صحبت های اصغر فرهادی، شهاب حسینی و ترانه علیدوستی در نشست خبری فیلم «فروشنده»
فیلم سینمایی «فروشنده» شب گذشته برای منتقدین و اهالی مطبوعات به روی پرده رفت و امروز (شنبه) در آخرین روز نمایش فیلم جشنواره دوبار به صورت رسمی به روی پرده می رود.
اصغر فرهادی با هفتمین فیلم بلند سینماییاش «فروشنده»، برای دومین بار شانس خود را برای کسب جایزه نخل طلای بهترین فیلم جشنواره کن میآزماید.
کنفرانس خبری فیلم «فروشنده» امروز بعد از مراسم فوتوکال عوامل این فیلم برگزار شد. شهاب حسینی، بابک کریمی و ترانه علیدوستی از بازیگران این فیلم سینمایی،کاوه سجادی حسینی دستیار کارگردان و اصغر فرهادی کارگردان مطرح سینمای ایران در این کنفرانس حضور داشت.
فیلمسازی در ایران، برای من خیلی لذت بخش است
اصغر فرهادی در ابتدای این نشست خبری در مورد ایده و شروع ساخت این فیلم گفت: قرار نبود این فیلم ساخته شود. بعد از فیلم «گذشته»، با الکساندر مالهگی (مدیر کمپانی فرانسوی «ممنتو») صحبت کردم و قرار بود فیلم بعدیام در اسپانیا باشد و لوکیشن ها را هم در این کشور دیدیم و همه چیز خوب پیش میرفت تا اینکه من دلتنگ ساخت فیلم در کشور خودم شدم. اول «پدرو آلمادوار» و الکساندر ناراحت شدند ولی وقتی حس من را برای ساخت فیلم دیدند با من همکاری کردند و خیلی خوشحالم که توانستم به کشورم بروم و دوباره فیلم بسازم.
فرهادی در بخش دیگری از این نشست مطبوعاتی در پاسخ خبرنگاری که پرسید ممیزیهای فیلمسازی ایران، شرایط ساخت فیلم را سخت نمیکند، گفت: فیلمسازی در ایران یک ویژگی های دارد که بعضی از آنها به نفع فیلمساز است و برخی از آن به ضررش است. بعداز فیلم «جدایی نادر از سیمین» در شرایطی فیلمسازی در ایران را شروع کردم که آدمهایی که در کنار من بودند، انگیزه بیشتری داشتند و مشکلاتی که برای ساخت بعضی فیلمهای قبلی ام بود برای این فیلم وجود نداشت.
وی ادامه داد: پاسخ به سوال در مورد ساخت فیلم در شرایط اضطراری یا به قول شما سانسور، سخت است. ولی وقتی فیلمسازی تا سن چهل و چهار سالگی در مسیری قرار میگیرد که با موانعی مواجه است یا مسیر فیلمسازیش ناهموار است کمکم چگونه راه رفتن در این مسیر را یاد میگیرد. شاید برای فیلمساز آمریکایی با همان آزادی که داشته است، قرار گرفتن در این شرایط برایش هموار نباشد ولی وقتی در چنین شرایطی زندگی میکنی و بزرگ می شوی کم کم خود این چالشها و موانع تبدیل به یک واکنش و انرژی می شود که از این شرایط بگذرید. با تمام این شرایط، فیلمسازی در ایران، برای من خیلی لذت بخش است و علیرغم تمام آن شرایطی که شما درنظر دارید، احساس نیاز دارم که فیلمهایم را در ایران بسازم.
