واکنش تند به نمایشگاه نقاشی آدرین برودی بازیگر برنده اسکار/ هیچکس حتی دو بار به این آثار نگاه نمیکند!

بازیگران زیادی تاکنون بوم نقاشی را بهعنوان صحنهای تازه برای بروز خلاقیتهای خود انتخاب کردهاند؛ از جیم کری و سیلوستر استالونه گرفته تا شارون استون و جانی دپ که آثارشان واکنشهای متفاوتی به همراه داشته است. آدرین برودی، بازیگر برنده اسکار، تازهترین چهرهای است که وارد این عرصه شده و با نمایش مجموعهای از آثارش در گالری Eden نیویورک، نگاههای بسیاری را به خود جلب کرده است. اگرچه برخی رسانهها به ستایش از جدیت و شدت نگاه بازیگرانه او در نقاشیهایش پرداختهاند، اما الکس گرینبرگ در یادداشتی صریح و بیپرده در آرتنیوز، این آثار را بهشدت نقد کرده و آنها را زشت و بیکیفیت دانسته است.
الکس گرینبرگ نوشته است: آدرین برودی بهواسطه تواناییهای بازیگریاش توجه شایستهای دریافت کرده است؛ نقش برنده اسکار او در فیلم The Brutalist که سال گذشته اکران شد، از آن دست اجراهایی است که بیشتر بازیگران در طول عمر حرفهایشان تنها یکبار ممکن است موفق به انجامش شوند. با این حال، هفته گذشته او بهدلیل آثار هنری نازیبایی که در گالری Eden نیویورک رونمایی کرد، مورد توجهی نامناسب قرار گرفت؛ نمایشگاهی که دستکم بر اساس پوشش خبریاش، یکی از پُربحثترین نمایشگاههای هنری فصل به شمار میرود.
برودی در مقام هنرمند، اکنون در قالب یک پروفایل ۱۳۰۰ کلمهای در نیویورک تایمز معرفی شده که او را هنرمندی سزاوار توجه جلوه میدهد. نشریه Cultured نیز این هفته از او تمجید کرده و نوشته است که برودی در آثارش همان «شدت نگاه مورب» را به نمایش گذاشته که در بازیگریاش وجود دارد؛ و گفتوگویی ستایشبرانگیز در Interview نیز با مقدمهای همراه شده که میگوید: «هرچقدر میخواهید تمسخر کنید، اما برای این آثار واقعاً بازار وجود دارد.» (انگار این معیار مناسبی برای سنجش کیفیت است!) احتمالاً این جمله اشارهای است به فروش یکی از نقاشیهای برودی در ماه گذشته به قیمت ۴۲۵هزار دلار در مراسم خیریه amfAR در جشنواره کن.
خوشبختانه واکنش رسانههای تخصصی هنر کمی متفاوت بوده است. آنی آرمسترانگ در ستون «Wet Paint» از سایت Artnet News نوشته است: «همین حالا هم بهاندازه کافی سلولهای مغزیام را صرف تحلیل این آثار کردهام.» حرفی است منطقی. اما مرا ببخشید اگر به این اتلاف مغزی ادامه میدهم، چون نمیتوانم از فکر کردن به زشتی این آثار دست بردارم.
نمایشگاه گالری Eden با عنوان «ساختهشده در آمریکا» در ظاهر کوششی است برای بازتاب تجربه دردناک زندگی در این کشور. بیشتر آثار ارائهشده در آن شامل چهرههایی شاخص از فرهنگ عامه آمریکا هستند—نظیر دونالد داک، میکی ماوس، و مگی سیمپسون—که برودی آنها را در میان خطوط رنگی و عناصر کلاژشدهای چون بریده روزنامهها، آگهیها و برچسب محصولات به تصویر کشیده است.
برودی با جدیت میکوشد که با الهام از سبک پاپ آرت دهه ۱۹۶۰، روایتی معاصر ارائه دهد. یکی از نقاشیهای نمایشگاه، نسخهای بازآفرینیشده از اثر Shot Sage Marilyn Monroe (۱۹۶۴) اثر اندی وارهول است که در زیر آن واژه «XANAX» نوشته شده—نام دارویی که ۱۴ سال پس از مرگ مونرو از مصرف باربیتوراتها در آمریکا ثبت اختراع شد و امروزه بهعنوان درمان اضطراب شهرت یافته است. این نقاشی یکی از چندین اثری است که برودی از مونرو در نمایشگاه به نمایش گذاشته. در اثری دیگر تصویر بزرگی از مونرو در بالای ترکیبی از متون دیده میشود که برخی از آنها بهطور برجسته شامل کلمات «مرد» یا «مردان» هستند، که احتمالاً کنایهای است به این ایده که نگاه مردانه، اختیار را از مونرو سلب کرده است.
نقاشیهای مونرو اثر وارهول بسیار چشمنواز است - یکی از آنها در موزه هنر مدرن (MoMA) که چند خیابان با نمایشگاه برودی فاصله دارد، پرترهای از مونرو را در میان زمینهای طلایی نمایش میدهد. در مقابل، نقاشیهای مونرو اثر برودی نسبتاً زشت است: سطح آنها چنان مخدوش است که گویی کسی با چنگال بوم را خراش داده است. در حالی که آثار وارهول از مونرو حسی غنی و پرجلا دارند، کارهای برودی ارزان و بیحرمت به نظر میرسند.
