پنج ویژگی فیلم زالاوا | یکی تنها در برابر شهر
اختصاصی سلام سینما - «زالاوا» از جمله فیلمهای مستقلی است که توسط سمیرا و روحالله برادری تهیه شده و اولینبار در جشنواره سی و نهم فیلم فجر در سال ۹۹ به نمایش درآمد و ارسلان امیری کارگردان آن سیمرغ بهترین کارگردانی فیلم اول را از آن خود کرد.
پنج ویژگی مهم «تیتی»: به دریا زدن در دل شب...
این فیلم همچنین در جشنواره ونیز حضور موفقی داشت و جایزه بزرگ هفته منتقدان این جشنواره را به خانه آورد و بعدتر جایزه هیئت داوران فیپرشی را هم از آن خود کرد.
«زالاوا» بعد از تجربه حضور در جشنوارههای جهانی، تیرماه ۱۴۰۱ به اکران عمومی درآمد. فیلمی که هرچند به دلیل مستقل بودن، تبلیغات محدود و مهمتر از آن عدم استفاده از سوپر استارهای سینمایی، فروش محدودی داشت.
کار ژانریک در بستر سینمای بیبضاعت دههی اخیر
اولین نکتهای که درباره فیلم به چشم میآید، تفاوت آن با عمده تولیدات جریان اصلی سینمای ایران است. در بازهٔ گسترده فیلمهای کمدی و یا اجتماعی سالهای اخیر، «زالاوا» در گوشهای دور، در کنار فیلمهای مستقل دیگری مانند «پوست» و «تی تی» قرار میگیرد. فیلمهایی که سعی میکنند از این بستر محدود و دیگر نخنما شدهٔ فیلم اجتماعی بیرون بزنند و سینما را در ساحتهای خلاقانه و هوشمندانهتری دنبال کنند.
«زالاوا» و «پوست» از جهت پرداختن به داستانی با درونمایه وحشت در یک صف قرار میگیرند و با «تیتی» که ساخته آیدا پناهنده است و ارسلان امیری بهعنوان فیلمنامهنویس در آن فیلم حضور داشته، از جهت اینکه سعی میکنند از مرزهای سینمای ایران فراتر بروند و داستانی را دستمایه ساخت فیلم قرار دهند که از آن رئالیسم خام و بازاری این سالها دوری میگزیند.
حقیقتاً همین تلاش برای ایجاد تفاوتهای ساختاری و مضمونی خودش جای شکر دارد، فارغ از اینکه چقدر موفق بوده است. شاید اگر کیفیت عمومی فیلمهای ایرانی به فجایع فعلی نبود، «زالاوا» ذوقزدهمان نمیکرد اما حالا در این سینمای فقیر، «زالاوا» بهعنوان یکی از معدود فیلمهایی که تلاش میکند در بستر ژانر حرکت کند، تبدیل به موردی ویژه شده است.
یعنی «زالاوا» بهجای بهره بردن از داستانهای بازاری و محدود ماندن به ساختار رئالیستی که بدل به زبان رسمی سینمای ایران شده، از خود سینما و جذابیت ذاتیاش (که در ذیل ژانرها دستهبندی میشوند.) بهره میبرد.
«زالاوا» با استفاده از الگوهای ژانر وحشت و فضاسازی دلهرهآور، تماشاگر را در دل داستان محبوس میکند. فیلمی که موفق میشود ترس و تعلیق خلق کند بدون اینکه خندهدار از آب دربیاید و بدل به یک کمدی ناخواسته شود و این برای سینمای ایران غنیمت است!
کارگردانی دقیق
اما اینکه «زالاوا» موفق میشود از پس ساخت این اتمسفر رازآلود/ ترسناک بربیاید، نتیجه تبحر کارگردان و شناخت خوب او از ژانر و عناصر و المانهایش است. کارگردانی «زالاوا» خصوصاً در نیمهٔ اول فیلم، دقیق و ریزبینانه است. امیری با تسلطی که بر فیلمنامهای که مشترکاً با همکاری آیدا پناهنده و تهمینه بهرام علیان نوشته شده، ترس را در سرتاسر فیلم مستتر میکند.