این فیلم ادای احترام به «گاو»،مهرجویی،تئاتر و ساعدی است
فرهادی در بخش دیگری از صحبتهایش و دلایل اجرای تئاتر «مرگ فروشنده» نمایشنامه آرتور میلر در این فیلم گفت: من قبل از اینکه به سینما بیایم، تئاتر میخواندم و همیشه به تئاتر احساس دین داشتم. فکر میکنم اینکه کارهای من برای مخاطب جذاب است به خاطر این است که ریشهاش در تئاتر است. با تئاتر بود که دریچه نگاهم به ادبیات نمایشی کشورم و جهان باز شد و تئاتر، من را صاحب سلیقه کرد. همیشه دلم میخواست یک روزی به تئاتر ادای احترام بکنم. اساسا این فیلم ادای احترام به چیزهایی است که خیلی دوستشان داشتم. ادای احترام به نویسنده بزرگ ایرانی که اتفاقا در فرانسه هم به خاک سپرده شد؛ غلامحسین ساعدی که برای ما ایرانیها، همسبک آرتور میلر است و به همان اندازه آثار غنی دارد. ادای احترام به داریوش مهرجویی فیلمساز ایرانی است که فیلم ارزشمند گاو را ساخت. ادای احترام به یک خواننده ایرانی که تصنیف مورد علاقه من را میخواند و این فیلم بیشتر یک کار دلی است و ادای احترام به چیزهایی است که دوستشان داشتم.
این فیلمساز برنده جایزه اسکار در بخش دیگر صحبتهایش گفت: دو قصه در این فیلم داریم. یکی قصه مرگ فروشنده است؛ فروشنده ایرانی که ناخواسته وارد یک اتفاق خیلی پیچیده میشود و دیگری قصه فروشنده آرتور میلر که روی صحنه تئاتر اجرا میشود و این دو قصه آینه وار بر هم تاثیر دارند. فروشنده داخل داستان من، خیلی شبیه فروشنده آرتور میلر است و همسرش شبیه لیندا است. یک شخصیتی هم به نام آهو است که هیچوقت او را نمیبینیم. این دو داستان که یکی در واقعیت رخ میدهد و داستان دیگر که در صحنه تئاتر اجرا میشود یکدیگر را کامل میکنند. آن بخش شخصیت پردازی که در داستان کمتر میبینیم در تئاتر بهتر پیدا میشود. حتی شیطنتهایی هم کردم و بعضی از لباسها را برای شخصیتهای دو داستان شبیه هم در نظر گرفتم.
تهران ما را شبیه نیویورک آن زمان آرتورمیلر است/اشتیاقی عجیب برای رسیدن به مدرنیته داریم
کارگردان «فروشنده» در پاسخ به سوالی در مورد یکی از سکانسهای حساس فیلم به طنز و کنایه پاسخ داد: من در حمام نبودم و نمیدانم چه اتفاقی افتاد. (خنده حضار) اما راجع به اینکه چه ارتباطی بین مرگ فروشنده وجود دارد آن هم نه به لحاظ اخلاقی بلکه به لحاظ اجتماعی؛ توجه شما را به ابتدای مرگ فروشنده آرتور میلر جلب میکنم. میلر، نیویورکی را توصیف میکند که با یک سرعت غیر قابل باوری درحال تغییر است و ساختمانهای قدیمی خراب میشوند و دنیای مدرنی درحال ساخته شدن است و از طرف دیگر طبقه ای از اجتماع را نشان میدهد که نمیتواند خودش را از زیر این چرخدندههای مدرن شدن نجات دهد و قربانی میشوند. این توصیف میلر برای آن سالهای نیویورک بود و حالا بعد از چند دهه چنین اتفاقی برای تهران درحال وقوع است. اینکه ما هم در یک سطح وسیع، اشتیاقی عجیب برای رسیدن به مدرنیته داریم، تهران ما را شبیه همان نیویورک آن زمان میلر کرده است. این سرعت در میل به مدرن شدن، تامل تطبیق دادن ما با شرایط موجود را کم میکند. همانطور که در اول فیلم دیدیم، شخصیتهای اصلی فیلم در حال اجرای تئاتر هستند که یک پدیده و شغل مدرن است و نشان میدهد فکر روشن و بازی را دارند. با این وجود، همین انسانهای مدرن در ادامه داستان وقتی در موقعیتی قرار میگیرند، رفتاری سنتی را بروز میدهند.