شاید بتوان استدلال کرد که برودی عمداً میخواهد نقاشیهای دِکولاژ دهه ۱۹۶۰ را به یاد آورد - سبکی که در آن هنرمندان، عمدتاً در فرانسه، پوسترها و تبلیغات چندلایه را میدریدند تا لایههای زیرین را آشکار کنند، گویی بوم نقاشی دیوارهای ساختمانهای شهری است. اما این تحلیل بیش از حد به او اعتبار میدهد؛ چرا که او ژاک ویلگله نیست. اگر دقیقتر نگاه کنید، متوجه میشوید بسیاری از چاپهای مورد استفاده برودی پیکسلی و بیکیفیتاند؛ انگار آنها را با کیفیت پایین از اینترنت چاپ کرده، نه اینکه از محیط اطرافش برگرفته باشد.
از نظر مفهومی نیز آثار برودی چندان بهتر نیست. تصاویر شخصیتهای کارتونی با ظرافتی در حد پتک طراحی شدهاند و هیچ تلاشی برای ارائه پیچیدگی یا لایههای معنایی در نقد فرهنگ خشونتزده آمریکا ندارند. یکی از تابلوها با لحنی سطحی، اسکروج مکداک را نشان میدهد که با لذت سلاح خودکاری حمل میکند، در کنار دو انسان نیزهخورده و یک جمجمه. به دلایلی نامشخص، برودی در همین تابلو شرححال چاپشدهای از «یوزف پتاتسک» مدل اهل چک را نیز گنجانده، آن هم در دل دیواری آجری نقاشیشده با کلمه "NYC".
برودی زمانی جهتی نسبتاً جالبتر در آثارش پیدا میکند که تمرکزش را بر خود میگذارد. در یکی از تابلوها، تصویر جوانی او در گوشه کوچهای کثیف دیده میشود، در میان مارها، یک سگ، و پوستری از فیلم Clean (ساخته ۲۰۲۱) که خودش نویسندگی، تهیهکنندگی و بازی در آن را بر عهده داشته است. فیلمی که از نظر منتقدان و تجاری یک شکست محسوب شد. این نقاشی به نظر میرسد که میخواهد نشان دهد هنرمندانی که اشتباه میکنند، برای بازگشت به کانون توجه مسیر سختتری در پیش دارند. البته این خط فکری در این زمینه چندان منطقی نیست، چراکه برودی بهتازگی اسکار گرفته و هیچ دلیلی ندارد که بخواهد خودش را به جایگاهی شبیه ژان میشل باسکیا بنشاند.
این قیاس ناخوشایند بین برودی و باسکیا با یکی از تابلوهای بزرگ نمایشگاه بیشتر زننده میشود - تابلویی که نام «Brody» را با دستخط باسکیا به نمایش میگذارد. در کنار تصویر برهنه بالاتنهای از باسکیا، بطریای دیده میشود که واژه "HEROIN" (هروئین) روی آن نقش بسته، اشارهای به ماده مخدری که باسکیا خود نیز مصرف میکرد. در طول دوران کوتاهمدت فعالیت باسکیا و حتی پس از مرگش، پرسشهایی ارزشمند درباره استثمار او توسط جهان هنر مطرح شده است - پرسشهایی که باید بار دیگر در نمایشگاه برودی نیز مطرح شوند. امیدوارم دستکم مجوز استفاده از عکس باسکیا را گرفته باشد.
با زیباییشناسی سادهانگارانه و کیفیت تولید متوسط، آثار برودی این پرسش اساسی را مطرح میکنند: اصلاً چرا هنوز داریم درباره این آثار حرف میزنیم؟
پاسخ ساده این است که وقتی یک چهره مشهور وارد عرصه هنر میشود، معمولاً خبری میشود. (برای نمونه نگاه کنید به: هانتر بایدن، جورج دبلیو بوش، جیم کری، لوسی لیو و دیگران.) اما به نظر میرسد این هم تصادفی نیست که این آثار معمولاً در سطحی پایین قرار دارند. شهرت به افراد هالهای خاص میبخشد، و طرفداران همیشه از آنها پیروی میکنند. اگر این نقاشیها را فردی غیرمشهور خلق کرده بود، هیچکس حتی دوبار به آنها نگاه نمیکرد، نیویورک تایمز اینهمه جوهر صرف نمیکرد و من هم مشغول نوشتن این مطلب نمیبودم.
بدترین بخش نمایشگاه برودی را برای آخر نگه داشتهام. در یک طاقچه، تکههایی از آدامس بستهبندیشده روی هم انباشته شدهاند که بازدیدکنندگان میتوانند رایگان آنها را مصرف کنند. (این ظاهراً اشارهای به مجسمههای آبنباتی فلیکس گونزالس-تورِس نیست، یا دستکم من چنین گمان میکنم.) از بازدیدکنندگان دعوت میشود که آدامس را بجوند و سپس مانند خمیر، روی یکی از نقاشیهای برودی با عنوان «VIOLENCE» بچسبانند. بر روی دیوار نوشته شده: «ردی بگذار—آشفته، حسی، و ناشناس.» اما طنز ماجرا اینجاست که تمام بازدیدکنندگان واقعاً بینام میمانند، در حالیکه همه اعتبار و امتیاز نصیب برودی میشود.