جستجو در سایت

1396/11/29 00:00

قهرمان و انسانیت

قهرمان و انسانیت

  

فیلم بدون تاریخ، بدون امضا سال گذشته در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و توانست سیمرغ بهترین کارگردانی ، بهترین نقش مکمل مرد برای نوید محمدزاده و سیمرغ بهترین صدا گذاری را کسب کند. در ادامه موفقیت این فیلم در جشنواره ونیز و کسب این جایزه برای سینمای ایران یک افتخار محسوب می شود فیلم بدون تاریخ، بدون امضا که فیلم بی ادعایی هم است توانست در یکی از مهم ترین جشنواره های جهان بدرخشد، نکته ی مهم در درخشش این فیلم نگاه انسانی و نگرش فلسفی فیلمساز به جامعه ست، جامعه یی که فردیت در آن اهمیت بسزایی دارد اما کاوه نریمان بعنوان یک پزشک خود را مسئوول مرگ یک کودک می داند و سعی می کند با نگاه انسانی به موضوع مرگ کودک بپردازد از سوی دیگر در موازات نگاه فیلمساز به احساس مسئولیت فقر و تنگدستی را به صریح ترین شکل ممکن به تصویر می کشد، بدون تاریخ، بدون امضا در فلاکت گیر نمی کند با اینکه کلیت فیلم تلخ به نظر می رسد اما این فیلم به هیچ وجه سیاه نیست و هر آنچه که در این فیلم دیده می شود واقع گرایی اجتماعی نامیده می شود که دور از ذهن هم نمی باشد، فیلمساز با قهرمان سازی توانسته به فضای داستانی اش شکل بدهد و جلیلوند با ساخت همچین فیلمی کوشیده که به تماشاگرش درس اخلاق ندهد تنها می کوشد تا جهانی با یک آدم منطقی خلق کند، جهان فقیرگونه ی این فیلم گسترده شده است به طوری که رفتار انسانی نریمان و اتفاقاتی که در منطق قصه وجود دارد به یک رفتار جهانی شباهت پیدا کرده اگر چه گفتیم که این فیلم درس اخلاق نمی دهد اما بگذارید این را اضافه کنیم که جلیلوند در قالب قصه اش بستری فراهم کرده که بگوید انسانیت همچنان به طور کامل منقرض نشده است ، نریمان به قسم پزشکی خود وفادار است و در موازات آن در سکوت و آرامش فیزیکی در آشوب های درونی دست و پا می زند و خود را مسئوول مرگ یک کودک می داند این همان درس اخلاقی ست که در ابعاد وسیعی در بطن فیلم نهفته شده و جلیلوند به طور صریح اما فارغ از کلیشه آن را عنوان کرده است ، نگاه وسیع فیلمساز به جهان ساختاری فیلمش تاثیر مهمی گذاشته است که بدون تاریخ ، بدون امضا را تبدیل به یک دغدغه ی جهانی کرده است ، نگاه فرا انسانی و پیچیدگی های ذهنی در یک حادثه که نریمان مقصر آن نبوده، اما فیلمساز ما با تاثیر از نگرش فلسفی و انسانی به عمق درستی دست پیدا کرده است اگر هر کدام از ما به جای دکتر نریمان بودیم چه عکس العملی نسبت به این حادثه نشان می دادیم؟ وحید جلیلوند در راستای موفقیت فیلم اولش بدون تاریخ، بدون امضا را بعنوان اثر دومش ساخته است فیلمی که اگر چه ظاهر خوش ساخت و سروشکلی حرفه ای دارد اما مهمترین نکته ی این فیلم قصه پردازی اش است که در چارچوب و ابعاد انسانی به نگارش درآمده است، چرا که جلیلوند در پرداخت ساختار سینمایی تمامی قواعد های دراماتیک را رعایت کرده و به قصه یی بکر و پرچالش پرداخته اما قصه ی بکر و پرچالش جلیلوند در پرداخت به یک بحرانِ اجتماعی تفاوت های زیادی با فیلم اولش دارد  از کلیشه پردازی و شعار پرهیز کرده و با مختصات و بهره گیری های لازم از اجتماع  با بهترین شیوه  داستان پردازی کرده است و به یک موقعیت رسیده است موقعیتی که تبدیل به یک بحران و گره افکنی می شود، تنها نکته ی شباهت این فیلم به چهارشنبه 19 اردیبهشت انتخاب امیرآقایی برای نقش اول بوده که انتخاب درستی هم بوده آقایی به دلیل نوع فیزیک و میمیک، انسان درون گرایی ست که به درستی برای این نقش انتخاب شده همان طور که