وی افزود: این ارتباطی است که من بین نمایشنامه میلر و داستان خودم ایجاد کردم و سعی کردم معماری و فضای شهری را همانطوری توصیف کنم که میلر میبیند. حتی شخصیت فیلم در یک جمله ای آرزو میکند که ای کاش میشد این شهر را خراب کرد و دوباره از نو ساخت. این شخصیت دلش میخواهد همه چیز را خراب کند و از نو بسازد و همین تغییر و نو شدن ریشه سنتی است که در شخصیت این فیلم هم وجود دارد.
اصغر فرهادی در پاسخ به سوال دیگری در مورد توجیه پذیری واکنش شخصیت اصلی این فیلم و مرگ فروشنده گفت: این یک چیزی است به عنوان حریم که از کودکی در تربیت و فرهنگ شرقی ما شکل گرفته است مثل حریم بدن یا حریم خانواده. مثلا در فیلم می بینیم که پسربچه به خانم غریبه اجازه نمیدهد که لباس او را در بیاورد یا مثلا در مدرسه پسرها از دخترها جدا مینشینند. این تربیت اجتماعی و فرهنگی ماست و کمکم که بزرگتر می شویم در شخصیت ما ته نشین میشود و چیزهای به اسم فاصله جنسیتی شکل میگیرد و اینکه در دنیا دو جنس وجود دارد: زن و مرد. این ریشه در فرهنگ ماست و ورود غریبه به حریم ما، در فرهنگ ایران موضوع مهمی است. در حال ارزشگذاری نیستم و این ویژگی فرهنگی ماست. شاید اگر چنین اتفاقی که در فیلم رخ داده است در جای دیگر دنیا رخ میداد این میزان واکنش را نمیدیدید. در کنار این موضوع، مفهوم آبرو هم داریم. آبرو یعنی قضاوت جمعی دیگران نسبت به ما. آبرو نقش مهمی در زندگی ما دارد. شاید اگر همسایههای این خانواده از وقوع چنین اتفاقی در آن شب بی خبر بودند، آن مرد واکنش دیگری نشان میداد. این مرد بدون اینکه خودش متوجه باشد، تحت تاثیر فشارهایی که از اطراف میآید، به سمتی می رود که آن فاجعه رخ میدهد.
علیدوستی: برای من ماهیت فرا ایرانی فیلم مهم بود
در ادامه این نشست، ترانه علیدوستی بازیگر نقش رعنا در فیلم «فروشنده» گفت: برای خود من ماهیت فرا ایرانی فیلم مهم بود. موضوع آبرو، حیا و غیرت در این فیلم مطرح میشود و من برخلاف نظر آقای فرهادی فکر میکنم که یک مرد غربی هم در مواجهه با این موضوع چنین برخوردی را انجام میداد. مساله در مورد تعرض به حریم شخصی یک زن است و این در همه جای دنیا وجود دارد وهمیشه قربانی خجالت میکشد که در مورد اتفاقی که برایش اتفاق افتاده حرف بزند. اینکه مردی ادعا میکند روشنفکر و هنرمند است ولی نمیتواند از کنار این مساله عبور کند، گره اصلی این داستان بود. این مرد بالاخره نتوانست از این ورطه نجات پیدا کند و بین قربانی شدن زن و تجاوز به قلمرو مردانه اش تفکیک قائل شود.
علیدوستی ادامه داد: اینکه مرد فیلم در مقابل عرف جامعه سرخم میکند و به جای دفاع از عشقاش، که قربانی شده بود، کاری کرد که زن بار دیگر قربانی شود، از نکات اصلی این فیلم است. این چرخه غلطی است و اگر فیلم از این سمت، دیده شود حرفهای زیادی در خودش دارد.
