیجه و ایجاد تنفر از اتمسفر جنگ شود شاید این همان چیزیست که نولان دنبالش بوده است
در نماهای موازی انتهایی که در یک خط سیر مشخص زمانی طی میگردد
۱-شاهد ورود سربازان به قطار انهم در تاریکی شب و در سوسوی کم نور هستیم
که دلالت بر القای حس نا امیدی و در ماندگی در افراد دارد و اینکه جنگ هیچگاه پیروز ندارد و همیشه هر کشوری که در ان شرکت دارد یک شکست خورده ای بیش نخواهد بود
۲-باز شدن ارام چرخ های هواپیما علیرغم نبود سوخت
۳-طلوع خورشید
۴-استقبال از نجات یافتگان
همه این سه مورد دال بر بازگشت امید به افراد دارد از طرف دیگر با اسارت خلبان توسط المانی ها ،و نرییشن پایانی که به نوعی در ان مفاهیم ازادی خواهی گنجانده گشته است در میابیم جنگ ادامه خواهد داشت
جمع بندی
دانکرک اثری قابل احترام از کارگردان سرشناس سینمای هالیوود یعنی نولان میباشد که تلاش دارد در این اثر پیش رو با حفظ درون مایه های جنگ ضمن اعلام بی طرفی از جبهه ای سخن به میان بیاورد که سوای بحث نژاد و قومیت، انسان هستند و انسان هر کجای این کره خاکی حق زندگی دارد شاید یکی از دلایلی که ما حضور فیزیکی و پر رنگ دشمن را در بطن قصه شاهد نیستیم همین موضوع باشد
در پایان از مشاهده این اثر خوش ساخت لذت بردم و امیدوارم شما هم از نقد بنده لذت کافی برده باشید
نمره ارزشیابی از ده :۸
منتقد و تحلیلگر :مهیار محمد ملکی
#مهیارمحمدملکی