اغراق غیرقابل تحمل
این فیلم در همه چیز مبالغه کرده است. ایجاد فضایی که اصلا با توجه به نوع داستان نیازی به آن نیست، آن هم تا این حد اغراقآمیز، فضایی که ادای وهمانگیز بودن درمیآورد و با توجه به سیر داستان اصلا نیازی به آن نبود. سیاه و سفید بودن فیلم هم به نوعی اغراق در فضاسازی بود که آن هم بیخود و بیجهت است. جیرانی در گریم، در سکوت، در موسیقی، در دیالوگهایی که با مکثهای طولانی بین کاراکترها رد و بدل میشد هم دچار مبالغه شده. حتی در پایان فیلم، تیتراژ نیز با آن تصویر در سایه از جیرانی، اغراقآمیز است. این همه بزرگنمایی برای یک قصه معمولی غیرقابل تحمل است. بازی بازیگران که دیگر شورش را درآورده بود، انگار همه چیز اَدا بود نه بازی. شخصیتها برای رفتاری که بروز میدادند پس زمینه کافی نداشتند و در شکلگیری خط داستان ایجاد گنگی و نقصان کرده بودند. قطع شدن دائم برق و تاریکی تصویر هم کمکی به القای حس ترس یا دلهره یا ایجاد وهم و خیال نکرده بود و با روند داستان همخوانی نداشت.
خفگی فیلمی ضعیف از جیرانی است که یادآور فیلم خوب شام آخر اوست اما حیف که آنطور که باید نبود. اصطلاح "در نیامده" کاملا برازنده فیلم بود.