شهاب حسینی: اشکال از آنجایی شروع میشود که دیگرانی با زیر پا گذاشتن ارزشها وارد حریم هم میشوند
شهاب حسینی هم در ابتدای صحبتهایش در این نشست، با اشاره به شخصیت عماد در فیلم «فروشنده» گفت: مفهوم صلح و عدم تعرض، مفهوم جهانی است. ما داشتیم زندگی خودمان را می کردیم ولی یک آقایی به خانه ما آمد و مشکلاتی را برای ما بوجود آورد که بر زندگی ما تاثیر گذاشت. این برای من سوال بود که چرا این آقا باید وارد حریم خانه من شود. شاید هم نمیدانسته و نمیخواسته چنین کاری را بکند ولی موضوع این است که ورود به حریم خانه من، تاثیر بدی بر زندگی ما گذاشت. تا جایی که آدمها به هم احترام میگذارند و یکدیگر را مورد آسیب قرار نمیدهند همه چیز به خوبی پیش میرود ولی اشکال از آنجایی شروع میشود که دیگرانی وارد حریم هم میشوند و ارزشهایی را زیر پا میگذارند و زندگیها را دچار آسیب میکنند. فرهنگ و تربیت ما در وجود ما این را نهادینه کرده است که حریم خودمان و دیگران را در جامعه حفظ کنیم تا زندگی سعادتمند و توام با مهربانی داشته باشیم.
شهاب حسینی ادامه داد: همیشه کژراهیها به خاطر زیاده خواهیها اتفاق میافتد. اگر در فیلم، آن آقا، سرش به زندگی خودش بود و زیاده خواهی نمیکرد، این مسائل پیش نمیآمد و راحت زندگی خودمان را میکردیم و البته این فیلم هم ساخته نمیشد. (خنده حضار)
اصغر فرهادی در ادمه نشست به فیلمبرداری حسین جعفریان اشاره کرد و گفت: من با آقای جعفریان در سه فیلم «چهارشنبه سوری»، «درباره الی» و «فروشنده» همکاری داشتم. فیلمبرداری این کار هم به گونهای ظریف و پنهان است و سایه فیلمبردار را روی سر فیلم حس نمیکنید و این از ویژگیهای کاری ایشان است. عوامل این فیلم با کارهای قبلی من مشترک هستند و به یک زبان مشترک رسیدیم و در این فیلم کامل شدیم.
این کارگردان برنده جایزه اسکار در بخش دیگری از نشست مطبوعاتی فیلم «فروشنده» در پاسخ به سوالی که هنگام نوشتن فیلمنامه به مسائل به صورت نظام مند نگاه میکند اینگونه پاسخ داد: وقتی در حال نوشتن فیلمنامه هستم به پیچیدگی موضوعات فکر نمیکنم. از بیرون به نظر میرسد که من دارم قصهام را مهندسی میکنم و برای خودم جالب است چون این حساب کتابهای پیچیده را موقع نوشتن نمیکنم. مثلا اینکه اینجا، زمان در تئاتر چطور شده است. بخشی از ناخودآگاه من کار خودش را میکند. من شطرنج بلد نیستم و میبازم ولی از بیرون به نظر میرسد که من بازی را چیدهام.
«فروشنده» به لحاظ سبک کاری ادامه «جدایی» و «درباره الی» است اما تکرار آن نیست/ این دفعه بیشتر درباره خشونت صحبت شد
در ادامه نشست خبرنگار ایرانی شبکههای ماهوارهای غیرمجاز ایران فردا پرسید: آیا «فروشنده» ادامه فیلم «درباره الی» است؟ و دیگر اینکه بار آخر در «درباره الی» اتومبیل روشنفکران در گل گیر کرد، اما این بار اوضاع فرق میکند و روشنفکران به دانشآموزان یاد میدهند که چطور نباید گاو شد.سوال سوم اینکه در انتهای فیلم بازیگران را گریم میکنند، شما در این کار گریم را برداشتید یا گریم را سانسور کردید؟
فرهادی هم در پاسخ به این سوال گفت: سوالات شما فارسی بود ولی از هر سوال خارجی دیگری پیچیده تر بود. (خنده حضار) «فروشنده» به لحاظ سبک کاری ادامه جدایی و درباره الی است اما تکرار آن نیست. موضوعات مشابهی است چون میآید به قلب آدم و آن را میبیند و در این سالهای تغییرات خیلی اساسی نکردهام که مسیر عوض کنم. سعی میکنم که اینها پخته تر شود و این دفعه بیشتر درباره خشونت صحبت شد. مخصوصا خشونتی که دلیل قانعکنندهای برای انجامش داشته باشیم.
