جستجو در سایت

1397/02/23 00:00

نقش آفرینی خوب خاویر باردم و پنه لوپی کروز در یک داستان غیرقابل پیش بینی

نقش آفرینی خوب خاویر باردم و پنه لوپی کروز در یک داستان غیرقابل پیش بینی

 ترجمه اختصاصی سلام سینما

هفتاد و یکمین جشنواره فیلم کن با اولین نمایش جهانی " همه می دانند " تازه ترین اثر کارگردان ایرانی اصغر فرهادی با نقش آفرینی خاویر باردم و پنه لوپی کروز آغاز شد.  اما پس از یک مراسم افتتاحیه ی پر زرق و برق که دبیر جشنواره کیت بلانشت و کارگردان با اسم و رسم سینما مارتین اسکورسیزی شروع رسمی جشنواره را اعلام کردند ، فیلم افتتاحیه در به اوج رساندن این دوره ی جشنواره موفق نبود. 

" همه می دانند " داستان یک آدم ربایی است که به شکل موشکافانه ای روابط بین شخصیت ها را بررسی می کند و در عین حال یک ملودرام افراطی است که انگار خط اصلی قصه از یک سریال تلویزیونی کم ارزش قرض گرفته شده است.

لورا (پنه لوپی کروز) یک زن متاهل است که برای شرکت در مراسم ازدواج به همراه پسر و دختر کله شق اش آیرین (کارلا کامپرا) از آرژانتین به شهر مادری اش در اسپانیا برگشته است. مَطلع قصه ی فیلم شاد و بی حادثه است اما وانمود می کند که قرار است اتفاقی بیافتد. لورا از این که برگشته خوشحال است. سپس در شب مراسم ازدواج ، آیرین ناپدید می شود.

به سرعت معلوم می شود که او ربوده شده ، واضح است که این کار توسط یک فرد محلی اتفاق افتاده است و برای آزادی او 300 هزار یورو طلب می کند.

این اتفاق باعث می شود تا بین همه ی شخصیت های داستان تفرقه به وجود بیاید. در این شهر خواب آور و بدون شادی ، شکایت های مردم از هم سالهاست که ناگفته مانده است. تنش ها بین شخصیت های داستان در مورد اختلاف طبقاتی ، خانواده و تفاوت نسل ها اتفاق می افتد. متوجه می شویم همسایه هایی که در مکان های عمومی با هم با روی خوش برخورد می کنند ، از یکدیگر بیزارند.

بزرگترین و در عین حال مشخص ترین راز این است که لورا هنوز احساسات درونی شدیدی نسبت به عشق دوران کودکی اش پاکو (خاویر باردم) که یک شراب ساز است ، دارد. " همه می دانند که آنها عاشق هم بوده اند " و این موضوع خیلی زود به مخاطب گفته می شود.

در آشوب بعد از ربوده شدن آیرین ، شخصیت های داستان رفتار بسیار بدی از خود نشان می دهند. درباره ی اینکه خانواده ی لورا چگونه زمینشان را از دست داده اند اطلاعات بیشتری کسب می کنیم. زمینی که پاکو بعنوان پسر خدمتکار خانواده ی لورا توانسته بود در آن طبقه ی اجتماعی خود را ارتقاء بخشد. الخاندرو (ریکاردو دارین) همسر لورا که یک مذهبی تندرو و یک الکلی است که توبه کرده ، و همچنین دلایل غیبتش در مراسم ازدواج در ابتدای فیلم مشخص نبوده ، از آرژانتین با یک پرواز خود را به اسپانیا می رساند. خانواده ی لورا از مراجعه به پلیس وحشت دارند زیرا سالها پیش در یک آدم ربایی مشابه ، ربوده شده به قتل رسیده بود.

هر معمایی که فرهادی در فیلم خود رو میکند دارای یک ساختار قوی است. این مسئله چه در مورد یک پدربزرگ اهل دعوا و زودجوش که همیشه آمادگی انداختن عصایش و شروع یک دعوا در کافه های شهر را دارد یا یک زن جوان مرموز که در مراجعات خود به پزشک معمابافی می کند و همیشه با چکمه های گِلی به خانه می آید ، صادق است. تمام شخصیت های قصه ی فرهادی پر از راز های گناه آلود هستند.

شخصیت های اصلی داستان زمین و ارثیه شان را سر قمار باخته اند یا روابط پنهانی داشته اند. کودکان خارج از پیوند زناشویی بدنیا آمده اند. " حرف نزدن راجع به مسائل باعث حل شدن مسائل نمی شود " این دیالوگ نشان میدهد که به دنبال آدم ربایی صورت گرفته ، بسیاری از دشمنی های قدیمی زنده شده اند.

قدرتمندترین لحظات فیلم پر از روایت های ریزبینانه و اغلب بسیار بدبینانه از رفتار انسانهاست. ریشه ی همه ی این تنش ها پول است. شهر در افسردگی فرو رفته است. میزان بیکاری بالاست (به همین دلایل مهاجرینی که توسط پاکو استخدام شده اند تا انگور ها را از درخت بچینند بسیار خشمگین هستند). آنهایی که تلاش می کنند تا این شهر را ترک کنند و در زندگی خود موفقیتی کسب کنند ، بشدت خشمگین و منزجر هستند.

باردم و کروز که در زندگی واقعی یک زوج هستند ، اجرای خوبی دارند اما در خط داستانی فیلم که گره های غیر قابل پیش بینی را یکی پس از دیگری پیش روی شخصیت ها قرار می دهد آنچنان موفق نیستند. لورا و پاکو به وضوح عاشق یکدیگر هستند اما اما هیچکدام حاضر به تایید این موضوع نیستند. باردم بطور همزمان هم جاه طلبی پاکو بعنوان یک مرد خود ساخته و هم تزلزل او را به ما نشان می دهد. او فرزند یک خدمتکار بوده و بعضی افراد در شهر اجازه نمی دهند تا او این موضوع را فراموش کند. پاکو همیشه این حس را به مخاطب می دهد که انگار چیزی را مخفی می کند. احساسات واقعی او نسبت به لورا برای همه بجز خودش کاملا آشکار است.

لورا فیلم را در نقش یک مادر حواس جمع و پر حرص و جوش شروع می کند اما وقتی از دخترش جدا می شود خشم و اندوه او به شدت آشکار می شود. بیهوده ترین نقش به ریکاردو دارین در نقش همسر لورا سپرده شده زیرا او بین دو عاشق گیر افتاده است. جزئیاتی که فرهادی از گذشته او در اختیار مخاطب قرار می دهد بسیار اندک است. همچنین دلیل ازدواج لورا با او گیج کننده و نامفهوم است.

" همه می دانند " بعنوان یک تریلر خانوادگی به اندازه ی کافی جذاب هست تا توجه مخاطب را به خود جلب کند. برخی از صحنه های فیلم ، مخصوصا مراسم ازدواج و به دنبال آن تجدید دیدار اعضای خانواده ی پرجمعیت داستان با هم ، به زیبایی ساخته شده اند.

این فیلم با خط اصلی داستانی کلیشه ای و اتفاقات غیرقابل پیش بینی اش ، نتوانسته انتظارات را برآورده سازد. فرهادی که جایزه ی اسکار را برای جدایی نادر از سیمین و فروشنده برده است ، این بار بنظر می رسد که با اولین فیلم اسپانیایی زبانش نتواند این موفقیت را تکرار کند.

منبع : ایندیپندنت