به موقع دوربینش را عقب میکشد تا عظمت ترسناک طبیعت و ماورالطبیعه را یادآوری کند و جایی که لازم است، انعکاس آن را در نمای چهرهای وحشتزده موکد میکند.
دانش ژانریک ارسلان امیری به او این امکان را میدهد تا با جاگذاری درست عناصر، یکفصل افتتاحیه جاندار و مرعوبکننده را تصویر کند.
هرچند نام ارسلان امیری را بهعنوان فیلمنامهنویس در «ناهید» و «اسرافیل» دیده بودیم، اما گمان نمیبردیم که در اولین تجربه کارگردانیاش اینچنین غافلگیرمان کند. به شکل کلی میتوان گفت بارزترین نکات «زالاوا» به کارگردانی خوب و خلاقانه ارسلان امیری برمیگردد و نقاط ضعفش عموماً متوجه فیلمنامه است.
ارسلان امیری علاوه بر اینکه چهرهای تکنیکی از خود به نمایش میگذارد و نشان میدهد که میتواند فضا و اتمسفر بسازد، در ایجاد هماهنگی بین عناصر مختلف مانند طراحی صحنه، بازی گرفتن از بازیگران، استفاده بهجا از موسیقی و انتقال مفهوم جامعهشناختی در پس داستانی تعلیقآمیز هم خوب عمل میکند.
استفاده از عناصر بومی، بازیگران محلی و پشتوانه تجربی مستندسازی
این نکتهای است که در فیلمهای بارز امسال به چشم میآید. فیلمهایی که با رویکرد گریز از مرکز، از خیابانهای پایتخت اعلام برائت میکنند و دوربین خود را به گوشههای دیگر این سرزمین میبرند.
«آتابای» که در نواحی ترکنشین و اصلاً به زبان ترکی ساخته شده، «تیتی» که در شمال کشور میگذرد و «زالاوا» که به کردستان میرود. سرزمین مادری خود فیلمساز که شناخت دقیقی از اقلیم و فرهنگش دارد و همین باعث میشود تصویری باورپذیر از یک روستای کردنشین به تماشاگر ارائه دهد.
کرد بودن خود امیری باعث میشود تا او از عناصر بومی در طراحی میزانسنهایش (خصوصاً ساختار معماری روستاهای کوهستانی کردنشین) استفاده کند و البته داستانی که انتخاب کرده تا برپایهاش یک فیلم ترسناک بسازد، برآمده از فرهنگ اقلیم کردستان است.
جسارت و شجاعت فیلمساز فیلم اولی اما وقتی خودنمایی میکند که او بهجای استفاده از بازیگران مطرح و سلبریتی به سراغ هنرپیشههایی غیرمعروف که عموماً کرد هم هستند میرود.
هرچند امیری خوب میدانسته که این کار به فروش فیلمش لطمه خواهد زد اما ترجیح داده به ذات «فیلم مستقل» وفادار بماند و انصافاً بازیهای قابلتوجهی هم از بازیگران فرعیاش گرفته. خصوصاً باسط رضایی که در نقش مکمل سرباز بسیار خوب ظاهر میشود و علاوه بر ویژگیهای شخصیتش در پیشبردن درام، بار کمیکی هم به فیلم میافزاید.
امیری همچنین در بسطدادن مفاهیم اجتماعی و مردمشناسانه فیلم که پرداختن به آنها در دل یک فیلم ترسناک چندان کار آسانی نیست، از تجربه خود در مستندسازی بهره میبرد. اهمیت این پشتوانه مستندسازی فیلم وقتی اهمیت مییابد که «زالاوا» را نه صرفاً بهعنوان یک فیلم ترسناک که بهعنوان یک فیلم ترسناک جامعهشناسانه و مردمشناسانه مورد بررسی قرار دهیم، جایی که فیلمساز سعی میکند از مرزبندیهای ژانر بیرون بزند.