شخصیت اصلی فیلم، مثل تروریستها برای خشونتش دلیل میآورد
وی اضافه کرد: یک خشونتی است که حاصل یک عصبانیت است ولی یک زمانی خشونتی داریم که برایش دلیل داریم و برای این دلیل هم ایمان داریم که حاصلش میشود همان رفتارهای تروریستی که در دنیا وجود دارد و آنها بر این خشونت باور دارند. شخصیت اصلی فیلم در کل فیلم در حال دلیل جمع کردن برای اعمال خشونت هستند.
جریان روشنفکری در ایران به گل نشسته نیست
فرهادی در پاسخ به سوال دیگر این خبرنگار گفت: انتهای فیلم «درباره الی» روشنفکر نیستند که به گل نشستند. اگر در ایران و از سمت یک جناح تندرو این حرف زده میشد تعجب نمیکردم ولی از شما تعجب کردم که این را پرسیدید. به قدری این روزها به روشنفکران بد گفتهاند و یک اصطلاح و انگ شده، من ناراحت میشوم. ما باید به آقای شاملو و کیارستمی افتخار کنیم. به هیچ وجه، جریان روشنفکری در ایران به گل نشسته نیست و این تبلیغ غلطی است. انتهای درباره الی این است که یک تعدادی به سفر رفته اند و میتوان این تصور را کرد که آنها گرفتار موقعیت هستند که توانایی بیرون آمدن از آن ندارند. ضمن اینکه، شخصیتهای درباره الی آدمهای روشنی هستند ولی روشنفکرهای جامعه نیستند.
وی در پاسخ به سوال سوم گفت: صحنه آخر فیلم، اشاره به سانسور در فیلم ندارد و بیشتر راجع به آدمهایی است که در حال پیر شدن هستند و هرکسی میتواند برداشتهای مختلفی از آن داشته باشد.
در ادامه نشست خبری بابک غفوری آذر از رادیو فردا از اصغر فرهادی پرسید: شخصیتی که در فیلم میبینیم یک دبیری را نشان میدهد که روشنفکر است ولی همین دبیر برای حل معما به ابزار شکنجه و بازجویی متوسل میشود آیا این شخصیتی که برای روشنفکر شکل گرفته است به خاطر شرایط جامعه نیست که چنین ابزاری را در اختیار فردی قرار میدهد که به نظر میرسد از این ابزار دور باشد؟
فرهادی در پاسخ گفت: تعریف ما از روشنفکری متفاوت است. در یک تعریف، روشنفکری کسی است که از اندیشهورزی ارتزاق میکند. به نظر من روشنفکر کسی است که از زاویهای جدیدتر و زودتر از جامعه میتواند تفسیر کند. عماد در این فیلم، یک آدم روشنی است، یک انسان فرهنگی است ولی نمیتواند نمونهای از روشنفکر جامعه ما باشد. اهل کتاب و تئاتر است، ذهن روشنی دارد اما نه به عنوان روشنفکری است که در کشور ما میشناسیم. بله میشود گفت که اتفاقا تناقض و پارادوکس این است که این شخص از آن آدم به این آدم میرسد. آدمی که مهربان است، عاشق همسرش است، نگران بچه همسایه است و احساس مسئولیت میکند؛ ناگهان چه چیزی این آدم را از آن وضعیت مهربانی، تغییر میدهد. سوال این است که چه کسانی این آدم را تبدیلش میکنند به آدمی که این خشونت را چه در کلام یا رفتار بروز دهد. این یکی از سوالات اصلی است که در فیلم مطرح میشود.