گفته شد فضای فیلم به هیچ وجه نمی خواهد سیاه نمایی کند تنها مضمون این اثر تلخ است و این تلخی در بافت جهانی وجود دارد و نمی شود آن را نکته ی ضعف این فیلم برشمرد،درون مایه ی قصه ی بدون تاریخ، بدون امضا با یک قهرمان شکل می گیرد کاوه نریمانی دکتر پزشک قانونی ست که بسیار به کارش مقید است کاوه برای اینکه انسانیت خودش را ثابت کند وارد بحرانی می شود که هر انسانی حاضر نیست درگیر چنین موقعیتی شود موقعیتی بغرنج و استرس زا که تنها برای ثابت کردن یک تعهد اجتماعی ست،هدف فیلمساز در به کارگیری خلق عنصر قهرمان و بحران به نتیجه رسیده است از سوی دیگر فیلمساز براحتی توانسته در فضایی دراماتیک قصه تعریف کند آدم های قصه در حد و اندازه ی مشخصی معرفی می شوند و این معرفی باعث فضاسازی می شود به طوری که جلیلوند شخصیت ها را در سطح نگه می دارد و نمی گذارد تماشاگر گذشته ی مشخصی را از شخصیت ها بداند، مثلا نسبت سایه و کاوه در ابهام قرار می گیرد یا اینکه دلیل احوالات مغشوش و آشفته ی کاوه تا قبل از حادثه مشخص نمی شود. پیچیدگی های ذهنی کاوه آن را تبدیل به یک انسان مرموز می کند، این شاید به دلیل شغل کاوه باشد مرگ هایی که هر روز شاهد آن است او را از این جهان جدا کرده و تبدیل به یک انسان وظیفه شناس شده که فکر می کند در قبال مرگ آدم ها مسئوول است، اگر چه فیلمساز قصد داشته تا از کاوه نریمان قهرمان بسازد اما کاوه هم تلاش نمی کند تا قهرمان شود او تنها در یک بحران بغرنج فکری گیر افتاده است، در وهله ی اول تماشاگر فکر می کند کاوه به دلیل پافشاری هایش می خواهد خودش را قاتل یا متهم خطاب کند اما دلیلش انسانیتی است که کاوه را دچار این اتفاق می کند کاوه به عنوان یک قهرمان نگاهِ سادیسمیک به خود ندارد و می کوشد تا خودش را به عنوان یک انسان مورد ارزیابی قرار بدهد ظاهر و سروشکل فیلم موجه است، قصه و نوع روایت فیلم بر اساس اصول دراماتیک به جلو می رود هر چه فیلم جلو می رود فیلمساز شخصیت کاوه را جلا می دهد به همین دلیل کاوه به یک قهرمان تبدیل می شود اگر چه که شخصیت کاوه دنبال این برچسب نیست اساسا کاوه شخصیت کنش مندی ست و پافشاری هایش برای اتهام زدن به خودش یک نگاه انسانی ست. این فیلم یک نوید محمدزاده ی خوب دارد که از نقش های قبلی اش فاصله گرفته بازی کنترل شده یی دارد و توانسته قالب نقش و میزان واکنش مندی شخصیت را بپذیرد به همین دلیل بافت و نگرش این شخصیت به کاراکتری که جلیلوند خلق کرده منطبق است، شخصیتی که به دلیل فقر کودکش را از دست داده و در وضعیت اسفناک قرار دارد و وجدانش آسیب دیده است، اساسا اینگونه از نقش ها با پیچیدگی ذهنی خاصی همراه است که محمدزاده به خوبی توانسته آن را بازی کند فیلمسازهایی که بتوانند محمدزاده را به عنوان بازیگر کنترل و مهار کنند اندک اند اما جلیلوند توانسته در میزان بازی محمدزاده نقش داشته باشد و این بازیگر را به مسیر مشخصی هدایت کند. بدون تاریخ، بدون امضا یک فیلمی ست با ابعاد و نگرش جهانی، لحن این فیلم به موقعیت جغرافیایی ارتباطی ندارد. به همین دلیل این فیلم در جشنواره فیلم ونیز دیده شد هر انسانی با هر نگرش ذهنی می تواند با این فیلم همذات پنداری کند. در کارگردانی هم جلیلوند توانسته قاب های یکدست و میزانس های بی نقصی ترسیم کند اساسا این فیلم برای جلیلوند با دریافت جایزه کارگردانی افق نو ونیز گام رو به جلویی محسوب می شود. این فیلم به دلیل پتانسیل های لازم در ایجاد قصه و موقعیت و همچنین بازی های استاندارد از فیلم قبلی جلیلوند جلوتر است و تماشاگران از بدون تاریخ، بدون امضا استقبال می کنند.