حرکت روی مرز خرافه و کابوس/ ایده خلاقانه جابهجایی شیشهها
در نیمه ابتدایی فیلم، دست خرافهپرستی هنوز رو نشده، تماشاگر نمیداند که جن حقیقتاً وجود دارد یا ندارد. هرچند درد خرافهپرستی را در مرگ دختر بیگناه در اوایل فیلم احساس میکند یا بیماری مشترک اهالی روستا او را به فکر میاندازد، اما شبیه به لحظهای که اهالی روستا بیرون ایستادهاند و حیران منتظرند ببینند آمردان بیرون میآید یا نه، تماشاگر هم سرگردان است.
نیمه دوم فیلم دست خرافات را رو میکند اما تا پیش از آن، تماشاگر در فضایی کابوسگونه گیر افتاده است. اوج این کابوس در بازی دراماتیکی که با جابهجا کردن شیشهای که مثلاً جن در آن حبس شده، هویدا میشود. جایی که در هر نمایی از شیشه، دل تماشاگر میلرزد و ترس قهرمان سفت و محکم فیلم وقتی در خلوت میخواهد شیشه را باز کند، به اوج سمپاتی میرسد.
این سکانسهای مربوط به شیشه، در کنار لحظاتی که فیلمساز، قهرمانش را تنها و عریان جلوی همهی روستا به صف میکند، تاثیرگذارترین لحظات فیلم هستند که باز هم جذابیت خود را از همان نیروی بالقوهی ژانریک به عاریه میگیرند یا از ادای دین شخصی فیلمساز به جهان مردانه و قهرمانباور وسترنها و خصوصا «نیمروز» فرد زینهمان منتج میشوند.
این خلاقانهترین ایده فیلم است که نه فقط قهرمان که تماشاگر را هم به چالش میکشد تا پیش از اینکه فیلم به خانهی دکتر برسد و موعد آن شب طولانی و البته بیپایان برای دکتر زیباروی کرد به سربیاید، فیلم تماشاگر را روی مرز باریکی میان خرافات و کابوس وادار به حرکت میکند و با هر نمایی که از شیشه میگیرد، او را به چالشی روانکاوانه فرامیخواند.
فیلمنامهٔ دوپاره
رسیدیم به پاشنهی آشیل ماجرا!
«زالاوا» فیلمی دوپاره است که ریشه این دوپارگی را باید در فیلمنامه جست. برخلاف شروع محکم و جانانه فیلم که به نماهای لانگ شات رعبآوری در دل کوهستانهای کردستان مزین شده است، نیمهٔ دوم فیلم پویایی آغازین را ندارد.
دقیقاً از وقتی که فیلم به خانه دکتر میرسد و عاشقانه میان قهرمان و دکتر، همهی فوکوسها را به خودش میکشد و بهواسطه آن، فضای فیلم را در هم میشکند تا با یک پایان ملودراماتیک عاشقانه طرف باشیم، «زالاوا» تا حدی از دست میرود.
هم ضرباهنگ از آن تکاپو بازمیایستد و هم نهی خرافهپرستی، بیش از اندازه اخلاقی و شعاری میشود. فیلمی که با شروعش غافلگیرمان کرده، در پایانبندی خود در دام نصیحت و اندرزگویی میافتد. ریشه این را هم باید در فیلمنامه جست.
«زالاوا» به ظهور یک کارگردان خلاق، تکنیکی و مهمتر از اینها حتی، آگاه به تاریخ سینما و اصول هنری بنیادین سینما امیدوارمان میکند.
باید منتظر فیلمهای بعدی ارسلان امیری باشیم. احتمالاً این زوج دوستداشتنی روزی کارهای بزرگی در این سینمای از رمق افتاده خواهند کرد.