فرهادی در پاسخ به پرسش بعدی در این نشست، فیلم فروشنده را یک فیلم کارآگاهی دانست و گفت: اساسا فیلمهایی که داستانی معماگونه دارند هم برای مخاطب حرفهای سینما و هم مخاطبان عادی سینما جذابیت دارد. ما در فیلم کارآگاه نمیبینیم ولی خود تماشاگر با موضوع فیلم به عنوان یک کارآگاه برخورد میکند.
علیدوستی: تفاوت آقای فرهادی با فیلمهای قبلی این است که هر روز وسواسیتر میشوند
در ادامه نشست ترانه علیدوستی درباره نقش خودش گفت: ذهنیت من در زمان همکاری در فیلم این بود که بله ممکن است اینها، رعنا، عماد و اینها از احمد و الی در فیلم «درباره الی» دور نباشند و ممکن است آینده آنها باشند. اما اینجا ما وادار به واکنش هستیم و شخصیت خودم را این طور میدیدم. معمولا در نقشهایی که بازی کردهام، کنشگری زیاد بوده اما در اینجا وادار به واکنش شدن و قربانی بودن در یک فیلم را برای اولین بار در فروشنده تجربه میکردم. تفاوت آقای فرهادی با فیلمهای قبلی این است که هر روز وسواسیتر میشوند که نشانه رشد است. چیزی که به ایشان احترام میگذارم این است که آقای فرهادی در سینمای خودش بزرگترین منتقد خودش است و روز به روز بیشتر به خودش گیر میدهد. این به نظرم خیلی قابل ستایش است.
شهاب حسینی: فرهادی در وهله اول یک متفکر است و بعد فیلمسازی وسیلهای برای ابراز آن تفکر است
شهاب حسینی بازیگر نقش عماد در این نشست مطبوعاتی گفت: من دانشآموخته یک استاد فقید به نام حمید سمندریان هستم که الان در بهشت زندگی میکند. استاد سمندریان میگفت که «اثر خوب اثری است که وقتی جلوی چشم تماشاگر تمام شد در ذهن تماشاگر شروع شود.» در 20 سال گذشته فیلمهای زیادی را در سینمای ایران و جهان دیدم تا مهارتهای بیشتری یاد بگیرم و زندگی یاد بگیرم. برای همین همیشه دنبال سینمایی بودم که بتواند این تفکر را بیش از پیش د رمخاطبش شکل دهد. بارها و بارها گفتم که آقای اصغر فرهادی در وهله اول یک متفکر است و بعد فیلمسازی وسیلهای برای ابراز آن تفکر است. آقای فرهادی با مهارت بالا در طرح موضوعاتی که بعد از تمام شدن، در ذهن مخاطب آغاز میشود کار میکند. کار کردن با او به شخصه برای من جنبه آموزشی داشته است و سعی کردم در آن تفکر شریک باشم. هر وقت که ایشان دوست داشتند که من بتوانم در کنارشان باشم همواره آمادهام به خاطر این که واقعا در فیلمهای آقای فرهادی چیزی یاد میگیرم که فکر میکنم نقطه اصلی تمرکز سینماست.
در انتهای نشست خبرنگاری از فرهادی در مورد خشونت نهفته این فیلم و مثالهایی از خشونت در جامعه جهانی سوال کرد و فرهادی پاسخ داد: این فیلم یک مثال کوچک است که اگر بخواهیم به بیرون از خانواده تعمیم بدهیم همین اتفاقاتی است که جهان را در برگرفته است. امروز جهان سرشار از خشونتهای ناشی از باور های ایدئولوژیک است. خیلی کار میبرد که بتوان مقابل این خشونت ایستاد. اگرچه اشاره مستقیم به جهان بیرون فیلم ندارم ولی این فیلم به عنوان یک مثال کوچک از این نوع خشونت است. وقتی فیلمنامه را مینوشتم تصمیم نگرفتم به خاطر خشونتهای نگرانکننده دنیا فیلمی بسازم. من یک داستانی نوشتم که وقتی تمام شد دیدم چقدر همزمان است با اتفاقاتی که در دنیا رخ میدهد.