اعلام جرم علیه زینب موسوی؟ پس آزادی بیان چه میشود؟

اختصاصی سلام سینما - الهام کوهی: در پی توهین و تمسخر زینب موسوی علیه فردوسی و اشعارش، دادستانی علیه او اعلام جرم کرده است. شاید این اتفاق در وهله اول برای مردم خوشایند باشند. اما اگر این خشم را کنار بگذاریم و کمی از بالا به مسئله نگاه کنیم آیا این کار، منصفانه است؟ آیا نباید جرم با مجازات تناسب داشته باشد. مجازات یک دلقک که فحاشی و مسخرهبازی میکند بند و زندان است؟ پس آزادی بیان چه میشود؟ همان اندازه که او آزاد است که هرچه خواست بگوید مردم و کنشگران فرهنگی و اصحاب تریبون و رسانه هم آزادند به او اهانت کنند و کردند و آیا این مجازات برای او کافی نیست؟
ابتذال نیاز به بند و زندان ندارد ابتذال به خودی خود مانند کف روی آب است و با فرهنگسازی از بین خواهد رفت. وقتی کمدینی این اجازه را به خود میدهد که به نیاکان و فرهنگ خود توهین کند پیش از آنکه به دیگران یا به فرهنگ و زبان خود آسیب برساند خودزنی کرده است. آسیبی که این شخص به شخصیت خود وارد کرده بزرگترین مجازات برای اوست. قانون و حاکمیت در چنین مسائلی اجازه ورود ندارند چون این کار به مثابه نقض آزادی بیان است. مگر غیر از این است که هرشخصی آزاد است هرچه خواست بگوید به شرط آنکه گفتههایش آسیب جانی و مالی برای شخص یا اشخاصی دیگر نداشته باشد. زننب موسوی آزاد است هرچه خواست بگوید و مردم هم آزادند که هرطور خواستند جوابش را بدهند که این حباب هرچقدر هم بزرگ شود خواهد ترکید و این کار به قدری سهل است که مردم از پس آن برمیآیند و نیاز به ورود هیچ مرجع دولتی نیست.
اگر دولت در این موارد وظیفهای هم داشته باشند این است که فردوسی و سعدی و خیام و حافظ را در مدارس به دانشآموزان بشناسانند که اگر امثال زینب موسوی از کودکی با اشعار فردوسی اخت میگرفتند و به فردوسی و تاثیر او در حفظ زبانی که به آن سخن میگفت آشنا بودند چنین جرئتی نمیکردند. حال که این کوتاهی بر عهده آنهاست نخست باید خود را محاکمه کنند نه فرزندانی را که خود تربیت کردهاند که به قول ملکالشعرای بهار:
در ره فرهنگ و آئین وطن غفلت مورز / ملک بیفرهنگ و بیآئین درختی بیبر است
رونق فرهنگ دیرین رهنمای هر دلست / اعتبار دین و آیین پاسبان هر در است
در ره تقوی و دانش رو که بهر کار ملک / پیر دانشور به از برنای نادانشور است
با کتاب و اوستاد این قوم را پاینده ساز / چون زید قومی که او را نی ادب نی مشعر است
ملک را ز آزادی فکر و قلم قوت فزای / خامهی آزاد نافذتر ز نوک خنجر است
خاطر پاکت مبادا خالی از نور امید / زانکه ما را گر امیدی مانده باشد زین در است