به بهانه کسب جایزه بهترین فیلم اسکار 2018؛ عشق تخم مرغی!
قبل از اشاره به نیمچه نقدی به فیلم «شکل آب» گیلرمو دل تورو، در مورد نودمین اسکار بگویم که دوباره اسکار به ما یادآوری کرد که هم چنان غیرقابل پیش بینی جوایز را اهدا می کند، علی الخصوص در بخش بهترین فیلم که البته این غیر قابل پیشی بینی بودن آن بعضی وقت ها در چهره یک کمپین حمایت از جامعه سیاه پوستان ظاهر می شود؛مثل مونلایت که حتی جوایز داخلی خود آمریکایی ها یعنی PGA ,DAG ( انجمن تهیه کنندگان آمریکا و انجمن کارگردانان آمریکا) را کسب نمی کند یا بعضی اوقات، هنر و هالیوودیسم را برای انتخاب بهترین فیلم ملاک قرار می دهد ( اشاره به باخت فیلم بیوگرافی دوازده سال طول کشیده بوی هود از بردمن ایناریتو!).امسال اسکار همانند سال 2015 عمل کرد و بهای بیشتری به انجمن ها و پارتی های سینمایی خود یعنی PGA ,DAG داد و برنده مهم ترین بخش یعنی بهترین فیلم، به «شکلی آبی» رسید که مقایسه با بردمن آن سال، می بینیم که در حد و قواره آن نیست.
اگر به تعریف چند خطی داستان نگاهی کنیم، داستان «شکل آب»، نمونه ی مدرن داستان دیو و دلبر است که این بار قرار است به شکل درجه R به شما نشان داده شود. شخصیت الیزا (با بازی سالی هاوکنیز) همان دلبر داستان است اما به زیبایی آن نیست و بر خلاف وی، او لال است. دیو ما هم یک موجود آبی است که شباهت زیادی به مدل Abe Sapien در فیلم هل بوی خود دل تورو دارد؛ موجود آبی که احساس دارد و علاوه بر آن به نظر آدمیان، او یک خدا است. شخصیت بد قصه هم همان گاستون فیلم دیو و دلبر با بازی خیلی خوب (مایکل شنون) است که قصد از بین برد آن موجود آبی را در ذهن دارد. در چند خط داستان، قطعا منتظر یک داستانی شگفت انگیزی با حال و هوا و فضا سازی هزار تو پن یا پارک کریسمون طرف هستیم، اما «شکل آب» فقط در این چند سطر که خواندنی است، قابل تحمل است.
شکل آب شاهکار نیست، خوب هم نیست، بین متوسط و زیر متوسط است؛ ایراد شکل آب از این جا نشات می گیرد که فیلم در همان طرح ابتدایی دل تورو گیر کرده است و جلوتر نمی رود. البته دل تورو با هوش و زیرکی و البته با کمی زرنگ بازی، داستان عشق یک موجود انسانی با موجودی غیر انسانی که در آثار داستانی یا سینمایی چون
«دیو و دلبر» (که بیشتر از آن وام گرفته است که به آن اشاره کردیم) تا «جایی که موجودات وحشی هستند» (اسپایک جونز) یا «کینگ کنک» کلاسیک یا ورژن مدرنش، کپی کرده است. تنها تفاوت در این است که قاعده این داستان و فرم را عوض کرده است، این بوده که فیلم را به شکل درجه R یا بگم بزرگسالانه درآورده است. بار جنسی و برهنگی را زیاد کرده که به نظرم اصلا هم لازم نبود، خشونت را تا حدودی پیاز داغش را زیاد کرده و از کلمات رکیک و زشت ( همان Strong Language که در درجه بندی فیلم های هالیوود به آن یکی از موارد اشاره می شود!) هم در فیلم نامه اش به کار برده است. مشکل دیگر در محتوای فیلم است، فیلم قرار است یک رمانسی باشد که مخاطب هم از یک چشمش خون و از آن یکی هم اشک گریه کند! اما عشقی که فیلم در آن نشان داده می شود، عشق به شدت کاریکاتوریست. نکته بامزه و در واقع بد این است که این که جرقه عشق بین الیزا و موجود آبی، با دادن یک تخم مرغ آغاز می شود! در حالیکه منتظر یک عشق عمیق و در یک نگاه هستیم، دادن تخم مرغ به معشوق، آغاز گر این عشق مسخره گونه است. به شوخی بگویم که امروزه در مملکت این قدر وضع تخم مرغ خراب است که هرکسی تو خیابون تخم مرغ مجانی بدهد، عاشق او می شود تا چه برسد به یک موجود آبی و غیر انسانی! این عشق تخم مرغی تا اواسط فیلم ادامه پیدا می کند تا جایی که شخصیت اصلی برای به دست آوردن دل این موجود آبی، عریان می شود و سعی می کند که از طریق لذت جنسی بی مورد که در اوایل بار ها در پلان هایی به آن اشاره می شد، به موجود آبی انتقال کند که به شدت بد و باز هم کاریکاتوریست. جالب این جاست که دل تورو در فرش قرمز اکران فیلم، به خبرنگار می گوید، که وقتی طرح داستان را برای پخش کنندگان Fox Searchlight می خواند، اشک در چشم هایشان جمع شده بود!!!! حالا نمی دونم جوک بوده است یا این که نحوه بیان دل تورو در بیان شفاهی بهتر از نشان دادن آن بر تصویر است.